خواننده سوسن
هلن شوکتی در هر شماره به معرفی آلات موسیقی و یا نخبگان موسیقی ایرانی میپردازد که از نظرتان میگذرد.
فصل چهاردهم
هلن شوکتی
در این روزها متاسفانه یکی از هنرمندان خوب سینما، تئاتر و رادیو تلویزیون ایران،. مسعود اسداللهی را از دست دادیم. هنرمندی که بعد از انقلاب اسلامی ممنوع از کار شد و علیرغم استعدادهای چندگانهاش بعد از چهار دهه کار معدود بخاطر محدودیتهایی که زندگی در غربت برای انسان بوجود میآورد برای همیشه جهان ما را ترک کرد.
من مسعود اسداللهی را از جوانی میشناختم. او برای من هنرمندی بود با افکار و نگاه روشنفکرانه و نوآور که در کمتر هنرمندی میدیدم.
مسعود پرکار بود، پر انرژی و نو آور…..در سریال طلاق غصهاش قصه دلها شد و راهی که تا آن زمان نه کسی رفته بود و نه کسی به آن میاندیشید.
یادش گرامی و روانش شاد باد
سوسن خواننده کوچه بازاری
میرویم سراغ خاکیترین خواننده کوچه بازاری با خاطراتش:
سوسن شبها در سه چهار کاباره کار میکرد.
افق طلایی، مولن روژ، شکوفه نو.
انسان زحمتکشی بود و پولهایی که زیر پایش میریختند و غالبأ «بیشتر از حقوقش بود» را برای ساخت یک مدرسه بیبضاعتها میپرداخت.
سوسن را خواننده کوچه بازاری میشناختند و هنر و صدایش در دل مردم و روشنفکران جامعه جایگاه ویژهای داشت ولی افسوس که بیشتر هنرمندان ما بعلت قوانین خود ساختهی غالب به کتمان این واقعیت و آنچه براستی در جامعه حاکم است طفره میرفتند و از پرداختن به او و شهرت و محبوبیتاش در میان مردم خوداری میکردند. ولی این بیتوجهی به کار سوسن و دیگر خوانندگان مردمی چون مهوش، آفت، روحپرور و دیگران!! مانعی بر سر راه پیشرفت و شهرت و محبوبیتشان نشد، چرا که حقیقت در پس پردهی انکارها و بیتفاوتیها تا ابد پنهان نمیماند.
نام واقعیاش گلاندام طاهرخانی بود ولی خودش میگفت که نامش مهناز است.
همه او را با نام سوسن خواننده «کوچه و بازار» میشناسند که در دل مردم عادی و بسیاری از روشنفکران جای پایی گذاشته است.
مراسم تشیع مهوش خواننده مشهور ترانههای عامیانه شاید تلنگری بود به روشنفکرانی که این قسم خوانندگان را انکار میکردند. بقول صدرالدین الهی روزنامهنگار و نویسنده و محمد عاصمی شاعر، نویسنده، پژوهشگر و بنیانگذار مجله کاوه آنهایی که در تفریحات شبانه شاهدان عینی هنر اینآن بودند، روزها زبان به دهان می گرفتند و همه، روزهدار میشدند تا مبادا نامی از آنها برده شود اما مردم عادی با مرگ خواننده محبوبشان برانگیخته میشدند.
دوره مهوش و روحپرور و دیگران سر آمده بود و حالا خوانندهای با صدای زنگدار و گرفته پا به میدان گذاشته بود. در محافل گاهی او را با «ارمک» همان لباس فرم هم دیده بودند. او با همان صدای گرفته میخواند!! -هر جا بری یادت همیشه – هرگز ازم جدا نمیشه-
لعبت والا شاعر ایرانی در گفتگویی از سوسن میگوید. او خودش را سرزنش میکند که چرا آن زمان اینگونه خوانندگان را به حساب نمی آوردیم. لعبت میگفت که در این سالهای غربت نمیدانید وقتی به ترانه یک کارد سلاخ به دلم وای به دلم می افتم چقدر برایم دلنشین است.
میگویند سوسن سواد خواندن و نوشتن نداشت و شعر ها از حفظ میخواند.
هوشنگ ابتهاج که تجربه زیادی در موسیقی داشت میگفت او هرگز یک نت را هم اشتباه نخوانده است. وقتی صحبت از تاریخ تولد و مرگ به میان میآید شاید ما ایرانیان جزو کمحافظهترینها باشیم. سوسن تنها کسی نبود که تاریخ تولدش در این کمحافظگی گم شده است.سال تولد او در جایی ۱۳۱۹ و در جایی دیگر ۱۳۲۳ و محل تولدش قصرشیرین کرمانشاه و روستایی بنام – ترازک- نوشته شده است. اما همین هنرمندی که نه تاریخ تولدش و نه سرگذشتاش روشن است، آنچنان تأثیری بر هوادارانش گذاشت که همچنان نامش زنده و گرامی است.
خوش به حال اونا که همیشه مستند و خراب
دنیا را آب میبره اونها را خوش میبره خواب
خوش به حال اون که زندگی را جدی نگرفت
پشت پا زده به هستی شده مست می ناب
دنیا که جای امن و آرام نیست
پناهی بهتر از می و جام نیست
همون بهشتی که خدا وعده داده به آدما
هیچ کجا پیدا نمیشه مگر تو حال مستی
______________