نقل از: کانال دوات فرهنگ، هنر و ادبیات
نوشته: مزدک پنجهای
روزنامه ایران، ضمیمه اردیبهشت ۱۴۰۱ صفحهی نوگرا: «بیژن الهی» شاعر، مترجم و نقاش ایرانی را «شاعر اعجازها» مینامند. اگر قرار باشد زندگی فرهنگی، هنری و ادبی او را در چند سطر بهطور خلاصه نوشت، باید گفت: «او در تیرماه ۱۳۲۴ در چهارراه حسنآباد تهران به دنیا آمد. نوجوانیاش در کلاسهای نقاشی جواد حمیدی گذشت. با دعوت «فریدون رهنما» نخستین شعرش را در شمارۀ آبان ماه ۱۳۴۳ مجلۀ «طرفه» به چاپ رساند. پس از آن با «اسماعیل نوریعلا» در انتشار مجلۀ «جزوۀ شعر» همکاری کرد. برخی از ترجمههای او درمجلۀ «اندیشه و هنر» منتشر شدهاند. او از شاعران شعر «موج نو» و «شعر دیگر» بود. آثار او از سال ۱۳۹۳ در قالب کتاب منتشر شدهاند. او دو بار ازدواج کرد، یک بار با غزاله علیزاده و دیگری بانو ژاله کاظمی که دوبلور، گوینده و مجری تلویزیون بود. «الهی» در عصر سهشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۹ در ۶۵ سالگی در تهران بر اثر عارضۀ قلبی درگذشت. در روستای «بیجده نو» از توابع شهرستان «مرزنآباد» استان مازندران به خاک سپرده شد. بنا بر وصیتش بر سنگ گور او هیچ نامی حک نشده است.»
زندگی خصوصی و هنری هر هنرمندی، نمایانگر بخشی از شخصیت و جایگاه اوست. بسیاری از مخاطبانِ بیژن الهی او را از طریق کتابها و آثارش استشمام میکنند. به روایت «حضور» و «غیاب» او در عرصهی ادبیات و البته وصیتاش، نیز اقوالی که دوستان نزدیکاش پیرامون شخصیت و هویت هنریاش بیان کردهاند، جملگی نشان میدهد مخاطبان، با شاعری به شدت درونگرا مواجه هستند. شاعری که خود ارجاع است و به تعبیری جهان هنریاش را فقط میتوان از خود آثارش کشف کرد. اینکه جهان او چگونه شکل میگیرد و او متأثر از چه اتمسفری بوده، بحثی است که در این مجال به آن پرداخته خواهد شد. اما در وهلهی اول میخواهم به این موضوع بپردازم که نقش و تأثیر بیژن الهی در شعر معاصر چگونه است؟ آیا بیژن الهی شاعر مهمی است یا شاعر مطرحی است؟ آیا بیژن الهی توانسته در جریان شعر معاصر فارسی تاثیرگذار باشد!؟ آیا میتوان او را شاعری آوانگارد دانست!
وقتی به قامت شعر ایران در دههی چهل نگریسته میشود، از جمله نامهایی که در آن سالها هویتمند و شاخصهمند بودهاند، بیژن الهی است. در واقع جریان ِ«شعر دیگر» که یکی از شاخههای موج نوی ادبیات ایران بود، در دهۀ چهل شکل گرفت. این جریان شعری به شدت از شعر متعهدِ دوران خود گریزان بود، این وضعیت در دورهای رخ میدهد که شعر بسیاری از شاعران، متأثر از فضای سیاه و تاریک کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود و گویی شاعر در جایگاه روشنفکر و بلندگوی تبلیغات حزب توده بود. اما گروهی دیگر از شاعران چون شاملو، اخوان، سیاوش کسرایی و … بر خلاف جریان رودخانه شنا میکردند و آنچنان نگاهشان معطوف به مباحث و مسائل روز نبود و سعی داشتند تا شعرشان متفاوت از نگاه جاری و مرسوم باشد. در واقع شاعران شعر دیگر خاصه بیژن الهی تاکید بیشتری بر فردیت شاعرانه، ساختمان شعر و جنبۀ زیباییشناسانۀ شعر داشتند. در این میان جریان ِ«شعر دیگر» با استفاده از انواع صور خیال و گسترش آن، تاکید بر اهمیت زیبایی در شعر و ارتباط با متون ادب کلاسیک، توانست تمایزهایی را با اشعار روزگار خود ایجاد کند. این جریان یکی از مطرحترین جریانهای شعری دهۀ چهل محسوب میشود که در ادامۀ مسیر خود ناکام ماند. بیژن الهی در کنار بهرام اردبیلی، محمود شجاعی، هوشنگ چالنگی، هوشنگ آزادیور، پرویز اسلامپور و فیروز ناجی، راهی تازه را در شعر نو آغاز کردند و با انتشار دو شماره از مجلۀ «شعر دیگر» به نوعی تفاوت خود را با جریانهای شعری اعلام کردند. جریان «شعر دیگر» به مانند جریان «شعر حجم» و بسیاری از جریانهای شعری آن روزگار پس از مدتی از تبوتاب افتاد و صرفاً بنیانگذاران آن چون رویایی، آتشی، احمدی و … در عرصهی ادبیات چهره و مطرح شدند که البته دربارهی بیژن الهی این مسیر و این اعتبار به واسطهی نگاه و رفتار اجتماعیاش چندان امتداد نیافت.
بیژن الهی بعد از دورهی پر فروغ سالهای ۴۰ به یک باره گوشه گرفت و به جز چند کتاب ترجمه، اشعارش را منتشر نکرد و در سالهای بعد از آن نیز بیشتر حرف از ترجمههایش بود و یک بار نیز بعد از خودکشی غزاله علیزاده (همسر اولش)، نامش مجددا بر دهانها گردید و جامعهی ادبی سراغ او را گرفت. برخی نیز البته در این بین معتقد بودند با حضور شاعرانی چون شاملو، فروغ، نصرت، براهنی و … رسانهها به شاعرانی چون بیژن الهی که خصلت انزواطلبی نیز داشتند، کمتر توجه میکرده است و شاید بر اساس همین قضاوتها باشد که دوست شفیق و دیرین او مسعود کیمیایی مینویسد:« معمای بیژن الهی روبهروی ما است؛ معمایی که تأخیر در کشفاش بیش از پیش گره را کور خواهد کرد.
آن چه برای او مهم بود ایجاد جاذبه در روابط استعاری کلمات و جملاتی بود که در ساختار فکری و زبانی او شکل میگرفت، کاری که «تی.اسالیوت» نیز در «سرزمینِ ویران» انجام داد و بسیاری الهی را متأثر از تی.اس.الیوت میدانند. او شاید میخواست مخاطبانش بدانند هنر او ایجاد روشنایی در ظلمت است، روشنایی که در پرتو آن مرزهای ناشناختهی رویاهای او را به مددِ زبانِ اعجازگونهاش بشناسیم. به قول ویتگنشتاین«مرزهای زبانِ من، مرزهای جهان من است».
‼️توضیح:متنی که در نشریه منتشر شده توفیر با متن اصلی دارد و نشریه با توجه به رویکردش که جنبهی معرفی داشته با هماهنگی نگارنده، تغییراتی در متن داده است. با توجه به اینکه نگاه نگارنده، نگاه انتقادی به جریانهای شعر معاصر است، بهتر دیدم مخاطب با دیدگاه اصلی نگارنده آشنا شود تا انچه معیار و سیاست روزنامهی ایران بوده است. چرا که معتقدم آنچه موجب پیشرفت ادبیات خواهد شد، نگاه انتقادی به گذشته و سنت ادبی است.
@mazdakpanjehee