شاعران این شماره:
الهام اسلامی، پروین سلاجقه، احمد شاملو، ناهید عرجونی، آرش نصراللهی، آرزو نوری و علیرضا نوری.
یک شعر از: الهام اسلامی
اسبم را بدزد
و تفنگم را تحقیر کن
ماه بر الوار میتابد
ماه بر نفت و چوب میتابد
و بر گُردۀ اسبم
که دیگر نیست
تحقیرم کن
و بر چمدان چوبی بنشین
آنجا که لباسهایم را تا کرده بودی
ما چقدر شبیه همیم
تو درخت لیمو
من درخت سپیدهدم
چوبها را بشکن
و سایهات را از چوبها بردار
بر الوارها بنشین و به من فکر کن.
یک شعر از: پروین سلاجقه
«جستجوی خونین»
به جستجوی آب میروی
با فریاد «العطش»
جنازهات را تحویل میگیری
با چند فشنگ اضافی در گلو
در خیابانهایی که
خودشان را به کوچهی علیچپ میزنند…
یک شعر از: احمد شاملو
سلاخی
میگريست
به قناری کوچکی
دل باخته بود
یک شعر از: ناهید عرجونی
پیراهنات را در آغوش گرفتهام
این پرچم سفید من است
در برابر
جنگهای
نابرابر دنیا!
یک شعر از: آرش نصراللهی
«سوراخ»
آب آب آب شلیک
گلولههای شما، تشنگی را سوراخ کرد
پشت سوراخها، حقیقت است
تکه تکه تکه و
تنها
نگاه کردیم
از بغضهای هم نوشیدیم
زنده ماندیم
گلولههای شما را به سوراخها برگرداندیم
و از آن جا بردیم به تفنگهای شما
داریم برمیگردیم
سوراخها را سرِ جاشان محکم کنیم.
یک شعر از: آرزو نوری
«دعا»
دعا کردم پسر باشی!
دلم نمیخواست
نادیدهات بگیرند
یا پای رفتنات را بشکنند
پدرت میگفت
فرقی ندارد
سهم زن و مرد
از دردهای جهان
به یک اندازه است
من اما می دانستم
زن بودن است
که همه چیز را
دردناکتر میکند
یک شعر از: علیرضا نوری
بیمارستانم
همیشه در من عدهای زخمی
عدهای آشفته
در من همه کشته میشوند
کاش نام من پرو بود در رمان بارگاس یوسا
من در خاورمیانه بین دو دریا گیر کردهام
من اول هدایت را کشتم
بعد شیر گاز را باز کردم
یک شعر از: آرش نصراللهی