بررسی کوتاه «زندان سرودههای» بکتاش آبتین؛ آب در خوابگه مورچگان
داریوش معمار – مجموعه شعر «مرثیهای برای گلهای پژمرده» شامل «زندان سرودههای» بکتاش آبتین، همزمان با چهارمین سالگرد قتل این شاعر، فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران منتشر شده است.
امروز اما/ شیشهها کثیف و کدر بودند/ گوشی را برداشتم/ بیشک حرفهایمان شنود میشود/ و دوستت دارم/ جملهای سبک/ برای گوشهایی سنگین بود/ دستمان را/ رویهم گذاشتیم/ شیشههای بین دستانمان/ سرد و کثیف بود (شعر زمستان سرپوشیده)
زندان سرودههای آبتین را میتوان یک فصل مجزا در کارنامه شاعری او بهحساب آورد. فصلی که تفاوت آن نه در ساختار بیانی و تکنیکی شعرها که در معنای آزادی، عشق، امید و مرگ نهفته است. این مفاهیم در مجموعه جدید شاعر، استخوانبندی شعرها را شکل دادهاند.
کلاغهای سفید/ روی کاجهای سرماخورده/ بر سیاهی شب برف میبارید/ و من/ با خیال تو گرم میشدم/ از لای میلهها/ بیرون را نگاه کردم/ بیرون اما/ شبیه درون بود/ نه خیابان و نه عابری/ بهزودی اما/ صبح از راه میرسید/ و آزادی/ چون برفی سنگین/ زندان را تعطیل میکرد! (کلاغ سفید)
کلمات و معناهایی که در مجموعه زندان سرودههای بکتاش آبتین هر کدام چندین بار تکرار شدهاند، بهخوبی روشنگر محتوای حسی و روایی شعرهای این کتاب است. کلماتی مانند: خواب و بیداری، امیدواری، رنج جدایی، زندان و زندانبان، اعدام، اعتراض، شکنجه، مرگ، بند و زنجیر، دادگاه، بیمارستان و ملاقات و دیدار.
نکته مهم در استفاده از مفاهیم بالا بر میگردد به اینکه کمتر در شکل استعاره یا تشبیه به کار رفتهاند. زبان، عاطفه و تخیل شاعر با واقعیتی بیواسطه، گاه تکاندهنده، عاطفی و عمیق در زندان گرهخورده است و بر مرز باریکِ خیال و واقعیت پیش میرود.