برگرفته از صورتکتاب بیژن اسدیپور
نوشته و تنضیم رضا مقصدی با شعری از شاملوی گرامی و شعر او برای ایران درودی:
ایران درودی ، شاعر رنگها ما وُ رنگها را تنها گذاشت وُ رفت .
شاملو یکی از درخشانترین شعرهایش را در ستایش از او نوشت .
………………………………………………………………………….
پیش از تو
صورتگران
بسیار
از آمیزهی برگها
آهوان برآوردند؛
یا در خطوطِ کوهپایهیی
رمهیی
که شباناش در کج وُ کوجِ ابر و ستیغِ کوه
نهان است؛
یا به سیری وُ سادگی
در جنگلِ پُرنگارِ مهآلود
گوزنی را گرسنه
که ماغ میکشد.
تو خطوطِ شباهت را تصویر کن:
آه وُ آهن وُ آهکِ زنده
دود وُ دروغ وُ درد را.ــ
که خاموشی
تقوای ما نیست.
□
سکوتِ آب
میتواند خشکی باشد وُ فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
میتواند گرسنگی باشد وُ غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان وُ خداست:
غریو را
تصویر کن!
عصرِ مرا
در منحنی تازیانه به نیشخطِ رنج؛
همسایهی مرا
بیگانه با امید وُ خدا؛
و حرمتِ ما را
که به دینار وُ درم برکشیدهاند وُ فروخته.
□
تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!