از ترانه‌های محلی معدنكاران بولیوی

نقل از: مجله_ادبی_هنری_روزآمد 

ویدیوها. درگیری در جریان تظاهرات معدنچیان بولیوی

«من زنی معدن‌زادم»

 

من زنی معدن‌زادم

روی كپه‌ای زغال بدنیا آمدم

بند نافم را با تیشه بریدند

توی خاكه‌ها و نخاله‌ها لولیدم

با پتك و مته و دیلم، بازی كردم

و با انفجار و دینامیت بزرگ شدم

مردی از تبار معدنكاران جفتم شد

كودكی از جنس معدن زاییدم

سی سال آزگار زغال‌شویی كردم

و زخم معدن

تنها پس‌اندازی‌ست كه دارم

من زنی معدن‌زادم

پدرم زیر آواری مدفون شد

مادرم، توی غربالش خون بالا آورد

خواهرم را چرخ‌های واگنی له كرد

برادرم از نقاله پرت شد

و شوهرم را سم زغال خانه‌نشین كرد

یك عمر لقمه لقمه از دهنم زدم

و پشیز پشیز پس اندوختم

تا شاید تنها پسرم

وقتی بزرگ شد، كاره‌ای بشود

اما حالا، یك هفته است

كه او ، هر كله‌ی سحر

شن‌كش بدوش می‌گیرد،

و پا به پای همسالانش

در جستجوی كار،

راهِ «دهانه شیطان» را امیدوار می‌رود

و غمگین می‌آید

این كولبار فقر تنها میراثی است كه به او رسیده .

من زنی معدن زادم

با باروت و دینامیت بزرگ شدم

لهجه های سكوت را می فهمم

رگه های عصیان را می شناسم

خوب می دانم

انفجاری در پیش است

بگذار موسمش برسد

وقتی كه زمزمه ها فریادی شد،

خواهی دید كه چگونه از

گیس هایم صدها فتیله می سازم

و از قلبم چَخماق

من زنی معدن زادم

گهواره ام

كوچه ام

وطنم

معدن بود

و بی شك ، گورم …

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در شعر دیگران ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید