مروری بر «کلاغمرگی» مجموعهی شعر لیلا کردبچه
نوشته: سید احمد نادمی
«کلاغمرگی» اسم انگیزانندهای است برای یک کتاب. خاصه که هم میتوان آن را با «راء» ساکن خواند و به تعبیری از مرگ رسید، هم این حرف را مشددِ مجرور دید و وضعیتی مستمر را با این پرنده متصور شد.
در هر دو حالت، پیشنهادی که این اسم برای مواجهه با فضای ذهنی شاعر به خواننده ارایه میدهد، رنگی از تیرگی دارد. بودن کلاغ در این ترکیب به تشدید این حس کمک میکند، اما کلاغ فقط بر اسم کتاب ننشسته است. کتاب خانم کردبچه با هراسمایههایی که ناشی از عشق، مرگ و تنهایی است، شکل گرفته است و نشانه «کلاغ» پرنده آشنای شعرهای این کتاب است. شاعر از مفاهیمی بومی که کلاغ یادآور آنهاست (مرگ، قصه، خبر، غروب و …) بارها بهره برده است.
کلاغ در اساطیر و مذاهب با مرگ تلازم دارد. برای نمونه در اساطیر ایرلندی، کلاغها معرف «موریگان»، الهه جنگ و مرگ هستند و در داستان آفرینش، این کلاغ است که به قابیل میآموزد که با جسد برادرش چه کند. در شعر «زاینده روزی روزگاری رود»: دیگر/ قورباغهها دم غروب نمیخوانند/ و کلاغهای بلاتکلیف/ روی تابلوی «شنا ممنوع»/ به ماهیان مرده فکر میکنند.
و یا در شعر «آدمها و پرندهها»، کلاغ، هم یادآور مرگ است و هم کاراکتری است که فرهنگ عامه، آوارهای است که خبر از پایان قصه میدهد:
مه/ دست سرزمینم را گرفته و میبرد/ ما/ در خانههای بیسقف سردمان میشود،/ به کرسی مادربزرگها پناه میبریم،/ کلاغها دوباره لباس پر میپوشند،/ فصل آخر این قصه شکل میگیرد،/ و نقطهای تاریک/ در پایان سطر آخر این شعر/ دفن میشود.
و یا در شعر «ما در این بازی همه بازیگریم»:
به خدا که ترجیح میدادم این شعر دروغ باشد/ و همین حالا/ برای کودکانم قصهای میخواندم/ که در آن کلاغی به خانهاش میرسید/ به خدا که ترجیح میدادم… اما/ درختها از ترس/ به پای کلاغها چسبیدند/ و هر کلاغ واژه سیاهی شد و خبری شوم/ منقار به منقار به گوشهایم رسید
هراس از نابودن
کتاب خانم کردبچه، کتاب هراس است، هراس از نابودن. رودخانهای که دیگر نیست. مادربزرگی که دیگر نیست. هجران که عشق را به درد میآلاید… و مرگ که معنای پنهان نابودن است، در شعرهای این کتاب با واژههایش جولان میدهد: مرده، کفن، دفن، تابوت، قبر، گورستان، جنازه… در «کلاغمرگی» با شاعری رو به روییم که هراس خود را با تخیلی کنترل شده پردازش کرده است. خانم کردبچه به ساختمان و شکل شعر توجه دارد. شعرهای این کتاب که «شعر آزاد» هستند و از امکانات نثر استفاده میکنند، شعرهایی آراستهاند. شاعر خود را به نثر زیبا متعهد میداند و از صنایع لفظی و معنایی و بازی با قوافی (در خدمت موسیقی شعر) برای تقویت شکل شعر دست برنمیدارد. مثلاً «آوارگی» را با «واگیر» میآورد که هم حرفند و یا «فانوس» را با «خاموش» می آورد که هم شکلند و یا بازی با قافیهها در این سطرها:
گوش کن!/ از سینهام صدای تشییع جنازه میآید/ که به عزت و شرف لا اله الا کیست؟/ کسی که مرگ عزیزان خویشتن را زیست/ و بعد هم/ خبر مرگ دادن آسان نیست/…
از سوی دیگر، با اشاره مستقیم به متنهای مشهور و عموماً داستانی، زیبایی آنها را به متن خود ضمیمه میکند. «پیرمرد و دریا»ی ارنست همینگوی، «کارولین» نیل گیمن، «یک عاشقانه آرام» نادر ابراهیمی، «تهران مخوف» مشفق کاظمی و «بوف کور» صادق هدایت داستانهایی هستند که یا اسم شعری از این کتاب هستند یا در متن شعر آمدهاند. در مورد آخری، شعر با متن هدایت آغاز میشود و با عباراتی از آن پایان میگیرد.
پایبندی خانم کردبچه به نثر زیبا در شعرهایی که تیرگیهای تهدیدکننده انسان معاصر را به تصویر میکشند، «کلاغمرگی» را به کتابی جدی تبدیل کرده است.