نوشته: دکتر بیژن باران
مقدمه. شاید شاملو خوشش نیاید که او را با فردوسی در زبان فارسی همتراز دانست. ولی ۶۰ سال کار ادبی او ۲ برابر تعداد سالهای صاحب سطر “بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی”میباشد. اگر فردوسی واژههای خراسانی را هزار سال پیش در شعر جا انداخت؛ شاملو واژههای زبان محاورهای تهرانی را در کتاب کوچه، موازی کار سترگ لغتنامه دهخدا، گردآوری کرد؛ در آثار ادبی خود بکار برد. کتاب کوچه بصورت نرم الکترونیک در ویکی اینترنت بمرور خواهد آمد.
نقد شعر و آثار شاملو ابعاد گوناگونی را دربر دارد. در این جستار ۳ خصیصه شاملو در باره شعر – که از او حضورأ شنیدهام- واشکافی میشوند:
کوتاهی طولی شعر- متناسب با گنجایش حافظه کوتاه مدت خواننده
دستنویس اولین شعر- تقلیل کنترل مشعر در مغز راست بر نویسش در مغز چپ
زمزمه خوانش شعر- کاربرد تلفظ دهانی لحن و شنیدن آهنگ
مسئله. کوتاهی طولی شعر بمعنی فرم با محدویت تعداد سطرها در ۱-۲ مفصل میباشد. محتوای آن، فکر کترهای متجانس با عواطف لحظهای شاعر است. مثلا چهارپاره، سهلختی هایکو، دوبیتی رباعی، قطعه، طرح و شبانه شکلهای کوتاه شعریاند که از قرون وسطا تا عصر مدرن بکار میروند. غزل و تصنیف ترانه مدرن هم با کوتاهی شعر، تاثیر آنرا تشدید میکنند. کوتاهی شعر با امکان مانایی در حافظه کوتاه مدت خواننده در زمان و گنجایش متناسب است.
فاصله فکر تا بیان کلامی در نویسش ویراست/ ورژن نهایی شعر هرچه کوتاهتر از نظر زمانی باشد؛ غلظت و خلوص عاطفی شعر بیشتر است. البته این کوتاهی زمان نیاز به تجربه ممتد و استعداد شاعری فراوان دارد. نیز دستکاری شعر بنا به هنجارهای سنن عروض بومی، اصول زیبایشناسی جهانی، ابداعات آرایههای ادبی فردی به زمان و داوری مشعر نیاز دارد. این طول زمانی بین فکر تا بیان، با تکرار ۲باره نویسی و ویرایش به لغزش دورشونده پیدرپی از مبدا فکری میانجامد؛ باعث دوری شکل نهایی شعر از فکر آغازین میشود.
زمزمه شعر رابطه بین تولید دهانی/ صوتی شعر و دریافت گوشی است که حافظه های حس بصر، سمع، عاطفه را فعال میکند. زمزمه شعر بهنگام خوانش، صدا را از گوش به حافظه سمعی و حافظه زبانی میرساند. در حالیکه خوانش بیصدای شعر با چشم، تصویر واژهها را به حافظه بصری برده؛ حافظه زبانی را فعال میکند. پس افزون بر مفاهیم زبانی، حسگرهای سر صوت و تصویر راهم با بار عاطفی به مشعر ترابری میکنند. از اینرو میتواند مدارهای بسته/ فیدبک در سر را برای درک همه جانبه شعر در مثلث ورنیکه در مغز چپ فعال کند. اکنون ۳ خصیصه کوتاهی، عدم دستکاری، و زمزمه در شعر شاملو واشکافی میشوند.
کوتاهی طولی. برای شاملو طول بهینه یک شعر بین رباعی و غزل است- یعنی از ۴ تا ۱۴ سطر. چرا؟ اکثر شعرهای ماندگار شاملو در ۱-۲ صفحه بیشتر نیستند. کوتاهی شعر را موثرتر در برانگیختن عاطفه و درک مفهایم در خواننده میکند؛ بسادگی در حافظه دراز مدت خواننده میماند. رباعی و غزل نمونههای کوتاهی طولی شعر کلاسیکاند. آنها در ادبیات فارسی و برای تودههای مردم بسیار اثرگذار بوده تا جاییکه بیتهایی برای کاربرد تجربه گذشتگان بصورت جملات قصار در زندگی روزمره بکار میروند.
