این متن را بهیاد عباس صفاری در اینجا بازگو میکنیم:
نقد مجموعهی شعر «دوربین قدیمی» سرودهی عباس صفاری
نوشته: حامد رحمتی
شعر هنری کلامیست و انعکاس دهندهی فرهنگ و باورهای تاریخی ممالک مختلف است، نقش شاعران از گذشته تا امروز در شکلگیری اندیشه و فضیلتهای انسانی، غیر قابل انکار است، باید پذیرفت اهالی قلم همواره به عنوان قشری آگاه و پیشرو، در جامعهای که در حال گذار از بحران، یا تجربهی عوامل آن بوده نقش عمدهای را ایفا کردهاند. تاثیرات سینما و موسیقی در شکلگیری ادبیات به خصوص در دورهی معاصر باعث به وجود آمدن تحولات چشمگیری شد. اگر قرار باشد روزی مدرن شویم و به دستاوردهای بزرگ دست یازیم باید به سبک ایرانی و درک عوامل بیولوژیکی، تجددخواهی را تجربه کنیم. به سراغ مجموعهای خاطرهانگیز میرویم که «دوربین قدیمی» نام دارد این مجموعه دارای پیشنهادهای تازهایست. شاعر با ذکاوتی چون عباس صفاری که سالهای سال در خارج از ایران زندگی میکند مجموعهای از خود به جا میگذارد که سرشار از قریحهای پویا در نزد مخاطبان آگاه شعر معاصر است، این کتاب موثر همانطور که جایزهی کارنامه را به خود اختصاص میدهد در انگیزش شعر جوان نیز تاثیرات بالقوهای دارد. شناخت و مطالعهی عمیق شعر جهان، از صفاری آتشفشانی خاموش میسازد که در هر شرایطی میتواند فوران کند، او ظرفیتهای زبان فارسی را با آگاهی به دست میآورد، دوربین قدیمی حاصل مطالعه و آموزههای زندگی غرب است.
صفاری با این که سالها از وطن دور بوده اما چنان تسلطی در نگارش و تکوین شعر دارد که با قلممویی از کلمات نقاشی میکند و با تلفیق عوامل زیست محیطی از کاکتوسهای آریزونا سر در میآورد و از نیمکتهای چوبی پارک لادرا سخن میگوید و شکسته شدن هویت چه به لحاظ زمان و مکان تاثیرات شگرفی بر روی خواننده میگذارد و این رفتار شاعرانه در روح و جان مخاطب ریشه میدواند.
دیشب خواب تو را دیدم/ بر نیمکت چوبی پارک لادرا نشسته بودی/ و گرده نانی را/ برای کبوتران غایب تکه تکه میکردی …/ دیشب خواب تو را دیدم/ لبانات مانند تمشک تازه/ نرم و سرخ بود/ و نسیم هر بار که میوزید/ یکی از چینهای چهرهات را با خود میبرد…ص ۷۲
جهان هستی متنی قائم به ذات است که از هستیشناسی یونانی لوگوس سرچشمه گرفته است در این میان نگاه زیباشناسانه شاعر به بازنمود موتیفها و کشف موقعیتهای شاعرانه استقرار مییابد، گاهی بیان اغراقآمیز از تصورات شاعر جهانی تازه میسازد…
روزهایی که خودم نیستم/ پیراهنام تنگ میشود/ و کراوات خفهام میکند/ شبیه بازاریاب در به دری میشوم/ در اتاق مسافرخانهای ارزان قیمت/ چه خودم باشم چه نباشم/ پستچی در ساعتی مقرر سهم آن روز مرا از جهان/ پشت در میگذارد … ص ۷۹
رادیکالیسم ادبیات صفاری را باید در انگارهها و درک صحیح زندگی معاصر و شائبههای آن دانست که به همان شکل ساده در جستارهای شعر او در حال گذار هستند، این روزمرگی با الگوهای بینامتنی گره خوردهاند و نگرش جزئی شاعر کمک شایانی، به رهیافت معنا میکند، و چنین مناسباتی به تحکیم روابط عینی (Objective) میانجامد. با چنین رویکرد تازهای در یک نگاه کلی میتوان شعرهای صفاری را با پدیدههای روزمره که در زندگی ما جریان دارد پیوند بزنیم.