واژگان خانگی

 


یک شعر: از واهه_آرمن 

خوابم نمی‌بّرد
به طنابی‌که
پای تنها درختِ این شعر افتاده است
فکر می‌کنم 

به سوگواری پیران
پیش از واقعه
و شادمانی کودکان
پیش از جشن

 

 


یک شعر از: محمد خلیلی

«نمی‌خواهیم»

نه، نمی‌خواهیم

و می‌گذریم

از هر چه که، شما!

 

و می‌خوانیم

نان را و آزادی را

و دوست داشتن را

که لفظِ شما نیست.

 

و می‌پوییم

تا آن‌کجا که بوده‌گی‌ها

تقسیم می‌شود و عشق …

 

و می‌سراییم

لبخنده‌ها را

که بابِ شما نیست.

 

و می‌مانیم

در خانه‌ای که ویرانه است،

و می‌سازیم

این‌جا را!

که مالِ شما نیست.

 

 


یک شعر از: حسین_رضایی (شاعر اهل افغانستان)

 

در کشور من

نام هیچ زنی دریا نیست

دریا هزاران سال پیش

روسری آبی‌اش را از سر برداشت

و تمام زن‌ها کوه شدند

 

 


یک شعر از: عمران صلاحی

 

تکه‌تکه شدیم، نشکستیم

سنگ‌اندازان ندانستند

از آینه شکسته شده،

از یک ماه، هزار ماه

از یک خورشید، هزار خورشید

و از یک ستاره، هزار ستاره

پدید می‌آید.

***

تکه‌تکه شدیم چون آینه

افزون می‌شویم،

افزون‌تر می‌کنیم روشنایی را.

 

 


یک شعر از: اصلان قزل‌لو

 

دلتنگی را

نه می‌شود سوار باد کرد

نه برگ

 

دلتنگی

مرگی‌ست

که آرام آرام

وارد جنگل می‌شود

بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود

نه به زردی برگ بسنده می‌کند

نه به خشکی ساقه

تنها

وقتی درختی می‌افتد

دل‌تنگی

معنا می‌شود.

 

 


یک شعر: خسرو گلسرخی

 

گیرم که در باورتان به خاک نشسته‌ام 

و ساقه‌های جوانم از ضربه‌های تبرهای‌تان زخمدار است 

با ریشه چه می‌کنید؟

گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده‌اید 

پرواز را علامت ممنوع می‌کشید 

با جوجه‌های نشسته در آشیان چه می‌کنید؟

گیرم که می‌کشید 

گیرم که می‌برید

گیرم که می‌زنید 

با رویش ناگزیر جوانه‌ها چه می‌کنید؟

 

 


از : حسین منزوی

 

«آمده در فرهنگ نو از علی فرهنگی»

گلوله‌ای را به یاد ندارم

که به نیّت پوست نازک آزادی

شلیک شده باشد و

سرانجام

به قصد شقیقه‌ی دژخیم

کمانه نکرده باشد.

.

چاقویی را به یاد ندارم

که برای گلوی خوش آواز عشق

از غلاف بیرون زده باشد و

آخر دسته‌ی خودش را

نبریده باشد.

.

حالا،

هر چه می‌خواهید شلیک کنید و

هر چه می‌خواهید چاقو بکشید.

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در اشعار این شماره ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید