در بستر کتاب «فراز و فرود فرقهی دموکرات آذربایجان»
در دستور العمل دفتر سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی پیشبینی شده بود که گروههای مسلح از جداییخواهان آذربایجان و طرفداران اتحاد شوروی تشکیل گردد و افراد با سلاح های ساخت خارج ( منظور سلاح های غیر از ساخت شوروی است) مجهز شوند. مسئولیت اجرای این بند از قرار صادره، به عهده ی میرجعفر باقراوف و بولگانین گذاشته شده بود. در پنج بند بعدی دستور العمل پولیت بورو، به مسائل فرهنگی پرداخت شده بود و در نهایت برای کمک مالی به جنبش جدایی خواهانه در آذربایجان و نیز برای هزینههای انتخاباتی مجلس پانزدهم، تصمیم گرفته شده بود که بودجه ای به مبلغ یک میلیون روبل ( ۶۰۸۶۲۲۶ ریال) در اختیار کمیته ی مرکزی حزب کمونیست آذربایجان گذاشته شود.
آغاز دوباره ی فعالیت کرملین در تبریز
بیرون رانده شدن ارتش آلمان هیتلری از خاک شوروی و نزدیک شدن ارتش سرخ به مرزهای اروپای غربی، به تمایلات توسعه طلبانه ی اتحاد شوروی دامن زد، و « دست یابی به منابع سوخت ایران و خاور میانه، در مرکز سیاست کرملین قرار گرفت.»این تغییر سیاست موجب شد که از سال ۱۹۴۴، مفاد «کنفرانس تهران» در باره ایران، اعتبارش را از دست بدهد و جداسازی استان آذربایجان، مجدداً در دستور کار کرملین قرار گیرد.حکایت اینگونه آغاز شد:
انگلیسی ها ( در سال ۱۹۴۳) حدود ۱۰ ملیون بشکه نفت از مناطق جنوبی ایران استخراج می کنند. همین موضوع ، توجه شوروی ها را به منابع نفتی ایران جلب می کند.« در ماه ژوئن ۱۹۴۳ ( خرداد- تیر ۱۳۲۲ ) آندره اسمیرنوف، سفیر شوروی در تهران به میرجعفر باقر اوف پیشنهاد میکند که برای برآورد [میزان] ذخایر نفتی شمال ایران، چند نفر زمین شناس به آنجا اعزام شوند. دوم ژوئیه ۱۹۴۳ ( ۱۰ تیر ۱۳۲۲) بنا به دستور باقر اوف ، آ. ن. کارنیف، سر مهندس اداره ی تجسسات زمین شناسی ِ” شرکت آذنفت ” و ای . گ . حسین اوف، کارمند این اداره ،تحت عنوان مهندس ارتش سرخ به تهران اعزام شدند.»نتیجه ی بررسی های اولیه نشان می داد که ذخایر نفت آذربایجان، گیلان، مازندران، گرگان و شمال خراسان ، چیزی از ذخایر نفت جنوب کم ندارد. در ربط با گزارش زمین شناسان ، سادچیکوف، رئیس شعبه ی خاور نزدیک کمیساریای امور خارجی شوروی ، برای نوشتن قرار داد نفتی، راهی تهران شد.
پیشتر گفتم که در آغاز سال ۱۹۴۴، اوضاع بینالمللی و وضعیت ایران، سبب شد که آذربایجان ، بار دیگر، مورد توجه کرملین قرار گیرد و سیاست سابق، به گونه ای جدی پی گرفته شود. در ربط با سیاست جدید مسکو، در تاریخ ششم مارس ۱۹۴۴ ( پانزدهم اسفند ۱۳۲۲) شورای کمیسارهای اتحاد شوروی به ریاست مولوتوف تشکیل شد و در آن « توسعه ی کمک اقتصادی و فرهنگی به اهالی آذربایجان جنوبی [ کذا] » ، مورد گفت و گو قرار گرفت و تصمیماتی به قرار زیر گرفته شد:
«۱– با در نظر گرفتن این که ساکنان آذربایجان جنوبی[ کذا] و اکثر اهالی مناطق تحت اشغال ارتش سرخ، آذربایجانی هستند، به منظور گسترش ارتباط با اهالی محل ، نیروهایی از جمهوری آذربایجان، ” در ترکیب ارتش سرخ” به آن جا اعزام شوند.۲- در تشکیلات نظامی، حداقل هفتهای سه شماره روزنامه به زبان آذربایجانی چاپ و در میان اهالی پخش شود.۳- در تبریز، اردبیل و سایر شهرهای آذربایجان، نمایندگان بازرگانی شوروی، آذربایجانی باشند. این کار به تدریج در سایر مؤسسات شوروی گسترش یابد.۴- در نمایندگی های سیاسی در پُست کنسول – معاون کنسول و دبیر کنسولگری- آذربایجانی ها گمارده شوند. این کار به ویژه در شهرهای تبریز و ماکو الزامی است.۵- در سفارت شوروی و نمایندگی بازرگانی در تهران نیز یک – دو نفر کارمند آذربایجانی مشغول کار شوند.۶- برای چاپ آثار نویسنگان و شعرای آذربایجانی، جهت توزیع در میان اهالی ، در شهر تبریز چاپخانه ای به نام تبریز تأسیس شود.۷- در ماه های مه – ژوئن ۱۹۴۴ برنامههای تٍئاتر و کنسرت توسط هنرمندان آذربایجان شوروی در تبریز و سایر شهرهای آذربایجان جنوبی اجرا شوند، ۸-در تبریز یک دبستان ده کلاسه برای آموزش زبان به آذری تأسیس شود . زبان و ادبیات فارسی در این دبستان باید در ردیف دروس درجه ی دوم قرار گیرد . تحصیل در این دبستان رایگان باشد و آموزگارهای آن از آذربایجان شوروی آورده شوند. و … »
برای اجرای تصمیمات کمیسارهای اتحاد شوروی ، کمیته ی مرکزی حزب کمونیست آذربایجان، بی درنگ دست به کار شد و در مدتی بسیار کوتاه، افراد ورزیده زیر را به ایران فرستاد:
۱– احد یعقوب اوف، معاون دبیر کمیته ی مرکزی حزب کمونیست آذربایجان، به عنوان مستشار سفارت شوروی در تهران.۲– علی علی اوف، دبیر کمیته ی شهر دربند [ جمهوری آذربایجان]، به عنوان دبیر اول سفارت شوروی، ۳- جبرئیل هاشم اوف، رئیس سازمان امنیت منطقه ی ساعت لی [ جمهوری آذربایجان]، دبیر سوم این سفارت، ۴-حسین حسین اوف دبیر سوم حزب کمونیست [ جمهوری آذربایجان]، معاون سرکنسولگری شوروی در تبریز، ۵– میرزا محمد اوف، دبیر سر کنسولگری شوروی در تبریز،6– مصطفی مصطفی یف رئیس شعبه ی سوم کمیساریای امنیت آذربایجان ، معاون کنسول شوروی در ماکو…به دستور میرجعفر باقر اوف ، رهبری این هیئت به حسین حسین اوف واگذار شد.
در برنامه ی اجرایی مأموران اعزامی ، بر موارد زیر تأکید شده بود:
۱-« بدون توجه به وضع اجتماعی اهالی، فقیر و غنی را باید به طرف خودمان جلب کنیم. کارها باید چنان پیش روند که مالکان متوسط و خرده مالکان مطمئن شوند که حتی با استقرار حکومت شوراها آن هاصاحب زمینهای خود باقی خواهند ماند
۲– ما باید چنان وانمود کنیم که در باره ی برقراری حکومت شورا ها چیزی نمیفهمیم . [ در واقع، باید تظاهر کنیم که ] ما شهروندان شوروی میخواهیم با همسایگان خود بهترین مناسبات دوستانه را بر قرار کنیم ، روابط اقتصادی را با آنها توسعه دهیم و برایشان مؤسسات صنعتی بسازیم .[!!]
۳– برای جلب هرچه بیشتر اهالی آذربایجانی ایران، در درجه ی نخست باید به دین و خدمتگزاران دین توجه کافی بشود»
باقر اوف آنگاه ، به تأکید، می افزاید:
«این کار به این معنا نیست که آنها تکیه گاه حکومت شوروی خواهند بود ، بلکه برای این است که ما باید با دست این روحانیون کارهای زیادی انجام دهیم»
برای گسترش نفوذ در آذربایجان ایران (به تصمیم حزب کمونیست جمهوری آذربایجان) ، در مدتی کوتاه، « اداره ی مسلمانان قفقاز»، در باکو تأسیس شد.
۴– « اگر ما مسئله ی اتحاد [ دو آذربایجان ] را حل کنیم، باید خواه ناخواه برای مدت معینی الفبای موجود [ در ایران ] را حفظ کنیم. از این رو اگر از راست به چپ [ نوشتن ] و زبان فارسی را فراموش کرده اید، یکی دو ساعت آموزش زبان ببینید » .
کادرهای بالای حزب کومونیست آذربایجان، پیش ازرفتن به ایران، با مولوتوف دیدار کردند. در این دیدار، مولوتف تصریح کرد :
« هر امر کوچکی را مورد دقت قرار داده و نفوذ ما را در میان اهالی گسترش دهید».
در بهار ۱۹۴۴ ( ۱۳۲۳) تلگرافی از تبریز، برای میرجعفر باقراوف فرستاده شد. در این تلگراف آمده است:
در « دهم ماه آوریل، چهار هزار نسخه روزنامه ی وطن یولدا چاپ و در میان اهالی پخش شد. خوانندگان، انتشار نخستین شماره ی روزنامه را با خوشحالی استقبال کردند . »
برای راه اندازی و نشر روزنامه ی وطن یولدا، ۲۷ نفر از باکو ، به تبریزاعزام شدند. نام برخی از آن ها به قرار زیر است:
علی حسین شاه گلدی یف ، جعفر خندان حاجی یف، اسرافیل نظر اوف، غلام محمد لی، غلمان موسی یف، انور محمد خان لی، کاظم کاظم زاده ، ملک ملک زاده .
به سفارش مؤکد کمیساریای دفاع اتحاد شوروی، رئیس انستیتوی زبانهای خارجی ارتش سرخ ، از کمیته ی مرکزی حزب کمونیست آذربایجان تقاضا کرد:
« برای آماده کردن مترجمان نظامی زبان فارسی ، هر چه زودتر ۱۵- ۲۰ نفر آشنا به زبان تات ها را از میان اهالی بالاخانی ، سوراخانی و مش تقی انتخاب کرده و اعزام دارید… ».
******
در ماه مه ۱۹۴۴ ( اردیبهشت – خرداد ۱۳۲۳ ) از میر جعفر پیشه وری ( مدیر «روزنامه ی آژیر») خواسته شد که از تهران به تبریز بیاید ، تا با او ، در ربط با تقویت کمیته ی ایالتی حزب توده (از طریق جلب کادرهای آذربایجانی) مذاکره شود. در این مقطع زمانی، آرداشس آوانسیان در رأس حزب توده تبریز قرار داشت.
میر جعفر باقر اوف، در همین ربط ، در نامهای که برای استالین فرستاد، متذکر شد :
« نمیتوان نسبت به این مسأله بیتفاوت ماند که تا کنون در رأس پر قدرت ترین حزب آذربایجان ، یعنی حزب توده ، یک نفر ارمنی ( آرداشس آوانسیان ) قرار گرفته باشد و این در حالتی است که استخوان بندی این حزب را آذربایجانی ها تشکیل میدهند. البته سید ضیاء الدین طباطبایی نیز زیرکانه از این موضوع استفاده کرده و گفته بود : ” دنیای اسلام نمیتواند بپذیرد که در موطن شمس تبریزی آرداشس ارمنی سیادت کند”.»
بعد از تغییر سیاست اتحاد شوروی در مورد آذربایجان ، جمع آوری اطلاعات در باره ی اوضاع سیاسی ایران و ترکیب ارتش شاهنشاهی ، تسریع شد. در تاریخ۲۰ سپتامبر ۱۹۴۴( ۲۹ شهریور ۱۳۲۳) نسخه ای از گزارش 236 صفحه ای سازمان اطلاعات ارتش سرخ ، تحت ِعنوان ِ« ژنرال ها و افسران ارتش ایران »، برای باقر اوف فرستاده شد. این گزارش را ژنرال ایوانف ، رئیس ستاد ارتش ماوراء قفقاز و سرهنگ کارشکوف، مسئول سازمان اطلاعاتی، تهیه کرده بودند. « در این گزارش تعداد نفرات ارتش ایران ۱۲۳ هزار نفر و تعداد افسران ۹۰۰۰ نفر ذکر شده است. آدرس منزل ژنرال ها مشخص شده بود و حتی نقشه ی خانه ی آنها را تهیه کرده بودند . لیست افسران ارتش ایران و کلیه ی اطلاعات در باره ی زندگی و طرز فکر آنها تهیه و برای ژنرال الکسی آنتونوف رئیس ستاد ارتش سرخ ارسال شده بود.»
در ماه ژوئیه ۱۹۴۴ ( تیر ۱۳۲۳ ) ، کنفرانس مشترکی از سوی انگلستان و آمریکا در مورد نفت، در واشنگتن برگزار شد. در این کنفرانس که دو روز به طول انجامید، در مورد نفت ایران نیز گفت و گو شد.
در ماه آوریل ۱۹۴۴( فروردین – اردیبهشت ۱۳۲۳) ، پیش از برگزاری کنفرانس فوق، برایتون، که به معاونت میلسپو مستشار آمریکایی در امور مالی ایران منصوب شده بود، به تهران آمد.او، نماینده ی کمپانی آمریکایی « سینکلر» بود که به منابع نفتی بلوچستان نظر داشت. در همین زمان، نمایندگان یک کمپانی نفتی دیگر آمریکایی به نام « امریکن استرن کو» نیز ، در تهران ، با مقامات ایرانی دیدار کردند.
از ماه ژوئیه ۱۹۴۴( تیر – مرداد ۱۳۲۳) دولت ایران با دولت آمریکا و کمپانی های نفتی امریکایی، مخفیانه به مذاکره می نشیند. ایرانی ها بر این گمان بودند که این مذاکرات پنهان می ماند، اما ارگان های اطلاعاتی شوروی، از این گفت و گو ها با خبر می شوند. میگونوف، نماینده ی بازرگانی اتحاد شوروی در تهران، در ماه اوت ۱۹۴۴ ( مرداد- شهریور ۱۳۲۳) مخفیانه ،اطلاعات مربوط به مذاکرات نفت را، برای میرجعفر باقراوف می فرستد. در واقع، شوروی ها، که در ربط با کلیه ی پروسه هایی که پیرامون مسأله ی نفت جریان داشت، حساس بودند، آن ها را مجدّانه پی می گرفتند.
