شاعران این شماره:
برتولت برشت، جمیله جلیلزاده، رزا جمالی، حمید عرفان، اصلان قزللو، پوریا گلمحمدی و آرزو نوری
یک شعر از: برتولت برشت
در عصرینظمی به شهرها برگشتم
و آنجاها گرسنگی حکمفرما بود
در عصر شورش میان مردم رفتم
و به آنان معترض شدم
فرصتی که در روی زمین خاکی به من ارزانی شده بود
اینگونه به سر شد.
غذایم را در حدّ فاصل کشتارها میخوردم
و خوابهنگام کنار قاتلان دراز میکشیدم
بدون رقت از عشق پرستاری میکردم
و بیصبرانه طبیعت را نظارهگر بودم.
یک شعر از: جمیله جلیلزاده
«مونالیزا»
نرفته بودم
زیر همین حوالی…
و گنجشک که به هوایم توک میزند
شالی میبافم
که به هیچ زمستانی نمیآید
رو به دیوار
دیگر از دیوار هم کاری برنمیآید
نام این تابلو مونالیزاست…
یک شعر از رزا جمالی
این چیست
که بر زمینهای خنثی ته رنگ میگیرد؟
میشد رنگِ دیگری داشته باشد
روزهاست که به نخی بندم…
ماهی چروک که از سقف میافتد…
یک شعر از: حمید عرفان
«فضای تازه»
آداب سکوت و صبر گیاه خانگی
زیر سقفهای عاشقانه
اگر از گلدان به باغ
سپرده شود
در گرمای سایهروشن زمزمه یاران و
شعا عهای نا گهانی نور
فریاد میشود.
یک شعر ا: اصلان قزللو
برای این شهر
آواز کدام مسافر را بخوانم
تا خیابانهایش
ما را به میدانی
برساند.
یک شعر: از پوریا گلمحمدی
باید بیشتر دوستت داشته باشم
برای روز مبادا
باید تو را در دلم ذخیره کنم
فحطیی نبودنت
از گرسنگی سختتر است
نبودنت انسان را زودتر میکشد
یک شعر از آرزو نوری
از تو میگفتم
و کلمات
پروانههایی بودند نامرئی
در فضای اتاق
از راه رسیدی …
حرفهایم ناتمام ماند
و سوزنهایی از سکوت
پروانهها را
به دیوار دوخت