نن
نگاهی به دفتر «میخواهم گیسهای دنیا را ببافم» از میترا سرانی اصل
نوشته: عابدین پاپی
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹
یک سُراینده از دو نوع من بهره میجوید: نخست منِ فردی- شخصی است و دیگر، منِ اجتماعی. در منِ فردی- شخصی، سُراینده تلاش دارد تا که ایدئولوژی و سلایق فردی و روحی روانی خویش را در اشعارش لحاظ نماید و در بیانی دیگر منیّتهای خویش را در سیر زمان و مکانِ زندگی در قالبی فردیتمند بازگو میکند.
اما درمنِ اجتماعی، سُراینده ازآن قالبِ فردیت گام در مناسبات و مطالبات اجتماعی میگذارد و خویش را با جامعه و طبیعت همسان میکند و ساختمندیهای فکری خود را با بافتهای اجتماعی کلاف میدهد. بدین سان پرسش بنیادی این است که آیا سُراینده ابتدا خود را میسُراید و بعد به سُرایش جامعه میپردازد و یا که نخست جامعه را تجربه میکند و من بعد خویش را در قالبِ جامعه به تصویر میکشد؟
به نظر میرسد که من برای خودم ــ خودم برای دیگران ــ و دیگران برای من، از عمده رویکردهایی به شمار میرود که برای سُراینده یک شعر ضروری است. یعنی شاعر بایستی از منِ خویش آغاز نماید و با پارفتی(رفت و برگشتی)هنرمندانه هم خویش و هم جامعه را تجربه نماید. من برای خودم، یعنی همان منِ شخصی و فردی سُراینده که تا مقطعی از زمان با او زیست میکند و این زمان بیشتر به دوران امتحان(جوانی)مرتبط میشود.
خودم برای دیگران، همان منِ اجتماعی سُراینده است که از خود عبور میکند و به یافتهها و دریافتههایی از اجتماع دست مییابد. زبانِ سُراینده در منِ فردی – شخصی، احساسیتر و جوانتر است، اما در منِ اجتماعی منطقیتر و پختهتر جلوه مینماید.
در منِ فردی – شخصی، سُراینده به دنبال خود پیدایی است، اما در منِ اجتماعی، سُراینده به نوعی خودآگاهی و جامعهآگاهی دست مییابد و دیگران برای خودم زمانی از سُراینده را بحث و مدنظر دارد که سُراینده پلی را بین منِ فردی و منِ اجتماعی میزند و به اصطلاح حاصلِ منِ فردی و منِ اجتماعی را میتوان دیگران برای من نامید.
هنرمند از خود به خویشتنِ خویش سفر میکند و خویشتنِ خویش را دردایره جامعه فرود میآورد و در خِتام به مفاهمههایی از جامعه و طبیعت در قالبِ هنر بسنده میکند و این مهم در زمانی است که سُراینده در دنیای عینی به سُرایش میپردازد و البته در دنیای نیز کاربستهای عینی به عنوان یک پایهی فکری عمل میکنند و از این منظر عینی بودن یک شعر به ذهنی شدن آن بستگی دارد و ذهنی بودنِ یک شعر نیز به عینی شدنِ آن مرتبط است.
بنابراین یافتهها که ذکر آن رفت، دفترِ شعرِ «میخواهم گیسهای دنیا را ببافم» از میترا سرانی اصل ازچنین مؤلفههایی به دور نیست.
نام و طرح روی جلد کتاب نوعی ارتباط موضوعی و مفهومیرا با هم برقرار میکنند؛ به طوری که طرح روی جلد کتاب زیستمندی زنانی را به تصویر میکشد که در بافتار یک جامعه بیشتر کار میکنند، اما کمتر دیده میشوند. زنانی که با کمترین آزادی فکر و بیان میخواهند گیسهای دنیا را ببافند.
نوعی استعاره گویی محض که نقشِ جایگزین را بازی میکند و شاید همان دنیای پرفراز و نشیب زن باشد که آکنده از درد است و ضضیا که زنی که درد نامِ مستعارش است و این شخصیت بخشی سُراینده به واژه دنیا را که مشحون از حسهای زنانگی و عاطفی است، در نوع خود باید ستود. زیرا که سُراینده توجه به واقعیّات جامعه را که مورد بیتوجهی قرار گرفته اند، درقالبی هنرمندانه به دایره تصویر میکشد.
این دفتر، آکنده از دردوارههای فردی و اجتماعی جامعه است که سُراینده در خویش و جامعه به عینه تجربه و لمس نموده است. رویکردها اغلب انتقادی –اعتراضی است. به گونهای که گاهی اعتراض از خودِ سُراینده آغاز میشود و به جامعه تسری مییابد و گاهی هم انتقادها بردامانِ جامعه فرود میآیند. از این منظر، هر هنرمندی ابتدا خویش را میسُراید و من بعد جامعه را دردایرهی سُرایش قرار میدهد.
شاعر به مانند یک کودک است که ابتدا بایستی خود را پیدا کند و بعداً همین خودِ خویش را به سمتِ مدرسه و بعداً جامعه سوق دهد که در این دفتر ما با چنین یافتههایی مواجهیم. دیگر نکته، ساختمندی دیالوگها و مونولوگها در این دفتراست که با طعمی آشنازُدایانه تعبیه شدهاند
به گونهای که اشعار گاهی با دیالوگ آغاز میشوند و گاهی هم تلفیقی از دیالوگ و مونولوگ اند.(رویکردی که در شعر دهه ۸۰ بیشتر به چشم میخورد و بافت جامعه چنین ساختِ شعری را خواهان است.)
زبانِ این دفتر،سهل و خواناست و سُراینده از کلماتی عاطفی و پربار در جهتِ نیل به زبانی احساسی- اجتماعی بهره مند گردیده است.
واژهگزینی شاعر در متن با التفاتِ به زمانِ شعرِ دهه ۸۰ محسوس است، ولی قدرت تعمیم پذیری و جامعه پذیری اشعار ممکن است در ابعادی بیانگر مقبولیتی از شعر دهه ۹۰ نباشد.
دیگر مهم، تجربه زیستِ اجتماعی و زیست فکری شاعر است که همگام با هم اشعار شاعر را در سیرِ سُرایش همراهی میکنند. زیست اجتماعی و زیست فکری سُراینده ممکن است همگام با هم باشند و یا احیاناً دچار شکافی عمیق و مجزا شوند؛ به طوری که ممکن است زندگی اجتماعی یک شاعر در فرانسه باشد، اما زیست فکری آن تهران باشد و این دوپارگی زبان، خود عاملی بر عدمِ صمیمیّت در کلام گردد که البته این دفتر بیشتر با نوعی وابستگی و همبستگی در زیست اجتماعی و زیست فکری تصادم دارد تا دوپارگی.
بنابراین مفاهیم، مهمترین صفت شعر، پوستاندازی آن است که در هر مقطعی از زمان، خود را در شکل و شمایلی دیگر نشان میدهد و شاعر نیز بایستی خود را با این زمان تطابق دهد که این مهم نیزبا تغییر واژِگان اجتماعی- مصنوعی و نوعِ پدیدههای زمانی و تغییر قالبهای معنایی در شعر که درکُنه همین پدیدههای زمانی پدیدار میشود، حاصل میآید. زیرا که تکرار معنا(وجود) در شعر، یکی از مشکلات بنیادی شعر جهان است.
و نکته دیگر، توجه اساسی به روساختهای اجتماعی – سیاسی است که شاعر را از زیرساختهای معنایی جدا ساخته و او را به سمتِ شعری کاریزما سوق داده است. اگرچه شعر به مانند مد نیست که در هر دههای تغییر کند، اما شوربختانه باب شدن و مد شدن به جای اندیشه شدن در دنیای شعر نمود و نماد پیدا کرده است و همین فرآیند شعر، ما را دچار معناگریزی و پراکندگی و روان گسیختگی والبته شکاف نسلی نموده و جامعه نیز به این سمت سوق یافته که بایستی با حفظ پارادایمهای ادبی و تاریخی شعر را به سمتی بالندهتر و پالندهتر هدایت نمود.
https://www.ettelaat.com/?p=463295
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.