گپ با بیژن اسدی پور

 

 

علی صدر
گپ با بیژن اسدی پور
(کاریکاتوریست و طنرپرداز)
به بهانه انتشار شماره تازه نشریه «دفتر هنر»، در نوروز امسال ۱۴۰۳

علی صدر – آقای اسدی پور از این که افتخار دادید تا با هم گفتگوئی داشته باشیم صمیمانه سپاسگزارم. من
سال‌هاست که به شما ارادت دارم و با کارهای شما در این پنجاه و چند سال کم و بیش آشنا هستم. لطف کنید
برای خوانندگان ما درباره خودتان بگویید و این که از چه زمانی به طنز و کاریکاتور علاقمند شدید؟

بیژن اسدی پور – کشش من به مطالب فکاهی و طنزآمیز و نوشتن این گونه مطالب کاملا تصادفی اتفاق بود.
اوایل که تازه شروع کرده بودم، مطالبی کاملا جدی می نوشتم و برای دوستان نزدیک و فامیل می خواندم-
می دیدم مطلب جدی من کاملا فکاهی شده است! روزی دوستی راهنمایی کرد و گفت ندیده‌ای برخی از شاعران برای انتخاب «تخلص» شعری، از دیوان حافظ فال می‌گیرند و حافظ آن‌ها را در این زمینه راهنمایی می‌کند؟ برای شما هم همین طور شده است، الان همین مطالب جدی مثل فال حافظ، به شما می‌گویند و راهنمایی می‌کنند که جدی نویسی را کنار بگذارید و فکاهی بنویسید! دیدم حق با اوست، درست می‌گوید! این بود که از همان زمان شروع کردم به فکاهی نویسی، یعنی مطالبی جدی می‌نوشتم که خودش به طور اتوماتیک فکاهی می‌شد!!

صدر – از چه زمان همکاری‌تان بصورت حرفه‌ای با روزنامه «توفیق» و نشریات دیگر شکل گرفت؟

بیژن – من در ابتدا مطالبی می‌نوشتم و برای روزنامه «توفیق» پست می‌کردم. تا این که در سال ۱۳۴۵ خورشیدی وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شدم. در آن‌جا با هوشنگ معمارزاده (موش مرده، عنکبوت میرزا، انگولکچی توفیق) همکلاس و دوست شدم. یک بار مطالبی را که می‌خواستم پست کنم به معمارزاده دادم که برایم در «صندوق شکایات توفیق» بیندازد! او گویا پاکت مطالب مرا به حسین آقا توفیق (سردبیر وقت توفیق) می‌دهد! حسین آقا به او می‌گوید دفعه بعد که می‌آیی بیژن را بیاور این‌جا، ما خیلی وقت هست که دنبالش می‌گردیم! به این شکل بود که پایم به «توفیق» باز شد.
این را هم در این‌جا عرض کنم که، من جزو کسانی هستم که پس از نیم قرن فعالیت موفق روزنامه «توفیق»، به آن پیوستم و توانستم با کارهای خود، انتشار آن را به تعطیلی بکشانم!!

صدر – همکاری‌تان با پرویز شاپور و عمران صلاحی چگونه آغاز شد؟

بیژن – در دهه‌ی چهل ، شاعران و نویسندگان توفیق (هیات تحریریه) در محل «چاپخانه رنگین» می‌نشستند. کسانی که مهم‌تر بودند میز کوچکی داشتند و کسانی که اهمیت چندانی نداشتند (مثل من) ، دور یک«میز ناهارخوری» که در اتاق هیات تحریریه بود، می‌نشستند و کار می‌کردند. من هم جایی بر روی همینمیز ناهارخوری داشتم. رو به روی من مرتضی فرجیان (شاگرد تنبل)، عمران صلاحی (بچه جوادیه)،  محمد خرمشاهی (گل مولا)، محمد اجتهادی (زالاس)، و محمد حاجی حسینی (نازک نارنجی) می‌نشستند. در سمت چپ هم میز کار کیومرث صابری فومنی (گردن شکسته فومنی) بود. حسین آقای توفیق هم در بالای اتاق تحریریه، کنار پنجره می‌نشست.
کسانی که دور این میز ناهارخوری کنار من می‌نشستند: احمد سیدنا (خیار چمبر)، هوشنگ معمارزاده (موش مرده)، محمود گیوی (بزبز قندی)، پرویز شاپور (مهدخت) و و و را می‌توانم نام ببرم. از همان‌جا بود که با شاپور و عمران آشنا شدم. زمانی بود که در تدارک انتشار کتاب «طنزآوران امروز ایران» بودم، که با عمران همفکری و همکاری کردیم و مجموعه را به اتفاق منتشر کردیم.