بهررو، از شعر های بلندتر هم مانند قصیده و روایت فقط بیت یا نیم بیتی در حافظه عمومی بیشتر نمیماند. این امر بخاطر محدودیت مقدار حافظه کوتاه مدت برای نیم دوجین مقوله تا چند دقیقه و نیز بهتر بخاطرآوردن آتی میباشد. برای نمونه: میازار موری.. و توانا بود.. فردوسی. انگیزه شعر در گذشته الهام نامیده میشد. عصبهای حافظه مغزی موجود زنده برای بقای محتوا بطور کترهای فعال میشوند- درست مانند کاربرد عضلات برای سلامت آنها. در شبانه روز ۱۲ هزار فکر کترهای در مغز فعال شده که بخش بصری آن بصورت خواب دیده میشوند. بخاطر امری محیطی یا ذهنی، گیردادن مشعر به برخی از فکرهای کترهای منبع درونی شعر در حافظه کاری است.
پس کوتاهی شعر متناظر با فکر کترهای حول وحوش توجه، تمرکز، مراقبه شاعرانه بوده که طولانی کردن شعر از ترکیب چند فکر کترهای، نیازهای زبانی، سنن شعری محصول شعری را از تازگی فکر ادبی آن دور میکند. این فاصلهاندازی مشعرانه فکر را در بیان بیات میکند؛ واسطه بین فکر و بیان را ضخیمتر میکند. البته این یک نوع شعر است که شاملو آن را طرح یا شبانه مینامد.
شعر روایی و تصویری هم وجود دارد که میتواند بسیار بلند باشد از فردوسی گرفته تا اخوان، فروغ، سهراب و نیما. در شعر روایی خرد و مشعر ساختار روایتی، شخصیتها و پلات را بر شعر سوار میکنند. در شعر تصویری راوی با شیوه پیوست مقولهها، فضا، زمان به بیان محیط و اشیاء و با شیوه گسست به جهش از یک مقوله، محیط، زمان با فلاش بک به دیگری میپردازد.
گاهی یک فکر برای طول یک غزل کوتاه است. باید باشیوههایی عقلانی مانند مقدمه، پند منتجه، تسبیح چند فکر مربوطه- آنرا به تعداد بیتهای متعارف افزایش داد. حافظ در برخی از غزلهایش چند فکر کترهای فرّار را بصورت تسبیح ۲-۳ رباعی با تمهای مستقل ولی با وحدت هنری سر هم بندی میکند. بحث وحدت هنری یا هارمونی در حوصله نقد حاضر نیست. بررسی این سبک در برخی از غزلهای حافظ فرصتی دیگر میطلبد.
این نوآوری چنددیدگاهی، چندتمی، چندتوصیفی، چندراوی، چندصدایی حافظ را برخی از معاصرانش خرده گرفتند. حتی امر بر خود شاملو هم مشتبه شد تا به “تصحیح” این نوع غزلها بپردازد. او چند غزل با قافیه مشترک را گزیده؛ با محرم کردن موتیفهای سطور، جابجایی بیتها، تاکید بر یک موضوع، ابیات این غزلها را بُر زده؛ چند غزل با وحدت موضوعی سرهم کرد تا آنها یکدست شوند.
نوآوری حافظ تجربهگرایی آنتونیونی ۱۹۱۲-۲۰۰۷م ، کارگردان شهیر ایتالیا را بیاد میآورد. این کارگردان معتقد بود گاهی با چند دوربین از زاویههای گوناگون باید موضوع/ سوژه را با نور روی فیلم سلولوید قرار داد. نام این فیلم با صحنه انفجار یک خانه از چند زاویه دید چند دوربین همزمان، شاید رویداد یا نقطه زابریسکی ۱۹۷۰ باشد.
عدم دستکاری. لغزش در تغییرات تدریجی بیان کلامی بنا به هنجارهای ادبی بومی در دسترس مشعر مغز راست شاعر، باعث دوری نسخه پایانی شعر از فکر آغازین میشود. در روند ویرایش چندباره، شعر عاطفی فردی به شعر فرهنگ جمعی سوق داده میشود. لذا در ورژن نهایی شعر چاپی، کیفیت عاطفی و صمیمیت فکر اولیه شعر تقلیل مییابد. طولانیتر کردن فاصله فکر الهامی تا نویسش نهایی در طیف ثنوی عاطفه-زبانبازی، شعر را به مصنوعیت میکشاند.