ضمیر اشاره‌ی متناقض‌نما

 نویسنده نسترن خزایی

 

 

 

نگاهی به شعر
” ضمیر اشاره‌ی دور ”
اثر
علی سهامی

در متن خاورمیانه
یا
در حاشیه‌ی میانه‌ی دنیا
ضمیر ِ اشاره‌ای دورم

جهان پر از “اشارات و تنبیهات ِ” گنگ است
انگشتی به کلمات
انگشتی به ماشه
یا ماشه‌ای به من
اشاره می‌کند!

نمی‌دانم
در این زبان ناشناسی همگانی
همه در معرض نشانه‌ایم

” پارادوکس ”

در بررسی شعر ِ
” ضمیر اشاره‌ی دور ”
کلید واژه‌ی اصلی ” پارادوکس ” یا متناقض نماست .
گرچه آرایه‌ی ” تضاد ” هم در شعر ، وزن نسبتا سنگینی دارد ، اما این آرایه ، نسبت به پارادوکسی که در اثر، وجود دارد، نقشی کم رنگ‌تر دارد.
به این دلیل که، امکان دارد واژه‌های پارادوکس و تضاد، هم معنی فرض شوند، ابتدا به تفاوت معنی این دو واژه می‌پردازیم (همانطور که مشخص است مباحثی مانند انواع تضاد یا طباق … در راستای این مبحث قرار ندارند)

اگر از واژگانی استفاده کنیم که در معنی با یک‌دیگر ناسازگاری داشته باشند، این امر، به معنای تضاد است .
مانند ِ
گاهی احساسی روشن و گاهی احساسی، تیره دارم.
در این جمله، میان واژگان روشن و تیره، ناسازگاری وجود دارد که به آن تضاد گفته می‌شود.

اگر دو امر یا دو واژه ی متضاد را با یک‌دیگر جمع کنیم یا در کنار هم بیاوریم، این امر، به معنای پارادوکس یا متناقض نما است.
مانند ِ

” روشنی ِ تیره ”
” تیرگی روشن ”

در نتیجه‌گیری‌ای کُلّی، می‌توانیم این طور بگوییم که ” پارادوکس ” هنری‌ترین شکل ” تضاد ” است.

حال، با این مقدمه، موارد پارادوکسیکال و متضاد شعر را یافته و مورد بررسی قرار می‌دهیم.

متن/ حاشیه

اشارات/ تنبیهات

کلمات/ ماشه

میانه‌ی دنیا / اشاره‌ای دور

اکنون به بررسی مورد ” اشارات و تنبیهات ” می‌پردازیم ، که یکی از موارد پارادوکسیکال درون متنی و برون متنی (بینامتنی) اثر است.

کتاب اشارت و تنبیهات، اثری است از ابن سینا، با موضوع منطق و فلسفه.
نکته‌ی تامل برانگیز در مورد استفاده از نام این کتاب که(ایهام و) تضاد دارد این است که در محتوای کتاب هم به موارد تضاد و پارادوکس بر می‌خوریم.
جزء اول کتاب، که در باب منطق است، در نهج پنجم خود، مبحثی دارد در مورد ِ
” قضایا ” و
” عکس قضایا ”

که در مفهوم “تناقض” و ” تقابل” است .

جزء دوم کتاب که در باب فلسفه است، در نمط هشتم خود، مبحثی دارد در مورد ِ

لذایذ معنوی
و لذایذ مادی
و …

در بخش‌های دیگر این کتاب هم، چنان که از نام متناقض نمای آن مشخص است، موارد دیگری از مباحث متضاد … دیده می‌شود.

حال، به بررسی شعر برمی‌گردیم .

نکته‌ی قابل تامل دیگری که در شعر وجود دارد، در مورد آرایه‌ی “مقابله” است.

زمانی که بیشتر واژه‌های ” یک بیت ” یا ” یک جمله” حالت تضاد داشته باشند، به آن، آرایه‌ی “مقابله” می‌گوییم.
با ایجاد تغییری در تعریف بالا، در مورد این شعر، این‌گونه می‌گویم‌که

شعر ” ضمیر اشاره‌ی دور ” چون بیش‌تر واژه‌هایش، به عنوان “یک شعر”
در حالت تضاد هستند، این شعر “شعر مقابله” است.

حال، در میانه‌ی این تحلیل، به بررسی آغازین مورد ِ شعر، یعنی نام آن می‌پردازیم (شاید این مورد هم نوعی تضاد، محسوب شود! مانند ِ “متن خاورمیانه و حاشیه‌ی میانه‌ی دنیا” !!!)

نام شعر چیست؟

“ضمیر اشاره‌ی دور”

در حالت عادی، وقتی می‌گوییم ضمیر اشاره‌ی دور ، در منظور ما فقظ “اشارات” وجود دارد، یعنی تنها اشاره داریم به

“آن” و “همان”

اما در این شعر، وقتی شاعر می‌گوید “ضمیر اشاره‌ی دور”، در منظور او هم “اشارات” وجود دارد و هم “تنبیهات”، یعنی منظور شاعر این است که

نه تنها
“آن” و “همان” بله
بلکه
“این” و “همین” خیر

و به این صورت، تاثیر وجه تاکیدی “دور” دو چندان می‌شود.

در واقع، منظور شاعر، بیش و پیش از آن‌که وجه “ایجابی” آن و همان باشد،
وجه “سلبی ِ” این و همین است (همان‌طور که اشاره شد در کتاب اشارات و تنبیهات و در جزء اول منطق، نهج پنجم، قضایا و عکس قضایا از منظر ایجابی و سلبی، مورد بررسی قرار گرفته‌اند. در واقع این سینا، مفهوم “مقابله” را از منظر ایجاب و سلب، بیان کرده است)

شعر ضمیر اشاره‌ی دور ، شعری کوتاه با مفهومی بسیار انسانی است.
در این شعر ، فقط یک علامت تعجب دیده می‌شود، اما در سطر سطر آن تعجب شاعر را می‌توان دید. البته منظور، بیش‌تر از آن که حالت تعجب باشد (که هست) فشار عاطفی زیادی است که شاعر را تحت تاثیر خود قرار داده.
در این شعر ، هیچ علامت سوالی دیده نمی‌شود ، اما در جای جای آن می‌توان، پرسش پیدا کرد؟
شاعر (راوی – انسان معاصر) خود را در هر نقطه‌ای از جهان، چه “در متن خاور میانه” و چه در “حاشیه‌ی میانه‌ی دنیا”غریبه، غیر خودی و در واقع “آن” یا ضمیر اشاره‌ی دور می‌بیند و این و خودی شناخته نمی‌شود.
برای او هم “اشارات” و هم ” تنبیهات” گنگ و نامفهوم است.

این انسان همان‌طور که از یک سو ،به شکل ایجابی، هم “این” است و هم “آن” یعنی هم “خود” است و هم “غیر خود” از سوی دیگر که پُر رنگ‌تر است، به شکل سلبی، نه این است و نه آن، یعنی نه خودش است و نه دیگری.
این انسان، موجودی است به نام “انسان معلق” یا اسکیزوفرنیک و یا نوعی “هایبرید” که در عین حال که می‌تواند انگشتی به کلمات داشته باشد، همزمان می‌تواند انگشتی به ماشه هم داشته باشد. یعنی انسانی که توامان هم می‌تواند شاعر و زیبایی‌آفرین باشد و هم آدمکش و زشتی‌آفرین .

آن چه شاعر می‌بیند (و می‌گوید) انسانی است که چون در شناخت خود دچار سوء تفاهم شده، طبیعتا در شناخت دیگران هم به ویژه از راه ارتباط زبانی، دچار سوء تفاهم شده است.
انسان امروز، دچار زبان ناشناسی است، به این دلیل که زبان گفت‌وگو با خود را گم کرده است و فردی که زبان گفت‌وگو با خود را نمی‌داند، مسلما زبان گفتمان را نخواهد دانست و وقتی این زبان ناشناسی تعمیم پیدا کند، همه در معرض “‌نشانه” شدن برای انسان‌هایی هستیم که هر لحظه ممکن است، آن روی آدم‌کش آن‌ها بر شخصیت یا وجه شاعرشان غلبه کند.

سطر پایانی شعر
ایهام زیبایی دارد
گذشته از مفهومی که به آن اشاره شد، بازی زبانی شعر، ذهن مخاطب را از طریق تداعی معانی، به سمت زبان شناسی و نشانه‌شناسی هم سوق می‌دهد، ضمن این که سطر ِ
“همه در معرض نشانه‌ایم”
هم به این معناست که همه در معرض نشانه‌گیری آدم‌کش(ها) هستیم یا به نوعی هدف و سیبل شده‌ایم و هم به این معناست که چون همگی دچار سوء تفاهم زبانی و یا زبان ناشناسی هستیم و نمی‌توانیم هویت خود را به دیگران بشناسانیم، پس به عنوان یک نشان یا کد یا شناسه برای دیگران هستیم که دیگران باید ما را نشانه شناسی و رمزگشایی کنند و به این طریق، به هویت (و ذهنیات) ما پی ببرند. یعنی چون علم زبان شناسی در این میانه، دچار اختلال شده است، برای شناخت و درک یک دیگر ، باید از علم نشانه شناسی کمک بگیریم ، به این معنا که برای شناخت دیگران ، باید از نظام زبان شناسی به نظام نشانه شناسی تغییر وضعیت دهیم، چون اساسی‌ترین مفهوم نشانه شناسی همان “نشانه” است و انسان امروز هم در جهان معاصر، در روند مسخ شدن خود، به یک نشانه، تغییر هویت داده است، “نشانه” ای که یا “منتظر” است مورد شلیک قرار گیرد و یا “منتظر” است که نشانه شناشی و کشف هویت شود و ضمنا هر کدام از دوشخصیت او که به نوعی تمثیلی از دکتر جکیل و آقای ( مستر ) هاید هستند، هر کدام منتظرند که آن شخصیت دیگرشان بروز کند تا شاید آن شخصیت‌شان نه نشانه باشد و نه نشانه‌گیر.

شاید انسان معاصر “نشانه”ای تصویری شده باشد که حتی خودش هم برای شناخت خود، درک دیداری یا ادارک بصری لازم را ندارد، نشانه‌ای تصویری که به دلیل دو شخصیتی یا چند شخصیتی شدن‌اش، نمی‌تواند اطلاعات واحد و درستی برای شناسایی خود به دیگران منتقل کند، انسان پارادوکسیکالی که جمع دو تضاد زشتی‌آفرین و زیبایی‌آفرین است.
همه چیز در کلید واژه‌ای است که با آن آغاز کرده‌ایم.

“پارادوکس”

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در نقد کتاب ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید