سریا داوودی حموله، منصور خورشیدی، قباد حیدر، حبیب شوکتی و افشین کورد
سریا-داودی-حموله
وقتی باد
به پرچم سرزمینی حمله می کند
کلمات
جز نشنیدن
به درد هیچ گوشی نمی خورند!
فرزندان ما سیلی خوردهاند
مشت، دشنام، تازیانه
اما گلوله چیز دیگریست
یادش
در مغز استخوان میماند
طلوع فاصله
در پوست سیب
عصب آب را
در امتداد رود
تا میکند
صخره با طعم سرخ
آهسته روی پلک مار
به خواب میرود
فریاد واژهایست
که بههر زبانی
خوانده میشود
افتاد
به دریایی دیگر
گلوله ایی
که ماه را
دزدیده بود
و
دوباره امنیت دارد
رقص تند گیسوی تو