احمد افرادی
———————————-
به کرّات گفته شد که ما ایرانیها حافظهی تاریخی نداریم. شاهداش، تطهیر روز افزون رضا شاه و چشم داشتن به خروج سواری از میان غبار (با همان شنل آبی و همان چکمهی تاریخی )، برای نجات ایران…
در این حرفی نیست که، عصر رضا شاه ، ایران را از قرون وسطای تاریخیاش بیرون آورد. به علاوه، دست کم من منکر تحولات دوران ساز تاریخ بیست سالهی حکومت رضا شاهی نیستم. اما، رضا شاه تنها در راه آهن و دانشگاه و دادگستری و زیرساختهای اقتصادی و امنیت اجتماعی و …خلاصه نمیشود. آن سوی توجیهناپذیر نظام رضاشاهی را هم باید دید:
تعطیل قانون اساسی مشروطیت،غیبت امنیت قضایی و اقتصادی (پیش رو داشتن ولع سیریناپذیر رضا شاه به زمین خواری) نبود آزادیهای سیاسی، بستهشدن باب تفکر انتقادی، و خاک مرگ، که در دورهی بیست سالهی حکومت خودکامهی رضاشاه بر سر تا سر ایران پاشیده شده بود.
اساساً، نحوهی قدرت گرفتن رضاخان سردار سپه (صرف نظر از پیامدهایش) نوعی دهن کجی به آزادی و هتک حرمت انسانی بود.
در اینجا، در چند برش تاریخی، به واقعیتهای نه چندان آشکار ِ مربوط به «خلع قاجار» و «نصب پهلوی» میپردازم:
مجلس پنجم و مجلس مؤسسان (که به تغییر سلطنت و پادشاهی رضا خان رأی داد) از طریق اِعمال نفوذ نظامیان و هواداران سردار سپه آن زمان و رضاشاه بعدی، تشکیل شد.
در واقع اینجا هم عامل زور و سرنیزه و تهدید و تطمیع، در ایجاد مجلسی با اکثریت هوادار «سردار سپه» کارساز بود.
یرواند آبراهامیان، در کتاب «ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، نشر نی، تهران ص 167» میگوید:
«یزرگان اصناف تبریز هم به تشویق فرماندهی نظامی محل، در بازار دست به اعتصاب زدند و ضمن ارسال تلگرافی اعلام کردند که اگر مجلس، رضاپهلوی را جانشین احمدشاه نکند، آذربایجان را از ایران جدا میکنند.»
همو در ص 168 همین منبع مینویسد:******
«رضاخان با بهرهگیری از مقام وزارت جنگ و داخله، مجلس مؤسسان را از طرفداران خود در حزب تجدد و اصلاح طلبان پر کرد. بنا بر این، شگفتی آور نبود که اکثریت قاطع مجلس، واگذاری سلطنت به خاندان پهلوی را تصویب کنند.»
و باز برای روشنگری بیشتر و برای آن که بتوانیم جو سیاسی آن روزها را پیش رو داشته باشیم، ابتدا قولی از آقای داریوش همایون را نقل می کنم و سپس به خاطره ای از یحیی دولت آبادی اشاره خواهم کرد:
داریوش همایون می گوید:
« انتخابات مجلس پنجم که به برچیدن سلسله ی قاجار رأی داد، کمابیش ، همان اندازه ناسالم بود که مجلس پیش از آن و انتخابات مجلس مؤسسان از آن نیز ناسالم تر بود.» ( تلاش، دوره ی جدید، شماره 3، ص 4)
در همین معنا ، یحیی دولت آبادی ، در کتاب ” حیات یحیی، جلد چهارم، صص 381-382 ” می نویسد:
« روز هشتم آبان 1304 ، کارکنان سردار سپه در مجلس می خواهند اطمیان کامل داشته باشند که فردای آن روز در موقع رأی گرفتن بر خلع قاجار و نصب سردارسپه ، اکثریت کامل خواهند داشت، چون که رای مخفی گرفته می شود و معلوم نخواهد شد کْی رأی مثبت داد و کْی رأی منفی، از این رو می خواهند از نمایندگان امضاء بگیرند که آن ها رأی مثبت خواهند داد.
شب است، ساعت ِ ده در ِ حیات ِ منزل را می زنند. صاحب منصبی است، می گوید که از طرف حضرت اشرف ( رضاخان) آمده ام ، شما را احضار فرموده اند.
نصف ِ شب به منزل سردار سپه می رسیم. یکی از نمایندگان مجلس از کارکنان سردار سپه ، مانند قراول ایستاده. از او می پرسم حضرت اشرف کجا هستند؟ می گوید بروید زیر زمین. آن جا تکلیف شما معین می شود.