آرامش دوستدار ، محمد مختاری و نقد ِ« فرهنگ بیچرا»
نوشته: احمد افرادی
احمد افرادی
————————————————————————-
این روزها، به مناسبت در گذشت آرامش دوستدار، در مورد او و « امتناع تفکر در فرهنگ دینی» (که محور و مُجمَل همهی بحث های اوست) بسیار نوشتهاند. این را هم میدانیم که منظور از فرهنگ دینی (از نگاه دوستدار) فرهنگی است که در آن «پرسشگری» تعطیل شده باشد. به رغم این، آرامش دوستدار، خصلت ناپرسایی را تنها در دینداران و تفکر دینی نمیبیند، بلکه، ایدئولوژهای سیاسی (از جمله مارکسیسم) را هم ، که (به یقین او) پاسخ به هر «چرا» را در چنته دارد و نقد و سنجشگری را بر نمیتابد، نوعی فرهنگ دینی ارزیابی میکند.
با این وجود، تز آرامش دوستدار، در کلیتش ، دین و فرهنگ دینی را هدف قرار میدهد. این که دوستدار، ایران و فرهنگ ایرانی را به دو دورهی دینی (زرتشتی گری و اسلام) تقسیم میکند، ناظر بر این است که هستهی مرکزی بحثاش دین است و اگردر این معنا، از ناپرسایی میگوید، ناپرسایی در دینباوری است و این که در چهار چوب دین و فرهنگ دینی، فعل «اندیشیدن» تعطیل میشود.
به رغم این ، دوستدار در این جا، از سر اجبار، به یک استثناء تن میدهد و میگوید، یک مومن هم میتواند دینخو نباشد و آن وقتی است که ایمانش را باور شخصی تلقی کند و در بررسی مسائل و موضوعات پیش رو، از ایمانش فاصله بگیرد و فارغ از باورهای دینیاش آن موضوعات و مسائل را مورد سنجش و پرسش قراردهد.
غرض: اگر بپذیریم که انگیزهی آرامش دوستدار، از پیش کشیدن و دامن زدن به همهی این بحثها، تأکید بر وجوب نقد در جامعهای است که در آن فرهنگ پرسشگری و تأملورزی غایب است، این معنا را در نوشتههای زنده یاد محمد مختاری هم میتوان دید.
محمد مختاری (در نخستین سالهای بعد از انقلاب) در نوشتههایش بحثهایی را تحت عنوان « بازخوانی فرهنگ» ، نقد ِ« فرهنگ بیچرا»، «شبان رمگی»، «درک حضور دیگری» و… در جامعهی روشنفکری و ادبی ایران پیش کشیده است.
به عنوان نمونه، محمد مختاری در جایی از کتاب «برگ گفت وشنود» میگوید:
ما و فرهنگ ما و جامعهی ما مبتلا به عارضهی «نپرسیدن»ایم.در تاریخ فرهنگ دیرینهی ما، بهترین راه برای حفظ مناسبات مسلط این دانسته شده است که «پرسش» به یک رفتار نهادی تبدیل نشود… پرسیدن ریشهی تفکر انتقادی است. ریشهی دانستن، خرد است و پرسیدن، کاربرد آزادانهی خرد … یعنی پرسیدن، ترکیب آزادی و خرد است و تبلور خرد در آزرادی است.»
در اینجا ، برآن نیستم به وجوه گوناگون تکاپوی فرهنگی و ادبی محمد مختاری بپردازم، غرض اشاره به این معنا است که بحث « ناپرسایی» در فرهنگ ما ( هر چند در حوزهها و عرصههای دیگر) در نوشتههای محمد مختاری (برگ گفت و شنید، چشم مرکّب، تمرین مدارا، انسان در شعر معاصر و…) مسبوق به سابقه است و اگر مختاری، در اوج شکوفایی فکری و ادبی، از سر راه برداشته نمیشد، چه بسا این بحث، ریشه دارتر و روشنتر پیش میرفت و به ابعاد و عرصههای دیگری در رواشناسی فرهنگی ما کشیده میشد.
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.