سرفصل‌هاى موسيقى ايران «نامه‌ی بیستم»

 

 


هلن شوکتی
 در هر شماره به معرفی آلات،  نخبگان و دیگر مقولات مربوط به‌موسیقی ایرانی می‌پردازد که از نظرتان می‌گذرد.

فصل هیجدهم


هلن شوکتی

 

من متاسفم ، اما نمی‌خواهم امپراتور شوم، این کار من نیست..

به کسانی که صدای مرا می‌شنوند می‌گویم نا امید نشوید. رنجی که امروز ما می‌کشیم نتیجه حرص و طمع آدمیزاد است. اما بدانید که نفرت آدمی می‌گذرد و دیکتاتور ها می‌میرند و قدرتی که از مردم می‌گیرند به مردم بر خواهد گشت و تا زمانی که انسان‌های واقعی هستند، آزادی نابود نخواهد شد.

                                                  چارلی چاپلین « دیکتاتور»

 

شروه‌خوانی  (موسیقی جنوب ایران)

شروه در یک جمله مهم‌ترین آهنگ و سوز و ساز جنوب ایران است واین سرود از دل برخاسته و در بیش‌تر مواقع در مایه دشتی یا شوشتری یا  ترک و  نواخوانده می‌شود. 

اگر چه نمی‌توان منکر شد که در سراسر کشور شروه را به نام جنوبی‌ها می‌شناسند، ولی در سده‌های اخیر، این واژه‌ی ارجمند از کرانه‌های خلیج فارس به گوش دیگر هموطنان هم رسیده است. 

شروه را  مؤمنانه‌ترین، نجیب‌ترین و پر زخمه‌ترین آوای سراسر جنوب می‌شمارند.  منطقه دشتی– این سرزمین سرشار از آفتاب- مرکز محور و شروه به شمار می‌آید و در این راستا کلمه «جلیل دشتی» است که اتفاقأ در فرهنگ موسیقی ایران زمین جایگاهی ویژه داشته و یکی از پرمایه‌ترین «مایه‌های موسیقی اصیل ایرانی است» . 

از دیگر مناطق ایران ، دشتستان و تنگستان در استان بوشهر است که به آن شروه «حاجیانی یا شنبه‌ای»

گفته می‌شود. به نظرمی‌رسد یکی دیگر از شیوه‌های شروه‌خوانی، که با دو بیتی‌های فائز دشتی خوانده می‌شود، «فائز خوانی» نامیده می‌شود.

شروه  گونه‌ای از خوانندگی از اشکال بخصوص در استان‌های بوشهر، هرمزگان و نواحی جنوبی فارس است که به آن (شهری)نیز می‌گویند.

شروه به عنوان آواز دشتی نغمه‌ای غمگنانه در مایه دشتی است.

برای این نغمه اشعار دوبیتی بکار می‌رود که غالبأ از شاعران دو بیتی‌سرای جنوب می‌باشد. 

شروه در لغت با تلفظ « شرهنگ » « شرفه» و نوعی خوانندگی با صدای پا و بخصوص به معنی صدا و نغمه‌ی آهسته و بانگ است.

اگر چه همگان شروه را از جنوب ایران می‌شناسند اما شروه واژه‌ای ناب و ایرانی بوده که از آبشخور فرهنگ و تمدن دیر پای اقوام آریایی نوشیده و سپس در سه تطور خود از دالان کلماتی چون 

شرفنگ sarfang – شرفه sarfe – شرفالنگ safalang – شرفک sarfak – و شرفانگ safang

عبور کرده و اکنون با نام زیبای شروه خود نمایی می‌کند. تمام این واژه‌های یاد شده در گذر زمان زیر گرد و غبار فراموشی دفن شده است، اما واژه شروه بخت آن را داشته که زنده و پایا در گلستان زمان و اندیشه اهل جنوب نشو و نما کند.

شروه بصورت منفرد و تک‌نفری با نوایی سوزناک اجراء می‌گردد که البته با مرثیه‌خوانی تفاوت بسیار دارد، زیرا این آوای جنوبی در قالب دوبیتی‌هایی است که بیش‌تر عاشقانه‌اند و بوی وصل و فراق و وصف معشوق می‌دهد که چه بسا محتوای این دوبیتیها بسیار هم از غم دور باشند ولی شکل و شیوهٔ قرائت و اجرای آن با ریتمی غم آلود و اندوهناک می‌باشد.

لازم به ذکر است در اجرای یگانه شروه‌خوان گاهی صدای قل قل و ریتمیک قلیان در فاصلهٔ بین دوبیتی تا دوبیتی بعدی به کمک شروه‌خوان آمده که هم او نفسی تازه کند و هم محفل را از یک موسیقی طبیعی در کنار شروه‌خوانی بهره‌مند سازد. بدین‌سان شروه‌خوان به تنهایی در قالب یک ارکستر بزرگ موسیقی، شنوندگان را با خود به قله‌های شور و احساس می‌برد. 

مردم جنوب از گهواره تا گور با شروه. هم نفس و هم‌دم و همراه هستند. مادر، در کنار گهواره شروه را  «لالایی وار» در گوش طفل می‌خواند و کودک با شروهٔ مادرش، که تار و پود آن را واژه‌های مه‌آلود و افسونگر و جادویی شروه پر کرده، به خوابی شیرین می‌رود.

در عهد جوانی هم در شیرین‌ترین مراسم زندگی یعنی عروسی، شروه‌خوان با آهنگ‌های شاد با دو بیتی‌هایی که توصیف معشوق و شرح و حال او را برمی‌گیرد باعث سرور و نشاط جماعت می‌شود.

در لحظه‌های تاریک سوگواری هم این شروه‌خوانی است که با دوبیتی‌هایی در وصف بی‌وفایی روزگار، محزون‌ترین و غم‌انگیزترین آوا را سر می‌دهند.

مردم دشتی – دم به دم و لحظه به لحظه با شروه مأنوس‌اند. تابستان‌ها در پناه -سایه سار-  نخل‌ها و در گرماگرم درو ،،، در -آتش باران -خرماپزان و عروج پررنگ بر قامت نخل و در پاییز و زمستان و بهار گرداگرد -چاله‌های پر آتش-  با ابرهای مهاجرو باران‌های شبانه، در شب نشینی‌های روستایی در لحظه‌های شیرین عاشقانه و دوران حزین‌انگیز هجران و درد داغ فراق ……. در همهٔ این لحظات این شروه است که رفیق راه و هم زبان مهربان آن‌هاست.

شروه‌خوان استان بوشهر،. ترانه‌های  فایز –  مفتون-

احمدخان دشتی- سید علی‌نقی حسینی دشتی و نادم باکی را برای شروه انتخاب می‌کنند که از شاعران منطقه دشتی محسوب می‌شوند، زیرا بن‌مایگی، شاعرانگی،  درد و حسرت و اندوه و گیرایی و حتا صنایع لفظی و بدیعی بیش‌تری در آن‌ها به کار گرفته شده است.

شیوهٔ سرایش این اشعار نیز به گونه‌ای است که سراسر مشحون از تعبیرات اهل تصوف و عرفان می‌باشد.

زلف یار و عارض و قامت و خط و خال …….همه بر گرفته از مشرب عارفانه‌ی کلاسیک ایران می‌باشد.

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در سرفصل‌های موسیقی‌ی ایران ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید