یک شعر از : بکتاش آبتین
سه ماه پیش
پروازم را به پاریس کنسل کردم
ماه گذشته نیز
به سفر شمال نرفتم
این ماه اما
با دوستانم قرار گذاشتهایم
برای تعطیلات عید
دست جمعی به جنوب نرویم!
ما زندانیان سرخوشی هستیم
در پایان هر ماه
به سفری تفریحی
نمیرویم.
یک شعر از: قباد حیدر
گفتم!
پیش از آنکه شلیک کنید
بگذارید شعری
برایش بخوانم
زنی آنسویتر
در انتظار شعر وتازیانه میگریست
نخست قلبهایمان را
تازیانه زدند
آنها دستیاران خدایی بودند
کهنادانسته،
قلبرا در سینهی آدمیان کاشته بود
یک شعر از: حمیدرضا رحیمی
«تصویر»
.
لباسام را
………..سخت میتکانم
………………………و موهایام را نیز
و به پیرمردی که
در آینه است میگویم:
باد را
………….میبینی؟
انگار خاکستر میآورد!…
آمده در: مجله_ادبی_هنری_روزآمد
یک شعر از: یانیس ریتسوس
بر صندلی خواهم نشست
سیگاری خواهم کشید و
به میخهایی فکر خواهم کرد
که روزی به این دیوار کوبیدیم
و به چیزهایی که هرگز به میخها نیاویختیم،
قابِ عکسی که تو در آن باشی و
آینهای که من در آن…
یک شعر از : ماندانا زندیان
دستم را اگر نگرفته بودی
چگونه میآموختم
که در غربت خورشید هم
میشود خندید؟!
صدایات که ببارد
یک قطرهی ماه هم
که در کاسهی آبام بیفتد
کافیست
……………من نور میشوم.
یک شعر از: محمدعلی شاکری یکتا
قلمتراش قدیمی
میان دست تو
با میز کهنهی تحریر
خراش نازک زخمی
به عمق زخم درون.
مداد و کاغذی از حسّ بیسرانجامی
و چکه چکه واژهی سرخ
و جویبار نازکی از شعر ِعشق و آزادي.
یک شعر از : ناهید عرجونی
مرا جنگ زده بود
پیش از اینکه به دنیا بیایم
نشانهاش همین ماهگرفتگی است
روی شهریورم!
یک شعر از شمس لنگرودی
این شعر
دربارهی کودکی است
که مُرّدد مانده
به دنیا بیاید.
گاهی که صدای موسیقی به گوش میرسد
از شادی میدود
به صدای بیرون گوش میدهد
در انفجار گلولهئی میلرزد…
این شعر
دربارهی کودکی است
که نمیداند…
هی شماها!
که فکر نکرده به دنیا میآئید
ساکت باشید
که یکی
تصمیم درستی بگیرد…