ماهیت رابطه فروغ و گلستان چگونه بود؟

پوران فرخزاد -خواهر بزرگتر فروغ- در جایی درباره ویژگی های رابطه این دو گفته بود:

“گمانم با معرفی اخوان ثالث بود که فروغ در “گلستان فیلم” مشغول به کار شد. یک روز فروغ با التهاب و هیجان خاصی به من گفت : با مردی آشنا شدم که خیلی جالب است . اثر فوق العاده‌ای روی من گذاشته. محکم و با نفوذ است . بسیار جدی است. اصلا غیر از مردهایی که تا حال شناخته بودم . برای اولین باریست که از کسی احساس ترس می‌کنم . از او حساب می‌برم . او خیلی محکم است. و این مرد که بعدها شناختم کسی نبود غیر از ابراهیم گلستان. وقتی گلستان در زندگی فروغ جدی شد، او هر روز آرام‌تر، تو دارتر و ساکت‌تر می‌شد. بعد از این‌که ابراهیم گلستان در نزدیکی استودیو گلستان خانه‌ای برای فروغ ساخت من که تقریبا هر روز ناهار با فروغ بودم دیگر کم‌تر او را می‌دیدم . گلستان هر روز برای فروغ مسئله‌ای جدی‌تر و عمیق‌تر می‌شد . فروغ با همه‌ی قلب‌اش عاشق گلستان شده بود و برای فروغ گویی جز گلستان هیچ چیز وجود نداشت . این عشق فروغ را از سرگردانی‌ها نجات داده بود. بسیار آرام و ساکت شده بود. از دوستان قدیمی‌اش کاملا کناره گرفت و هر وقت در تهران بود تمام ساعاتش را در استودیو گلستان  سپری می‌کرد. فروغ برای تهیه فیلم‌ها زیاد به مسافرت می‌رفت . یادم هست چندی قبل از فاجعه مرگش با گلستان، سفری به شمال رفتند که در راه اتومبیل‌شان تصادف می‌کند و گلستان زخمی شد وقتی به تهران بازگشتند فروغ با نگرانی و از ته قلب‌اش با جوش و خروش خالصانه‌ای گفت : می‌دونی پوران اگر خدایی نکرده در این تصادف گلستان می‌مرد من حتی یک لحظه هم پس از او زندگی را تحمل نمی‌کردم و خودم را می‌کشتم.”

پوران فرخزاد در جایی دیگر و در تشریح بیش‌تر روزهای سخت خواهرش در آن دوران تصریح کرد:

” فروغ از عشق به گلستان تلخی‌های زیادی متحمل شد، او هرگز دوست نداشت جای خانم گلستان را بگیرد، از این رو همراه  در مواجهه با پیشنهاد ازدواج دست رد به سینه گلستان می‌زد . من خود چند بار شاهد بودم گلستان فروغ را تا در محضر برای عقد برد اما خواهرم  فروغ در لحظه‌های آخر بشدت از این تصمیم منصرف می‌شد و گلستان را که تا حد مرگ می‌پرستید سخت می‌رنجاند.

اگر چه خانم گلستان با آن‌که بسیار با تدبیر و مهربان بوده  و حضور فروغ را در زندگی همسرش کاملا پذیرفته بود اما بارها  و بارها بشدت باعث رنجاندن فروغ گشته بود. و فروغ همواره از این عشق  و شوریدگی سر خورده و متاسف بود . دختر گلستان در آزار و اذیت فروغ از هیچ کاری دریغ نمی‌کرد فروغ دختر و پسر گلستان را می‌پرستید . یک روز به من گفت : ” خواهر من آن‌ها را می‌پرستم اما این دختر از من بشدت متنفر است ” پسر گلستان رابطه‌ی صمیمانه‌ای با فروغ داشت حتی وقتی کاوه در لندن بسر می‌برد نیز همواره با فروغ مکاتبه می‌کرد ، میان آن‌ها حسن تفاهم کاملی بر خوردار بود.

یک روز بخوبی به یاد دارم برای دیدن فروغ رفتم به استودیو گلستان، گلستان آن‌روزها در سفر اروپاییش بود. فروغ را بشدت ناراحت و گریان دیدم . چشمانش سرخ و ورم کرده بود. در مقابل اصرار و ناراحتی‌هایم گفت داشتم در کشوی گلستان به دنبال چیزی می‌گشتم که چند تا کاغذ به دست خط او دیدم. نامه‌هایی بود که در سفر قبلی خطاب به زنش نوشته بود. در این نامه‌ها به زنش نوشته است که آن‌چه در زندگی تنها برایش مهم است تنها اوست، مرا برای سر گرمی و تفنن می‌خواهد، که من هرگز در زندگی‌اش مهم نبوده‌ام، و در نامه‌هایش به زنش این اطمینان را می‌دهد که: ” که این زن برای  من کوچکترین ارزشی ندارد.” وجود من برای او هیچ هست هر چه هست تنها تویی که زن من و مادر فرزندانم هستی .) فروغ می‌گفت و با شدت می‌گریست. بعد گفت: به محض این‌که گلستان بر گردد برای همیشه از او جدا خواهد شد.

البته وقتی گلستان برگشت نه تنها از او جدا نشد بلکه رابطه عمیق‌تری بین آن‌ها بوجود آمد بی‌شک گلستان برای نوشتن آن چیزها دلایل قابل قبولی برای فروغ آورده بود. فروغ با گلستان ماند تا یک بار بر سر عشق گلستان و ناراحتی‌های تلخی که این مرد همواره برایش فراهم می‌آورد دست به خودکشی بزند. یک جعبه قرص گاردنال را یک‌جا بلعید، حوالی غروب کلفتش متوجه این مسئله می‌شه و او را به بیمارستان البرز می‌برند . و قتی من خودم را به بیمارستان می‌رسانم فروغ بی‌هوش بود. پس از آن هر چه کردم او چرا قصد چنین کاری داشت؟ هرگز یک کلمه در این رابطه با من حرف نزد، اما کلفتش گفت: آن‌روز گلستان به منزل فروغ آمده بود و بشدت با یکدیگر به دعوا و مجادله پرداخته بودند و پس از آن بود که فروغ قرص‌ها را خورد… “

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در یاد بعضی نفرات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید