«از صورتکتاب علی سرهنگی
به یاد صمد برای سالگرد سفرش»
یک نکته ازاین معنی
یادداشتی از احمد شاملو
برای صمد بهرنگی
.
…………………………...کاش این هیولا هزار سر میداشت!
.
شهری است که ویران میشود، نه فرونشستن بامی … باغی است که تاراج میشود، نه پرپر شدن گلی … چلچراغی است که در هم میشکند، نه فرومردن شمعی …وسنگری است که تسلیم میشود ،نه از پا در آمدن مبارزی…!
.
صمد چهرهی حیرت انگیز تعهد بود . تعهدی که به حق میباید با مضاف غول و هیولا توصیف شود: ‹‹غول تعهد!››، ‹‹هیولای تعهد!››… چرا که هیچ چیز در هیچ دور و زمانهای هم چون ‹‹تعهد روشنفکران وهنرمندان جامعه›› خوفانگیز و آسایش بر همزن و خانه خراب کن کژیها و کاستیها نیست …
چرا که تعهد اژدهایی است که گران بهاترین گنج عالم را پاس میدارد: گنجی که نامش آزادی وحق حیات ملتها است .
.
واین اژدهای پاسدار، میباید از دسترس مرگ دور بماند تا آن گنج عظیم را از دسترس تاراجیان دور بدارد… میباید اژدهایی باشد بیمرگ وبیآشتی … وبدین سبب میباید هزار سرداشته باشد ویک سودا. اما اگر یک سرش باشد و هزار سودا، چون مرگ بر او بتازد، گنج بیپاسدار میماند …
.
صمد سری از این هیولا بود.
وکاش …. کاش این هیولا، از آن گونه سر، هزار میداشت؛
هزاران میداشت!
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.