گرچه اعزام کارکنان آذربایجان شوروی به استان آذربایجان، بخشی از سیاست نفتی مسکو در ایران بود، اما هم این کارکنان و هم اهالی آذربایجان ایران ، از نیات واقعی شوروی ها بی خبر بودند. دهم سپتامبر ۱۹۴۴ ( ۱۹ شهریور ۱۳۲۳) هیئتی به ریاست کافتارادزه ، معاون کمیساریای خارجی اتحاد جماهیر شوروی ، به ایران آمد . او پس از آن که با ساعد، نخست وزیر وقت ایران و محمدرضاشاه ملاقات کرد ، راهی مناطق شمال ایران شد.در تاریخ سوم مهر 1323، یادداشتی از سوی دولت شوروی به محمد ساعد، نخست وزیروقت ایران ، تسلیم شد. شوروی ها، در این یادداشت، اعطای امتیاز تجسس و استخراج نفت در مناطق سمنان، گرگان ، مازندران ، گیلان و آذربایجان را خواستار شدند. محمد ساعد، گرچه در آغاز، در مورد این پیشنهاد و تصویب آن در مجلس شورای ملی ، ژست موافق گرفت ، اما ( به بهانه های مختلف) از دادن پاسخ به تقاضای شوروی ها ، طفره می رفت. در تاریخ دوم اکتبر ۱۹۴۴( ۱۰ مهر ۱۳۲۳) محمد ساعد ، بالاخره ، پیشنهاد شوروی ها را در هیئت وزیران به مذاکره گذاشت. گر چه در این نشست تصمیم بر این گرفته شد که تا پایان جنگ هیچ گونه امتیازی در مورد نفت داده نشود، اما ساعد غروب همان روز اظهار داشت که به علت وضعیت غیرعادی، هیئت، وزیران نتوانست به تصمیم مقتضی برسد. اما، برخلاف نشست وزیران ، مجلس شورای ملی در جلسه ی غیر علنی خود، راه دادن هرگونه امتیازی را بست. در پی تصمیم مجلس، هیئت روسی ،در اکتبر ۱۹۴۴ ( ۳ ابان ۱۳۲۳) ، دست خالی ایران را ترک کرد و از همین جا، رفتار دولت شوروی با محمد ساعد خصمانه شد.« از جمله ، از حرکت قطارهای حامل خوار بار که از تهران راهی آذربایجان بودند، جلوگیری شد .هر گونه تماس دیپلماتیک با شخص نخست وزیر بسته شد.در تهران، به ویژه در شهرهای شمالی ایران ، میتینگ هایی با شرکت فعال کنسولگری ها و رؤسای دژبانی و ارتش شوروی، علیه ساعد به راه انداخته شد.» . حزب توده هم در این میان ، طبیعتاً ، فعال مایشاء بود!
******
حسن حسن اوف که با مأموریت ویژه ای به ایران آمده بود، در تاریخ ۱۳ فوریه ۱۹۴۵ ( ۲۴ بهمن ۱۳۲۳) در پایان یک گزارش ۶۷ صفحهای برای باقراوف نوشت :
« مأمورینی که از آذربایجان شوروی به اینجا آمدهاند، کارهای بزرگی انجام می دهند، لکن هنگام اتخاذ تدابیر مهم ،چون از مقصد نهایی دولت شوروی بی اطلاع اند، نمیتوانند کارها را چنان که باید و شاید پیش ببرند. باید به مأموران ما که در ایران کار میکنند به طور روشن و دقیق تفهیم شود که ما برای رهایی مردم آذربایجان ازظلم و ستمی است که طی قرون از فارس[ !] ها کشیدهاند و میکشند به آنها کمک خواهیم کرد. تمام کار ها باید در این جهت پیش بروند. پروسه ی تحول تاریخی ایران نشان میدهد که خلق آذربایجان باید از ظلم فارس [!]ها رها شود.دولت ایران که در آستانه ی فروپاشی است قادر به حفظ استقلال کشور نیست. وجود ترور و خفقان،احساسات ملی و تشکیل دولت مستقل در میان خلق آذربایجان بسیار قوی است . مأموران آذربایجان شوروی باید ایده ی آزادی خلق آذربایجان را مطرح کنند. ما به این کار بسیار علاقمندیم ، زیرا آزادی آذربایجان جنوبی، برادران ما را برای همیشه از خطر محو و نابود شدن خلاص میکند و برای توسعه ی تمام خلق آذربایجان ( جنوبی و شمالی – م.) دورنمای وسیعی به وجود میآورد. ما عقیده داریم که شرایط جهانی برای اجرای این وظیفه ی تاریخی بسیار مساعد است. باید آزاد کردن خلق آذربایجان در ایران با قلع و قمع آلمان هیتلری مصادف شود.برای حل مسأله ی آذربایجان نمیتوان به گفت و گوهای دیپلماتیک امید بست. آزادی آذربایجان جنوبی و برقراری حکومت کامل دموکراتیک در آنجا و با الحاق آن به آذربایجان شوروی ، تنها از طریق عصیان خلق قابل اجرا است و بایستی متفقین (بریتانیا و آمریکا-م) را در مقابل عمل انجام شده قرار داد دهیم.»
حسن حسن اوف، در ادامه ی گزارش می نویسد:
« در آذربایجان جنوبی [ کذا] اشخاص با آمادگی کامل ، با وجدان بیدار و صادق برای به ثمر رساندن نیات خلق وجود دارند. آنها هم در رهبری کمیته ی ایالتی حزب توده و هم در اتحادیه ی کارگری و هم در ارگان های دولتی فعالیت میکنند. به آن ها میتوان کاملاً اعتماد کرد . لکن تعدادشان بسیار کم است. از این رو ضروری است آذربایجانی هایی مانند ” جعفر پیشه وری” مدیر روزنامه آژیر،” شعلهور” سردبیر روزنامه و مالک از تهران به تبریز آورده شوند.در لحظات ضروری، باید چند مأمور برای رهبری از آذربایجان شوروی به اینجا فرستاد. بعد از حل مسأله ی آذربایجان باید به کُردها خود مختاری اعطاء شود.مأموران ما بایستی در این جهت فعالیت کنند» .
و در پایان گزارش آمده است :
خواست ما « باید ،با کمک حزب توده که توده های وسیع مردم ، کارگران، دهقانان، پیشه وران و روشنفکران را در صفوف خود گرد آورده است، عملی شود. برای حمایت از رهبران این حزب[ در آذربایجان] پیشنهاد میکنم به آنها ماهانه ده هزار تومان کمک مادی بشود .»
در ماه دسامبر ۱۹۴۴ ( آذر – دی ۱۳۲۳) ماکسیم اوف ( سفیر شوروی در تهران) به حسن حسن اوف ( مأمور ویژه کرملین در ایران) می گوید که از مسکو دستورالعملی بر این مبنی دریافت کرده است که در آذربایجان ایران تشکیلات بورژوا – دموکراتیک به راه اندازد و برای عملی کردن آن ، به نمایندگان آذربایجانی مجلس شورای ملی تکیه شود. اما، حسن اوف با این فکر مخالف می کند.« به عقیده ی او ایده ی تشکیل جمعیت بورژوا – دموکراتیک در آذربایجان مورد توجه مردم نیست. با حل مسأله ی ارضی در آنجا نمیتوان دهقانان را برای جنبش آزادی آذربایجان بسیج کرد. به نمایندگان آذربایجانی مجلس هم نمیتوان تکیه کرد، زیرا آنها خود از زمینداران بزرگ اند و در سایر مناطق ایران نیز مالک زمین اند.از این رو نمیتوانند مسأله ی جدایی آذربایجان و تشکیل دولت مستقل در آنجا را رهبری کنند.»حسن اوف اضافه میکند که« در شرایط کنونی تنها شعار توده پسند ، آزاد کردن آذربایجان از ظلم و ستم فارس ها [ !] ، تشکیل دولت دموکراتیک و حل مسأله ی ارضی است.»
یازدهم ژانویه ( ۲۱ آذر ۱۳۲۳) نخستین کنفرانس ایالتی حزب توده ( در راستای تقویت تشکیلات ایالتی حزب توده در آذربایجان) در تبریز برگزار شد. تا این تاریخ، فعالیت کمیته ی مرکزی و کمیته ی ایالتی حزب توده نتوانسته بود رضایت مقامات شوروی را جلب کند.
در ماه مارس ۱۹۴۴ ( اسفند ۱۳۲۳) ، با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم، کمیته ی مرکزی حزب کمونیست شوروی و شورای کمیساریای خلقی شوروی در باره ی « افزایش کمکهای مادی و فرهنگی به اهالی آذربایجان جنوبی »، برنامه ای تدارک می بینند.در این این برنامه تأکید شده بود که برای نفوذ بر روی اهالی،از دین و علمای دینی استفاده شود. در راستای تحقق این هدف ، در ماه مه ۱۹۴۵( اردیبهشت – خرداد ۱۳۲۴) از طرف کمیساریای امنیت دولتی اتحاد جماهیر شوروی ، شیخ الاسلام آخوند آقا علی زاده (رئیس مجمع روحانیت ماوراء قفقاز ) به شهرهای آذربایجان و تهران فرستاده می شود.
شیخ الاسلام آقاعلی زاده ، در روز ۲۷ ماه مه ( ۶ خرداد) در مسجد تبریز به زبان ترکی موعظه می کند.« کسانی، به این سفر شیخ الاسلام آقاعلی زاده با شک و تردید می نگریستند و اظهار می داشتند که او از جانب استالین برای نفوذ در میان اهالی به اینجا آمده است. آنها میگفتند چگونه است که روس ها از یک سو حزب توده [ را تقویت می کنند] و از سوی دیگر یک آخوند را به ایران میفرستند. در ایران روحانیون متحد زمین داران بزرگ در مبارزه علیه حزب توده هستند. »
در زنجان، جلسهای که در باره ی مراسم پذیرایی از آخوند علی زاده تشکیل شده بود. رضا فهیمی شهردار زنجان ، از فرمانده ی نیروهای ارتش سرخ میپرسد: « خواهش میکنم به من بگویید این شیخ الاسلام درجه ی سرهنگی دارد یا ژنرال است؟ چون من نمیدانم در نطق خویش آمد، او را چگونه خطاب کنم »[!!]این سخنان، بعد ها برای رضا فهیمی گران تمام شد. در مسجد زنجان ، شیخ الاسلام علی زاده در باره ی چهارده معصوم روضه خواند و از مردم اشک گرفت. عبدالعلی زاده ، یکی از رهبران سابق حزب توده در زنجان و مترجم شهردار آن زمان میگفت :« قبل از شنیدن وعظ شیخ الاسلام در مسجد، باور نمیکردیم که او یک روحانی واقعی است. حالا خیلیها مشاهده کردند که او مجتهدبزرگی است . ما تصور نمیکردیم که در ماوراء قفقاز آخوندی وجود داشته باشد، یا اگر هم بود فکر میکردیم ملاهای خدانشناس هستند. حالا متوجه اشتباه خود می شویم» .
در تهران ، صدرالاشراف نخست وزیر وقت ایران ، سید محمد صادق طباطبایی رئیس مجلس و بسیار از رجال از شیخ الاسلام آقا علی زاده دیدار کردند.« محمد رضاشاه هم شیخ الاسلام را پذیرفت و با او در باره ی وضع دین اسلام در اتحاد جماهیر شوروی، شمار مسلمانان در قفقاز و سایر مسائل سئوالاتی به عمل آورد.»آن هایی که شیخ الاسلام را به ایران فرستاده بودند ، به هدف سیاسی خود رسیدند.سفر شیخ الاسلام، در آستانه ی تحولاتی که قرار بود در آذربایجان روی دهد، لازم بود.
در ماه ژوئن ۱۹۴۵زمینه سازی برای پیاده کردن برنامه هایی که قرار بود در آذربایجان انجام شود، شدت بیشتری گرفت .« تقاضاهای مکرر میرجعفر باقراوف از مسکو به نتیجه رسیدند و دهم ژانویه ۱۹۴۵( ۲۰ خرداد ۱۳۲۴) استالین فرمان محرمانه در باره ی تأسیس مؤسسه های صنعتی در شمال ایران صادر کرد. در این فرمان، سخن از ایجاد شعبات مؤسسه های صنعتی آذربایجان شوروی در شهر تبریز و سایر شهرهای شمال ایران میرفت. این صنایع عبارت بودند از کارخانه های قند، کفش سازی به ظرفیت صد هزار جفت در سال، نساجی ، جوراب بافی در تبریز و کارخانه ی ابریشم ریسی در رشت. برای ساختن و راه انداختن این کارخانه ها می بایست کادرهای فنی از آذربایجان شوروی به ایران اعزام شوند. تجهیزات این کارخانه ها باید تا اول اکتبر ۱۹۴۵ ( ۹ مهر ۱۳۲۴) به ایران میرسید.اجرای این برنامه به عهده ی تیمور قلی اوف صدر شورای کمیسرهای خلق آذربایجان گذاشته شده بود.این قرار ِاستالین از پیوستن قریب الوقوع آذربایجان [ ایران] به آذربایجان شوروی حکایت میکرد.»
در ماه ژوئن ۱۹۴۵( ۲۱ خرداد ۱۳۲۴) ، کمیته ی مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، طرح ِ « جنبش های جدایی خواهانه در آذربایجان و سایر شهرهای شمال ایران » را جهت بررسی و اظهار نظر برای مولوتوف ، باقراوف و کافتارادزه فرستاد.
در تاریخ ۲۱ ماه ژوئن ۱۹۴۵( ۳۱ خرداد ۱۳۲۴) استالین فرمانی « به کلی محرمانه» را، در باره ی « کارهای زمین شناسی و اکتشاف مناطق نفت خیز شمال ایران» امضاء کرد.در این فرمان آمده است:« برای اجرای کارهای زمین شناسی در مناطق نفت خیز شمال، کمیساریای نفت اتحاد شوروی و “آذنفت ” ، باید یک مؤسسه ی مشترک هیدروژئولوژی تأسیس کنند. به بایباکوف ، صدر کمیساریای نفت اتحاد شوروی و سلیمان وزیراوف رئیس « آذنفت» دستور داده شد که به تعداد لازم بریگاد های اکتشاف از میان کارکنان صنعت نفت تشکیل شوند و با استفاده از قرارگاهی که تعیین شده اعزام دارند» .یعنی «عملیات تجسس» می بایست تحت عنوان «عملیات هیدروژئولوژی» انجام شوند.برای حفظ امنیت کارکنان حفاری عملیات تجسس، به ژنرال تولنف فرمانده ی جبهه ی ماوراء قفقاز دستورات لازم داده شد.به نظر میرسد که فرمان صادره از سوی استالین در مورد عملیات اکتشاف نفت در شمال ایران، مسأله ی نفت را در سیاست شوروی ،در صدر مسائل قرار داده بود.در ماه سپتامبر ۱۹۴۵ ( شهریور- مهر ۱۳۲۴) گروههای وابسته به « آذنفت» در گیلان، مازندران ، گرگان و آذربایجان، کارهای هیدروژئوتولوژی را آغاز کردند. در آذربایجان در منطقه ای به مساحت ۲۳۴۰۰ کیلومتر مربع نقشه ی زمین شناسی تهیه و تنظیم شد. بر اساس عملیات تجسسی انجام شده، وجود ذخایر نفت و گاز در دشت گرگان، مازندران و رشت تأیید شد . لکن در آذربایجان نتیجه ی عملیات اکتشافی منفی بود.
در اوائل ماه ژوئیه ۱۹۴۵ ( تیر- مرداد۱۳۲۴ ) میر جعفر باقراوف به مسکو احضار شد و در ششم همین ماه دفتر سیاسی کمیته ی مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی دستور العمل محرمانه ای تحت عنوان « تدابیر لازم در مورد سازماندهی جنبش های جدایی خواهانه در آذربایجان جنوبی و سایر شهرهای شمال ایران» صادر کرد. برای عملی کردن این «جنبش جدایی خواهانه در آذربایجان»، تشکیل « فرقه ی دموکرات آذربایجان» در نظر گرفته شده بود . پیش شرط تشکیل فرقه ی دموکرات، دگرگونی اساسی در کمیته ی مرکزی حزب توده بود.
دفتر سیاسی کمیته ی مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی ، برای کردستان نیز سازماندهی جنبش جدایی خواهانه و برقراری خودمختاری را در نظر گرفته بود.برای رهبری جنبش جدایی خواهانه ی آذربایجان ، می بایست به فوریت یک گروه مسئول در تبریز تشکیل میشد که در فعالیت خود با سرکنسول شوروی در ارتباط باشد. رهبری عالی این گروه به میرجعفر باقراوف و م . یعقوب اوف واگذار شده بود.
در تصمیم دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی ، اعمال نفوذ در انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی ایران (برای انتخاب وکلای جدایی خواه ) ضروری بود. این وظیفه، به باقراوف و میرزا ابراهیم اوف واگذار شد.در همین راستا، برای نمایندگان جدایی خواه، شعارهایی به قرار زیر در نظر گرفته شده بود :
الف – بخشی از زمینهای دولتی و اراضی متعلق به زمینداران بزرگ بین دهقانان تقسیم شده و وام های دراز مدت در اختیار آنها گذاشته شود، ب- رفع مشکل بیکاری از طریق توسعه ی مؤسسات دولتی ، ساختن شبکههای ارتباطی و سایر فعالیتهای اجتماعی،پ – آبادانی شهرها و تأمین آب برای ساکنان، ت- بهبود وضع بهداشت،ث – احتصاص دادن بیش از ۵۰ درصد از درآمدهای دولتی برای رفع احتیاجات محلی،ج – برابری حقوق اقلیتهای ملی در آذربایجان ( کردها، ارمنیها و آسوری ها) برای تأسیس مدرسهها ،چ- نشر کتاب و جراید، گفت و گو به زبان مادری در ادارات و دادگاه ها، ح-تشکیل نیروهای ملی در شهربانی و ژاندارمری و تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی به مثابه ی ارگاه های خودمختار، خ -تغییر بنیادی در مناسبات ایران و شوروی ،
« در دستور العمل دفتر سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی پیشبینی شده بود که گروههای مسلح از جدایی خواهان آذربایجان و طرفداران اتحاد شوروی تشکیل گردد و افراد با سلاح های ساخت خارج ( منظور سلاح های غیر از ساخت شوروی است) مجهز شوند. مسئولیت اجرای این بند از قرار صادره، به عهده ی میرجعفر باقراوف و بولگانین گذاشته شده بود. در پنج بند بعدی دستور العمل پولیت بورو، به مسائل فرهنگی پرداخت شده بود و در نهایت برای کمک مالی به جنبش جدایی خواهانه در آذربایجان و نیز برای هزینههای انتخاباتی مجلس پانزدهم، تصمیم گرفته شده بود که بودجه ای به مبلغ یک میلیون روبل ( ۶۰۸۶۲۲۶ ریال) در اختیار کمیته ی مرکزی حزب کمونیست آذربایجان گذاشته شود.»
سه روز پس از صدورفرمان دفتر سیاسی، در روزنامه ی پراودا مقالهای تحت عنوان « تشدید فعالیتهای عناصر مرتجع در ایران » به چاپ رسید . معمولاً مقالات پر اهمیت ( از جمله همین مقاله ) را یکی از رهبران حزب کمونیست شوروی و با نام مستعار مینوشت. این مقاله، در راستای آماده کردن زمینه واکنش مخالف و موافق نوشته شد.
در ماه ژوئن ۱۹۴۵ ( تیر- مرداد ۱۳۲۴ ) میر جعفر باقراوف دو تلگرام برای مالنکف دبیر حزب کمونیست اتحاد شوروی فرستاد. در تلگرام مورخه ۱۴ ژوئیه ( ۲۳ تیر) باقراوف ، از مالنکف خواهش میکند که برای پیشرفت کارها در آذربایجان، علی علی اوف، دبیر اول سفارت شوروی در تهران، به سرکنسولگری شوروی در تبریز منصوب شود.
کمیته ی مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی ( در طرحی « به کلی محرمانه » ) تشکیل فرقه ی دموکرات آذربایجان ، فعالیت برای فرستادن نماینده به محلس شورای ملی، تشکیل « جمعیت دوستداران آذربایجان شوروی » ، سازماندهی جنبش جدایی خواهانه، تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی و … را برنامه ریزی کرده بود. بر اساس این طرح، پیشه وری و عبدالصمد کامبخش می بایست برای مذاکره، سریعاً باکو بیایند .
همچنین به کمیته ی ایالتی حزب توده در تبریز تکلیف شده بود که ضمن حمایت از تشکیل فرقه ی دموکرات ، حزب توده را در آذربایجان منحل اعلام کند و از اعضای خود بخواهد که به فرقه ی دموکرات بپیوندند.
تصمیم بر این گرفته شده بود که بعد از سازماندهی ، کمیته ی تشکیلاتی « فرقه ی دموکرات» در تبریز، شعبه های آن به فوریت در شهر های اردبیل، رضائیه ، خودی ، میانه، زنجان ، مراغه، مرند، مهاباد، ماکو، قزوین ، رشت، بندر پهلوی، ساری ، شاهی گرگان و مشهد تشکیل شوند. به دستور باقر اوف ، در ماه ژویه ۱۹۴۵ ( تیر – مرداد ۱۳۲۴)، عبدالصمد کامبخش عضو کمیته ی مرکزی حزب توده و نماینده ی مجلس شورای ملی ، صادق پادگان مسئول کمیته ی مرکزی حزب توده در آذربایجان، شبستری و میرجعفر پیشه وری مدیر روزنامه ی آژیر، باید مخفیانه به باکو آورده شوند.در مذاکرات باکو ، که با حضور عبدالصمد کامبخش، صادق پادگان، شبستری و سید جعفر پیشه وری تشکیل شده بود، تصمیمم گرفته شد که میرجعفر پیشه وری به طور موقت رهبری فرقه دموکرات آذربایجان را به عهده بگیرد.
باقر اوف در نامهای به استالین نوشت :
« بعد از مذاکرات با آنها، میرجعفر پیشه وری که در محافل دموکراتیک صاحب نفوذ است و مدیریت روزنامه ی آژیر را به عده دارد، برای رهبری فرقه ی دموکرات در نظر گرفته شد. »
در گزارش باقراوف ، برای مولوتف، بریا و مالنکف آمده است:
« پیشه وری در آذربایجان ایران به دنیا آمده، عضو حزب سابق کمونیست ایران است، در آذربایجان شوروی مسئولیت هایی در حزب و شوراها داشته است. در سال ۱۹۳۷ ( ۱۳۰۶- ۱۳۰۵)از طرف کمینترن به ایران آعزام شد ، ده سال در زندان رضاشاه زندانی بود و با ورود ارتش سرخ از زندان آزاد شده است. دو برادر او ساکن اتحاد شوروی هستند که یکی از آنها افسر پزشک در ارتش سرخ است. »
به کارکنان مسئول در آذربایجان دستور داده شده بود که در ادغام حزب توده در فرقه ی دموکرات آذربایجان، لحظهای کوتاهی نکنند.در تلگرام رمزی آمده بود:« هرگونه اقدام احتمالی استانداری آذربایجان در مقابله با اجرای طرح،باید خنثی گردد.در این تلگرام توصیه شده بود که روحانیون مترقی، زمین داران، بازرگانان، روشنفکران را به سوی خود جلب کنند.تا دستور ثانوی هیچ فرستاده ای را از سوی کمیته ی مرکزی حزب توده نپذیرند و کوشش کنند که بعد از اعلام طرح ما، کمیته ی مرکزی حزب توده از تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان حمایت کند»
تشکیل فرقه ی دموکرات، با مخالفت شدید تودهای ها رو به رو شد و کمیته ی مرکزی حزب توده همه ی توان و امکاناتش را برای جلوگیری از به سرانجام رسیدن آن به کار گرفت.با آن که در دیدار باکو تصمیم گرفته شده بود که پیشه وری، شبستری و صادق پادگان ، عطف به ملاحظات امنیتی از تبریز خارج نشوند، پادگان ، برای متوقف کردن مخالفت های کمیته ی مرکزی حزب توده به تهران رفت.هنگامی که تودهای ها در تهران از تدارک برای تشکیل فرقه ی دموکرات آذربایجان مطلع شدند، همه ی توان شان را برای خنثی کردن این برنامه به کار گرفتند.
برآورده نشدن انتظارات باقراوف در ربط با پیشرفت سریع امورآذربایجان و بگو و مگوها با رهبری حزب توده، کاسه صبر او را لبریز کرد.از این رو، در یادداشتی به یمیلیانف، حسن حسن اوف و میرزا ابراهیم اوف نوشت :
« از قرار معلوم، یعقوف اوف، اتاکیشیف، روسوف و قلی اوف متوجه نمیشوند که هر ساعت ذی قیمت است و باید با شتاب تمام حرکت کرد. شک نیست که کمیته ی مرکزی حزب توده سرسختانه علیه تدابیر ما اقدام میکند. آنها همه گونه مخالفت و مجادله برپا میکنند که افراد ما را دور کنند. از رفقای نامبرده در فوق میخواهیم :۱- به فوریت صادق پادگان را صحیح و سالم از تهران برگردانند.۲- اشخاصی که از جانب ما برای رهبری فرقه ی دموکرات در نظر گرفته شده اند، از جانب هر شخص و مقامی که دعوت شده باشند، از سفر به تهران خود داری کنند ( هیچ تضمینی وجود ندارد که آنها را در آنجا از بین نبرند.)۳- از همه ی رهبران جنبش محافظت به عمل آید،۴- هرچه زودتر افرادی از تبریز برای انجام مذاکرات به اردبیل، خوی ، ماکو، ارومیه ، مراغه ، بندر پهلوی، رشت و در صورت امکان به سایر شهرها اعزام شوند،۵- باید به تشکیل فرقه ی دموکرات و تهیه و تنظیم اسناد لازم شتاب بخشید،۶- انتشار جراید فوریت دارد.