علیاکبر دهخدا
احمد افرادی
دهخدا در نخستین کنگره ی نویسندگان ایران که در تیرماه ۱۳۲۵ ش.در تهران تشکیل شده بود، مشارکت داشت و در شمار اعضای هیئت رئیسه بود. او،همچنین مؤسس « جمعیت مبارزه با بیسوادی» بود و چندی ریاست آن را به عهده داشت.
گفتم که دهخدا وضع معیشتی مناسبی نداشت. در سالهایی که در کار تدارک فرهنگ عظیم فارسی بود، برای پیشبرد کار فرهنگنامه ، خانهی موروثیاش را گرو گذاشت، تا جایی که خانهی مسکونیاش با حراج رو به رو شد.
با اطلاع از این وضعیت، مجلس شورای ملی در ۲۸ بهمن ۱۳۲۴، دولت را موظف به خرید خانهی دهخدا کرد، تا ۲۲۰ هزار تومان بدهی که دهخدا صرف هزینههای تدوین لغتنامه کرده بود و بابت آن به طلبکاران مقروض بود، تسویه شود و خانه از حراج بیرون آید.
قانون مصوب ۲۸ بهمن ۱۳۲۴ مجلس شورای ملی :
«دولت موظف است خانه آقای علیاکبر دهخدا را به قیمت عادله خریداری نموده و دبستانی در آنجا به نام دهخدا ایجاد کند»
از انجا که، دکتر محمد مصدق (که نگران گذران زندگی دهخدا بود) به مجلس تذکر میدهد که فکری به حال گذران زندگی او بکنند،
دهخدا، در یادداشتی که خطاب به رئیس مجلس مینویسد، در این مورد واکنش نشان میدهد:
آقای مدیر محترم
هفتهی پیش در جراید خواندم که آقای مصدقالسلطنه از اوضاع معیشتی اینجانب در مجلس شورا تذکری دادهاند و دولت فعلی هم وعدهی مساعدت کردهاند. این جانب هیچوقت از آقای مصدقالسلطنه تمنای این تذکررا نکرده بودم. مع هذا چون ناشی از حسن نیّت است، متشکرم…»
پیشتر گفتم که در سالهای حاکمیت رضا شاه (به علت تنگنای سیاسی و کنترل جامعه) رویکرد به نوآوری در ادبیات با بدبینی و واکنش امنیتی رژیم رو به رو میشد، در نتیجه توجه به تحقیقات ادبی و کند و کاو در متون تاریخی (که تداخلی با سیاست نداشت) رواج یافت.
زنده یاد ایرج افشار، در ربط با این رویکرد ادبی، مینویسد :
« زمانی که چند تن از ایرانیان، از جمله سید حسن تقی زاده، محمد قزوینی و ابراهیم پور داوود، در فرنگ سرگرم آشنا شدن با روش جدید و کسب فیض از مستشرقان و دست یافتن به مراجع علمی آنجا بودند، به دنبال آنها عدهای چون عباس اقبال، سعید نفیسی، مجتبی مینوی و دیگران نیز، در ایران به کار تحقیق و تجسس به روش غربی پرداختند…در همین دوره افراد دانشمندی هم در ایران بودند که بر اثر ذوق و دقت نظر خود و تابش نور شرقشناسی، تحقیقات مفیدی را عرضه کردند که از باب حقگزاری فرض است نام علی اکبر دهخدا، ملک الشعرای بهار… احمد بهمنیار، بدیع الزمان فروزانفرو جلال همایی ذکر شود.»
به گفتهی غلامرضا ستوده، زمانی که علی اکبردهخدا، نخستین یادداشتها را برای گردآوری مجموعهی واژگان فارسی در دفتری مینوشت، بیش از دویست کتاب لغت فارسی (در طول ده قرن سابقهی مکتوب زبان فارسی) به همّت بسیاری از ایرانیان و غیر ایرانیان نوشته و تألیف شده بود…[بنابراین ]، چه ضرورتی داشت که دهخدا کتاب لغت دیگری بنیاد نهد؟
محمود نیکویه، در پاسخ به این سئوال میگوید:
«تاریخ فرهنگنویسی در ایران از سدهی پنجم آغاز میشود و تا زمان دهخدا و بعد از او نیز ادامه مییابد. در این مدت فرهنگهای زیادی نوشته شده که بیشترشان مأخذ اصلی لغت نامهی دهخدا را تشکیل میدهند، اما هر کدام نقصی عمده دارد و تعدادی از آنها فاقد واژگان عربی مستعمل در فارسی هستند…برخی دیگر، فقط تعدادی اندک از لغات تازی راضبط کردهاند و از این جهت ناقصاند…، نکتهی دیگر این که در این فرهنگها اشتباهات به نهایت فراوان است و در ربط با واژهها، تنها به یک دو معنی اکتفاء شده و معانی دیگر آن واژهها نموده نشده و در نمودن آن دو نیز گه گاه اشتباه رخ داده است.
افزون بر این، « … به اسطه ی خصوصیات خط فارسی، از قبیل نقطهدار بود و جدایی حرکات از حروف و همچنین در نتیجهی عدم آشنایی بیشتر کاتبان به موضوعاتی که آنها را استنساخ میکردهاند و نبودن روح امانت و بیاعتنایی به مواریث ملی در اکثر مؤلفان گذشته، به ندرت میتوان کتابی خطی یا چاپی به دست آورد که خالی از اغلاط باشد.»
محمد پروین گنابادی (از جمله دستیاران دهخدا در تألیف لغتنامه)، ضمن دقت در فرهنگهای فارسی، دهخدا را متوجه ساخت که خطاهای موجود در فرهنگهای فارسی به فرهنگهای دیگر نیزمنتقل شده است.
دهخدا نیز، «با موشکافی خاص خود، به نکتهی جالبی در این زمینه پی برد ، که پروین گنابادی (از یاران دهخدا در لغتنامه) از آن به عنوان کشفی مهم یاد کرده است و این که به خصوص این کشف مهم در صحت لغت نامه تأثیر شگرفی داشته است.
به تصریح زنده یاد محمد معین [ معاون و وصی دهخدا]، «لغتنامه دهخدا، محصول مطالعات مداوم و کوششهای متمادی او در مدت ۴۵ سال است.دهخدا در این مدت نزدیک به چهار ملیون فیش از روی متون معتبرِ استادان ِ نظم و نثر فارسی در زبان فارسی و عربی و لغت نامه های چاپی و خطی و کتب تاریخی و جغرافیا و علوم طب و هیأت و نجوم و ریاضی و حکمت و کلام و فقه و غیره فراهم آورد، که این “فیش”ها، اساس و پایهی لغت نامه را تشکیل داد.»
«دهخدا، که در تألیف و چاپ چند مجلد لغتنامه دخالت یا نظارت نمود، میدانست که چنین کار بزرگی از یک تن، هرچند هم سخت کوش باشد، ساخته نیست؛ بدین جهت از همان آغاز کار برای خود یاران و همکارانی برگزید. و در دو نوبت چهار ساعته در روز، با دو گروه از همکاران خود کار میکرد. در فاصلهی دو نوبت کار و در قسمتی از آغاز یا پایان شب نیز، به خواندن کتاب و استخراج لغت میپرداخت؛ و آنچنان غرق کار بود که گاه از یاد میبرد که چندم ماه و یا چه روزی از هفته است.
در واقع، لغت نامهی دهخدا یکی از معدود کارهای علمی جمعی است که با حجمی بزرگ سامان یافته است و از بدو تا ختم آن بیش از شصت تن از دانشمندان در طول چهل سال با یکدیگر همکاری کردهاند.
به تصریح محمود نیکویه ،مهمترین مزایای لغتنامهی دهخدا نسبت به فرهنگهای موجود به طور خلاصه عبارتند از :
مستند بودن لغات بر اساس شواهد هر لغت از نظم و نثر زبان و ادب فارسی؛ نشان دادن مترادفات واژه و لغت در ذیل معنی آن؛ روش جدید در تلفظ لغات؛ ذکر نکات دستوری یک لغت ضمن معرفی آن (که با گرداوری تمامی آنها میتوان دستور جامعی برای زبان فارسی تدوین کرد)، آوردن لغات مصطلح با ضبط صحیح و معنی حقیقی و مجازی آنها؛ ضبط بسیاری از لغات گویشهای محلی ایران؛ ضبط لغات علمی؛ دارا بودن بیوگرافی شخصیتهای تاریخی و ادبی ایران؛ آوردن تصاویر نباتات و حیوانات و نقشهی اماکن و جداول آمارهای اقتصادی و الفبای ملل مختلف.
و یوسف خانعلی در همین معنا میافزاید:
مضافاً آنکه لغتنامه در عین حال مجموعهای است که در آن لغات عربی به تمامی امده است، که این یکی از ویژگیهای آن در مقایسه با تمام لغت نامهها و فرهنگهای موجود است . همین مسئله از نظر ارتباطات ادبیات فارسی با ادبیات عربی نقش حساس و عمده ای دارد؛ اگر یک نفر بخواهد در ادبیات فارسی عمیق بشود، احاطه و آگاهیاش بر ادبیات عرب ضرورت تمام دارد.در واقع، ابتدا باید به رموز و معانی این زبان دست یابد. لغتنامهی دهخدا به دلیل جامعیتی که دارد به راحتی میتواند این مشکل را بر طرف کند.
علامه قزوینی (که به اطلاعات و شامّه لغوی دهخدا خیلی معتقد بود) در بارهی این لغتنامه میگوید:
[ لغتنامهی دهخدا]، بزرگترین و جامعترین و نفیسترین فرهنگی است که بعد از اسلام تاکنون برای زبان فارسی فراهم آورده شده است.
به عقیدهی تقیزاده، «بزرگترین اثر ادبی دهخدا، همین لغت نامه بود که به همت وفادارانهی محمد معین طبع و نشر می یافت و حتی مجلداتی که در حیات دهخدا طبع و نشر شد نیز به میزان بسیار مدیون دقت ، زحمت و پشتکار معین است. راجع به ارزش ادبی لغتنامه و در مقام سنجش آن باید به طور کلی حکم کرد…و نه تنها به کیفیت (که شاید بینقص نباشد) بلکه باید به کمیت آن و مقدار زحمت عظیم و مدت مدید که صرف آن شده نیز باید توجه کافی بشود که به وجودآوردن چنین بنای عظیمی … کار بزرگی بوده و هست … »
و خسرو فرشید ورد، در ادامهی داوری تقیزاده میافزاید:
«اگر دهخدا در علوم اسلامی و دستور و صرف و نحو فارسی و عربی به پای برخی از استادان ادبیات نمیرسد، اما در مقابل، در فهم آثار و اشعار گذشتگان همتا نداشت و او به یاری این استعداد شگرف خود یک شعر را با چند غلط و تصحیف [خطاخوانی] تصحیح میکرد.دهخدا به کمک همین موشکافی و فطانت بود که بهتر توانست آثار مختلف فارسی را تحلیل کند و برای کلمات فارسی دقیقترین معنیها را بیابد و اثر عظیمی به نام لغتنامه به وجود آورد که تا زبان فارسی برپا جاست و تا جهان برقرار است، نام او نیر برجا خواهد ماند.»
در بحثی که در ربط با همین معنا در مجلهی نگین درگرفت، آمده است:
«شاید اطلاق عنوان لغتنامه به این دوره چندان صحیح نباشد، چون این مجموعه تنها به لغت نمیپردازد، بلکه شرح حال بسیاری از رجال تاریخ جهان، خصوصاً رجال فرهنگ اسلامی را هم شامل است؛ باز شاید نتوان نام دایره المعارف را هم بر آن نهاد، چون دایره المعارف قاعدتاً باید لازمترین و قطعیترین اطلاعات را در مورد موضوعهای معیّن طی حداقل توضیح و کلمات به خواننده بدهد، حال آنکه لغتنامهی دهخداد با آوردن حداکثر شواهد و امثله و نمونهها با پشت سر هم قراردادن نظریات غیر قطعی این و آن، این خصیصه را فاقد است ، ضمناً با وجود این همه توضیحات، متأسفانه از ریشهی لغات عاری است.
دهخدا (که نسبت به ادامهی کار لغتنامه، بعد از در گذشتش نگران بود) در وصیتنامهاش تأکید کرد:
«تمام فیشهای باقی ماندهی فرهنگ، که بالغ بر دو ملیون میشود و تعلق به ملت عزیز ایران دارد، در اختیار مجلس شورای ملی است تا در این باب هرگونه تصمیم که مقتضی بدانند اتخاذ فرمایند… ضمناً، فیشهای لغت در دست آقای دکتر معین خواهد بود، از الف تا یا نوشته شده است، هیچ چیز نباید به آن افزود و از آن کاست، ایشان، آقای دبیر سیاقی و آقای گنابادی و آقای …شهیدی را به مجلس معرفی میکنند… استدعای من از آقایان دکتر معین و آقای دبیر سیاقی و آقای سید جعفر شهیدی (که پس از من مأمور به چاپ رسانیدن بقیهی لغات حاضرهی حاصل چهل و چهار ساعت کار شبانه روزی من است، میشوند) این است که بر مسودههای من نه یک کلمه بیفزایند و نه یک کلمه بکاهند. برای این که بعضی چیزها به نظر ایشان خطا میآید و خطا نیست و کلمهی دیگر صواب تصور میشود و صواب نیست. تخطئهی این و تصویب آن را به نسلهای آینده بگذارند…آقای دکتر معین (به ورثهی خود) وصیت میکنم که تمام فیشها را به او بدهند و ایشان با آن دیانت ادبی که دارند (که در نوع خود بیبدیل است) همهی آنها را عیناً به چاپ برسانند، ولو این که سراپا غلط باشد و هیچ جرح و تعدیلی روا ندارند.»
پس از درگذشت دهخدا در اسفند ۱۳۳۴، محل لغتنامه که تا سال ۱۳۳۷ همچنان در مجلس شورای ملی بود ، از آن پس به دانشگاه تهران منتقل شد.
همانطور که به تلویح در بالا آمده است، زنده یاد دهخدا، سه نفر از نزدیکترین یارانش، محمد معین، محمد دبیرسیاقی و سید جعفر شهیدی را به عنوان وصی خود، برای سرپرستی ادامهٔ کار فرهنگ دهخدا برگزید.
از آذر ۱۳۳۴، در علی اکبر دهخدا دیگر مجال و توان کار باقی نماند. آنگونه که در یکی از روزهای آخر آبان ماه آن سال به سید محمد دبیر سیاقی (که به اتفاق حرف لام لغتنامه را میخواندهاند) اظهار داشته بود که این صفحات را تاریخ می گذارد، تا آیندگان بدانند که وی تا آن زمان به کار لغت اشتغال داشته است.
پیشتر گفتم که در جنبش ملی شدن نفت، دهخدا (که از پشتیبانان نهصت و دکتر مصدق بود) مقالاتی در حمایت از نهضت می نوشت. همین نوشتهها بهانهای شد، تا پس از کودتا حقوقاش قطع شود و برای استنطاق، به دادستانی حکومت نظامی کشیده شود.در پی رفتار غیر انسانی با پیر مرد و رها کردن او در هوای به شدت سرد، بیماری آسم او عود کرد و پس از چندی در گذشت.
دکتر محمد معین که ۴۸ ساعت قبل از مرگ دهخدا بر بالین او رفته است ، نقل میکند:
روز پنجم اسفند ۱۳۳۴، با یکی از دوستان به عیادت استاد رفتم، چراغی بود که رو به خاموشی میرفت، مصداق این مصراع خود بود : ” پوست بر استخوان ترنجیده.”
پس از چند دقیقه روی به من کرد و گفت: که مپرس. پس از لحظهای بار دیگر گفت: که مپرس. ذهنم متوجهی حافظ شیرین سخن شد، پرسیدم:
منظور شما غزل حافظ است؟ گفت: آری. پرسیدم: مایلید آن را برای شما بخوانم؟ با سر اشارهی مثبت کرد. دیوان حافظ را برداشتم . این غزل را با تأنی خواندم:
درد عشقی کشیدهام که مپرس/ زهر هجری کشیدهام که مپرس
…
همچو حافظ غریب در ره عشق / به مقامی رسیدهام که مپرس
سراپا گوش بود و سر خویش را حرکت میداد. گویی این غزل خواجهی عرفان، آئینهی تمام نمای او بود. دو روز بعد (در هفتم اسفند ۱۳۳۴) استاد [در حالی که ۷۷ سال داشت]، در همان اتاق [در خانهاش در خیابان ایرانشهر] چشم بر جهان و جهانیان فرو بست.
پیکر او به شهر ری مشایعت شد و در ابن بابویه در آرامگاه خانوادگی مدفون گردید. پس از درگذشت دهخدا، خانهاش تبدیل به دبستانی با نام خودش شد. اما در سالهای پس از انقلاب، نام او را از روی دبستان برداشتند.
بعد از مرگ دهخدا، کتابخانهی شخصی وی، که تنها کتابخانهی با ارزش لغت در ایران بود، همان سرنوشتی را پیدا کرد که خود وصیت کرده بود. او پیش از مرگ این گنجینهی با ارزش خود را به دانشکدهی ادبیات بخشیده بود که اکنون در اختیار سازمان لغت نامه قراردارد.
منابع:
۱ـ دیوان دهخدا به کوشش محمد دبیرسیاقی.
۲ـ بر گزیدهی امثال و حکم دهخدا، محمد دبیر سیاقی.
۳ ـ براهنی، طلا در مس.
۴ ـ پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد
۵ ـ از صبا تا نیما، یحیی دولت آبادی
۶ ـ دیدار با اهل قلم، غلامحسین یوسفی
۷ ـ پیشینههای اقتصادی-اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی، خسرو شاکری، تهران ۱۳۸۴