صدر – شما فعالیت‌های خودتان را در غربت هم ادامه دادید، از جمله کتاب‌های متعددی در زمینه کاریکاتور و طنز به چاپ رساندید. درباره این کتاب‌ها بگوئید و این‌که آیا امکان تهیه آن‌ها هنوز وجود دارد؟

بیژن – بله، انسان وقتی به کاری باطل دست زد، نمی‌تواند یک باره همه چیز را متوقف کند! من در بیرون
هم به این گونه کارهای باطل پرداختم و ادامه دادم – چندین مجموعه از کارهایم چاپ شد. مثل «وقایع
روزمره» که در ارتباط با انقلاب ایران بود و «دوری یات» که مجموعه‌ای از نوشته‌های طنزآمیزم در
خارج را در بر می‌گیرد. و چند کتاب دیگر.
بعد از این همه سال، اگرهنوز در کتابفروشی‌ها پیدا بشوند، دیگر هیچ ناشری با من سلام و احوالپرسی
نخواهد کرد!

صدر – یکی از کارهای منحصر به فرد و ماندنی ای که انجام داده‌اید تهیه و انتشار نشریه «دفترهنر» است
که مجله‌ای است پر و پیمان که در هر شماره به معرفی یکی از شخصیت‌های هنری، فرهنگی و اجتماعی
اختصاص دارد. چه شد که به این فکر افتادید و چند شماره آن تاکنون به چاپ رسیده است؟

بیژن – من کاری مشابه «دفترهنر» در نشریه «عاشقانه» (هوستون، تگزاس) انجام می‌دادم – شش شماره هم درست کردم که ضمیمه نشریه «عاشقانه» منتشر شد. برای محمود عنایت، بزرگ علوی، منوچهرآتشی،
یدالله رویایی، پرویز شاپور، و عمران صلاحی. آن زمان در نیوجرسی بودم و دوستان فعال در انجمن
فرهنگی آن‌جا اظهار علاقه کردند که کمک کنم و نشریه‌ای در آن‌جا منتشر کنیم، که «دفترهنر» متولد شد.
نخستین شماره برای محمدعلی جمال زاده بود (در زمستان ۱۳۷۲ خورشیدی) و همینطور شماره‌های دیگر
که تا به امروز انتشار آن ادامه داشته است. از نشریه «دفترهنر» تاکنون ۲۳ شماره منتشر شده است و شماره آینده آن برای «نشریات فکاهی ایران – از مشروطه» است که در ایام نوروز (۱۴۰۳) منتشر میشود.***********************

صدر – می دانم که ب‌پخاطر مشکلات عدیده، چاپ مجدد «دفترهنر»های قدیمی عملی نیست ولی می دانم که
خوشبختانه قرار است به زودی با همکاری کانون فرهنگی ایرانیان شماره های گذشته به طور دیجیتال و
آنلاین در دسترس علاقمندان قرار گیرد. لطفا در این زمینه اگر ممکن است توضیح دهید.
بیژن – بله، با محبت و کمک دوستان عزیز علاقمندی مثل شما، قرار است این کار را بکنیم. نمونه های
دیجیتال را با کیفیت بسیار خوب آماده خواهیم کرد. در اولین فرصت که ممکن باشد شماره های مختلف
«دفترهنر» را در دسترس علاقمندان قرار خواهیم داد. چون حجم کار زیاد است، لذا این کار به مرور صورت
خواهد گرفت.

صدر – «دفتر هنر»ی که قرار است نوروز امسال منتشر شود، لطفا درباره این شماره ( که می دانم ماه
هاست روی آن کار می کنید و قرار است در تعداد بسیار محدود به چاپ برسد) توضیحاتی بدهید.
بیژن – سعی میکنیم این شماره را از طریق اینترنت در اختیار همه قرار دهیم. تعداد کمی هم (همانطور که
اشاره فرمودید) پخش خواهد شد برای استفاده کسانی که علاقمندان باشند نسخه ای داشته باشند یا برای
دانشگاه هایی که شماره های گذشته این نشریه را دارند.
صدر – چگونه میتوان شماره جدید «دفترهنر» را تهیه کرد؟
بیژن – از طریق انجمن فرهنگی شما، یا از طریق مجله «دفترهنر» و همه کتابفروشی های لس آنجلس.

صدر – از وقتی که در اختیار خوانندگان «پیک» قرار دادید سپاسگزارم.
بیژن – من هم از شما برای فرصتی که به من دادید سپاسگزاری میکنم، امیدوارم این گفتگو به تیراژ نشریه
تان صدمه نزند!

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در مصاحبه ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید