وامگرفته از: صورتکتاب غلامرضا نصراللهی
تاملی بر “شعر موج ناب” و دیدگاه سیروس رادمنش بر “شعر موج ناب”
نوشته: سید حمید شریفنیا:
تنها مار میداند
وقتی که پوست میاندازیم
از همیشه پیرتر میشویم
حمید کریمپور (آریا آریاپور)
بیان اینکه “شعر موج ناب” چگونه مطرح شد، برای اهل تحقیق و آن دسته از مخاطبان حرفهای، بیانی تکراری است. تنها چند خط کوتاه و مختصر مرحوم منوچهر آتشی در مجله تماشا که جهت معرفی شعر شاعری تازه به نام “حمید کریمپور” نگاشت، کافی بود تا شروع تاریخ رسمی و کتبی “شعر موج ناب” برای امروز ما باشد. شاعران جوانی که شاخهای از شعر مدرن به نام آنها رقم خورد. “جوانترهايي که پس از دغدغهها و دعواهای هنر برای هنر و شعر تعهد و همچنین سطرپردازیهای مرسوم موج نو، راهی تلفيقي و میانهرو را انتخاب کردند” . بعدها دیگرانی در مقالهها و مصاحبههای خود اشاره داشتند که شعر موج ناب خواستگاه “شعر دیگر”ی دارد و منشا آن “شعر دیگر” است، با این حال نگارنده این مقاله در ادامه آن رویکرد، شعر موج ناب را شاخهای تعدیل یافته از جنبشی میداند که در در ابتدای دههی چهل به نام “موج نو” مطرح شد و شکل گرفت. در واقع شعر موج ناب تلاش میکند خود را از پیرایههای مشکلساز، تصاویر تو در تو و مسائل خاص سیاسی و اجتماعی (نظیر شعر تعهد) نجات دهد. در حقیقت شعر موج ناب سرچشمههایی از جریان شعر دیگر را در خود داشت اما “شعر دیگر”ی نبود اما از پیشنهادهای شعری آنها بهره برد و به ذکاوت، مرحوم آتشی این را دریافته بود و زمینه معرفی آن را فراهم کرد. شاعرانی از جمله آریا آریاپور، هرمز علیپور، سیروس رادمنش، فیروزه میزانی، سید علی صالحی، یارمحمد اسدپور، محمد مهدی مصلحی، … . در دهه شصت و اوایل هفتاد کتاب “شعر به دقیقه اکنون” در سه جلد منتشر شد و به شکل گستردهتری شعر این دست شاعران را معرفی کرد (اگرچه این به این معنی نیست که تمام شاعرانی که در این کتاب شعرهایشان آمده است شاعران شعر موج ناب هستند).
سيروس رادمنش در متنی که قصد انتشار آنرا داشت و بخشي از آن در مجلهی عصر پنجشنبه چاپ شد، هرگونه سرچشمههای “ديگري” را بدون حذف هوشنگ چالنگي منکر ميشود. با این حال یارمحمد اسدپور اين ارتباط را پس از چند دهه تأیید و تأکید میکند. مرحوم سیروس رادمنش در آنچه که نام “مانیفست” برآن بسته شد، اظهار میکند “ما دریافتِ گرانبهای خود را از انسان و زندگی، از جهان و هستی داریم. ما کاری با جبر و الزام اینها در داوری نداریم. این هنر بی طرف نیست. پاسخ به پرسشهای زندگی است…”. بخش عمدهای از شعر شاعران موج ناب در این ویژگی بیان شده غوطهور است و شاید این رویکرد است که این شاخه از شعر را به “شعر دیگر” بسیار نزدیک میکند. همانطور که رادمنش در متن خود بدان اشاره تلویحی میکند، شعر موج ناب دارای زبانی پالوده و متین است (رادمنش: من احساس میکنم که در این کار کلمات دست آموز ما نیستند؛ و مددکار هم نه. ما با کلمات دمیده میشویم… یعنی همچنان که تصاویر و اندیشه در ذهن ما محفوظ هستند به خوبی و زیبایی تغییر شکل داده میشوند، همه چیزی با همه چیزی در میآمیزد و ترکیب میشود) و از سطرپردازیهای صرف خود را نجات میدهد.
تا که گردش باران
خواب عظیم شنها را
آشفته میکند
من ببوی نفسهای مرطوب تو
از عطش کویری شنها
لگام برمیکشم
و گام
از پلههای خیس صدایت
تا سمت آبی آب
***
با دهان دریاییات
صدایم کن
تا جهتهای آبی! (محمد مهدی مصلحی)
میتوان اذعان داشت که شعر موج ناب پیشنهادهای “شعر دیگر” را نادیده نمیگیرد اما از آن رمزگان و تصاویر پیچیده به تصاویر بکر و ملایمتری میرسد. اگرچه باید به یاد داشته باشیم در متنی که به نام سیروس رادمنش منتشر میشود به وضوح ادعا میکند که “نفس زندگی” در شعر شاعران “شعر دیگر” نیست و آنها نتوانستهاند راه را بکوبند (البته هوشنگ چالنگی را مبرا از این ادعا میکند). در مصاحبهای که در سال 1357 در “جوانان رستاخیز” با هرمز علیپور میشود، در جواب این سوال که “اگر خط سیر و زمینههای این نوع خاص شعر را – اگر خاص باشد- دنبال کنیم آیا نمیباید به «موج نو» شعر «حجم» و جزوههای «شعر دیگر» برگردیم؟ یعنی میخواهم بگویم آیا «موج ناب» در واقع دنبالهرو این حرکتها نیست؟” پاسخ میدهد “میشود گفت که «موج ناب» ادامه دهندهی این حرکتهای شعریست و یا تکمیلکننده آنها. یعنی اینکه بی ریشه نیست، اما اگر آقای آتشی عنوان «موج ناب» را بر ما نمیگذاشتند ما حتی جرئت نمیکردیم از آن به عنوان حرکتی تازه نام ببریم”.
نگرش شاعر شعر موج ناب به هستی، تلألو تزکیه یافته جهان خرد است، جهانی که از انفاس خمود آدمی سرشار است و در باطن شعر شهود و شعوری مییابد که باطن روحانی را محترق میسازد. تلألؤیی که دید مادی و قیاسی را به نگاهی طبیعت گرایانه مبدل میسازد و در چارچوب موقعیت زندگی شکل میگیرد. شعری که سرشار از حسهای آمیخته با طبیعت است. گویی طبیعتِ خودِ زندگیِ شاعر است. زیستی عاطفی که با خلاقیت زبانی همراه شده شعر را به سمت شعر موج ناب پیش میبرد. شعری که پیوستگی و روابط معنایی بین اشیا و پدیدهها میآفریند که در نهایت مخلوق تصاویر و آفاق پرسشگری میشود. محتوای اصلی بر پایهی حس درونی و عاطفی که شاعر با جهان اطرافش دارد شکل میگیرد. به عبارت دیگر شکل گیری فرم در شعر موج ناب یک حادثه ذهنی است که موجب انعقاد موقعیتی تازه و نو از ایجاد ارتباط با جهان پیرامون است. موقعیت تازه ایجاد شده به وضعیتی تبدیل میشود که ترکیب را از حالت استعاری به هویت مستقل و تازهای بدل میکند.
در غربت خانگی
مردی،
آسمان هندسیاش را
با دود سیگار
می آمیخت
و شانههایش
در آهی
قد میکشید
**
در تلخی حجمی ملال آور
از دود و آه
تکیه گاهی داشت
مردی
که تکیه گاهش
سر سبزی مزارع بود (هرمز علیپور)
و یا در شعری از سیروس رادمنش این بیان، نمود بارزی دارد:
همیشه فرصتهایی هست
که جان بلرزد و روحِ ارغوان
در شاخِ عاج چون عود بسوزد.
***
فرصتها
که خیمهها دارند
یا گاه، چنگهایی در شهاب
که نامها دارند و
گاه آمدن
پوشی، سخت، چون اندکانند
***
نام تو چیست
که روحِ ارغوان، در جان
از عود می گیرانی و نمیدانم بر چه میزنی! (سیروس رادمنش)
مرحوم رادمنش در همان متن به ظاهر مانیفست نامیده شده میگوید: این شعر امکانههای هستی را پیش میکشد. هیجانی نیست. تقلا نمیکند. مقدر است و به آسودگی از میانِ قلابهای مفاهیم پیش میرود. آنچه سیروس رادمنش در این متن بیان میکند نظر شخصی خود اوست که در خطابهای برای مرحوم آتشی مینویسد و نمیدانم دیگران شاعران هم تبارشان تا چه حد با اصول و مقدمات بیان شده در این مانیفست هم جهت هستند اما به زعم نگارنده متن حاضر، آن چه به نام مانیفست شعر موج ناب به نام سیروس رادمنش منتشر شده است، نه تنها نمیتواند فصل خطابی برای شعر موج ناب باشد، بلکه نام مانیفست نهادن بر آن پرسشبرانگیز است زیرا حداقل ویژگی یک مانیفست یعنی مورد تایید بودن آن توسط افرادی از همان تبار به صورت رسمی وجود ندارد. مثلا در جایی که مرحوم رادمنش، شعر پرویز اسلامپور را شعر “چیستانها، تعقیدها، کلمات بی روح و نانشسته میداند که مورد تایید رویایی” است و یا آنجا که با آوردن دو سطر از قاسم هاشمی نژاد، شاعر بودن او را زیر سوال میبرد میگوید:”چون اناری بسته/ از راز خود/ پُری” نمی شود شاعر بود”. رادمنش در ادامه این سوال را میپرسد “کدام یک از اینها پنج شعر کامل دارد؟ بیرقی را بلند کردند و بعد انداختند روی زمین. ما همان بیرق را بلند کردیم و تا به اینجا آوردیمش”. اظهاراتی از این دست در متن موجود کم نیست که در این مقال جای پرداخت نیست. به زعم نگارنده این متن تردیدی در آن نیست که شعر موج ناب شعر نجیب و متینی است، اما آنچه به نام “مانیفست شعر موج ناب” به قلم مرحوم رادمنش منتشر شد، تنها میتواند دیدگاههای فردی و شخصی مرحوم سیروس رادمنش باشد و نمیتواند به عنوان فصل مشترک شاعران موج ناب مطرح شود
*
*
مجله الکترونیکی پیادهرو، مرداد ۱۳۹۵
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.