کودتای انگلیس ، علیه ابوالقاسم قائممقام فراهانی
احمد افرادی
————————————————————————–
کودتای انگلیس در ایران، تنها به ساقط کردن دولت دکتر مصدق منحصر نمیشود. انگلیس، در دو مورد دیگر نیز، شِبهکودتاهایی در ایران ( علیه قائم مقام و امیر کبیر) تدارک دیده بود.
اگر در کودتا علیه دولت دکتر مصدق ، لوی هندرسن سفیر وقت امریکا در ایران ( در هماهنگی و کار مشترک با MI6 انگلیس) یکی از بازیگران اصلی بود، درکودتا علیه ابوالقاسم قائممقام فراهانی ، سرجان کمپبل ( وزیر مختار وقت انگلیس در ایران) به تنهایی ، کودتا و عوامل دخیل در آن ( در بار ، برخی شاهزادگان، منشیان ، بخشی از روحانیت به رهبری امام جمعه ی وقت و…) را هدایت میکرد .
اگر در کودتا علیه دکتر مصدق ( عطف به اسناد سازمان سیا ۱) آیتالله کاشانی و ایتالله بهبهانی ( و برخی روحانیان ریز و درشت دیگر) فعال مایشاء بودند، در کودتا علیه قائممقام ( روحانیت وقت) به رهبری امام جمعهی تهران نقشی تعیین کننده داشت.
سر جان کمپبل Sir Jahn Campbell« پزشک نظامی بود ، در زمرهی صاحبمنصبان انگلیسی . به زمان فتحعلی شاه از هندوستان به ایران آمد. ” حکیم کمپبل” زبان فارسی را خوب میدانست. شیوهی فکری او مانند اغلب رفقایش ، از جمله سرهنگ شیل [ وزیر مختار بعدی انگلیس در ایران ، به زمان امیر کبیر] صِرف مستعمراتی بود و به همین خاطر اهل دسیسه و دوز و کلک بود… عباس میرزا و [ میرزا ابوالقاسم ] قائممقام فراهانی ، به تجربهی بصیرانه، همواره با آمدن مأموران سیاسی انگلیس از طرف حکومت هند [ کمپانی هند شرقی] مخالف بودند و دلخوری خود را پنهان نمیداشتند. میان قائممقام و کمپبل بارها اختلاف سلیقه افتاد؛ و گاه، کار به مشاجره کشید… [ قائم مقام] حتی یک بار وزیر مختار را تهدید کرد که از روش کار او به لندن شکایت خواهد برد.» ۲
کمپبل ( در هرفرصت مقتضی) محمد شاه را علیه قائم مقام تحریک میکرد و برای کوتاه کردن دست او از تمشیت امور کشور، قدرت قائممقام را به رخ محمد شاه میکشید و موجب هراس او میشد. در یکی از گزارشهای رسمی کمپبل به وزارت امور خارجهی انگلیس امده است :
« من و وزیر مختار روس توافق کردیم که برای امنیت خاطر شاه و مملکت [ًً!!]، حتماً لازم است … به حای این که [ شاه] ، در درستی و نادرستی امری، رأی قائم مقام را بخواهند، و یا در هر مطلبی با او مشورت کند، شاه ، خود ، با قدرت و اختیاری که دارد شخصاً فرمان صادر نماید.» ۳
کمپبل ، به کاردانی و شم سیاسی قائممقام، به خوبی واقف بود و همین ویژگی، دشمنی کمپبل علیه قاممقام و قتل او را سبب شد . وزیر مختار، در تاریخ۲۰ فوریهی ۱۸۳۵ ، در همین معنا به حکومت هند مینویسد:
قائممقام ، « …در ادارهی امور بسیار داناست. و به عقیدهی من تا آنجا که سراغ دارم در سرتاسر ایران یکتا مرد کاردانی است که از عهدهی مسئولیت و کار دشواری که به گردن گرفته، بر میآید.» ۴
و در چند سطر بعد، از قول وزیر مختار میخوانیم :
«به سفیر روس گفتم : از مدتها پیش به استعداد و فراست قائممقام احترام زیاد داشتم. انتصاب او را به صدارت آنقدر ضروری میدانستم و بدان معتقد بودم که همان موضوع را در صحبت با شاه عنوان کردم. دیدم عقیده و نیت اعلیحضرت [ محمد شاه] نیز با من یکی است.» ۵
از جمله عواملی که دشمنی وزیر مختار انگلیس را ، علیه قائم مقام برانگیخت ، مخالفت قائم مقام با تأسیس کنسولگری در برخی شهرهای ایران و تحصیل آزادی بازرگانی بود . « در این باره ، بین روس و انگلیس نیز توافقی حاصل شده بود. اما قائم مقام در برابر هر دو دولت ایستادگی میکرد و در پی به دست آوردن تأمین سیاسی و دفاعی ایران بود… مخالفت بسیار جدی او در تأسیس کنسولگری روس و انگلیس از این جهت بود که آن را وسیلهی گسترش نفوذ آن دو کشورمیدانست. و خوب فهمیده بود که آزادی تجارت برای مملکتی چون ایران زیانآور است. زیرا ” ذخائر طلای ایران را ار کشور خارج میکرد”.» ۶۷۸
کمپبل ، در همین معنا مینویسد:
« هیچ استدلالی نبود که برای قانع کردم محمدشاه و وزیرش ، در اثبات منافع قرارداد بازرگانی به کار نرفته باشد . اما تمام براهین در قائممقام بی اثر ماند، جواب ما را هم نمیدهد.» کمپبل به دنبال آن میگوید : نظر شاه جوان با قائممقام یکی نیست. و استنباطم این است که هرگاه شاه در رأی خود آزاد بود، پیشنهاد را میپذیرفت»۷
کمپبل در گزارشی که ( از زبان قائممقام ) برای وزارات خارچهی انگلیس مینویسد، علت اختلاف با او را به روشنی بیان میکند:
« تأسیس قنسولخانهی روسیه در گیلان، موجب انهدام ایران به عنوان یک ملت خواهد گردید و هرکجا پای قنسول روس و انگلیس باز گردد، سلطهی ایران را از بین میبرد. نتیجه اینکه تجارت [ با آنان] وسیلهی نابودی تدریجی این مملکت فقیر و ناتوان میشود و عاقبتاش این است که بین دو شیر قویپنچه که چنگال خود را در کالبد آن فرو بردهاند، تقسیم خواهد شد. ایران به عنوان یک ملت واحد در زیر دندان یک شیر [ روس، بعد از معاهدهی ترکمنچای] جان به سلامت به در نمیبرد، چه رسید به اینکه دو شیر در میان باشند.»۸
واقعیت این است که از نظر قائم مقام، امضای قرارداد تجاری با انگلیس، «یعنی اجازهدادن به دولت بریتانیا در استقرار یک کنسولگری در شهرهای بزرگ ایران و [در نتیجه]، تندادن به کاپیتولاسیون.»
« میرزا نظرعلی حکیمباشی و میرزا رحیم پیشخدمت و یکی از خواجهسرایان، که در وجود شاه ( هر یک از راهی) نفوذ داشتند، با صوابدید و راهنمایی حاج میرزا آغاسی، حوزهای تشکیل دادند و [ به تدبیر حاج میرزا آغاسی]، به هر یک از آنان برای سعایت نمودن از قائممقام در نزد شاه مأموریتی محول شد. اعضای این حوزه همواره در جستوجوی سند و مدرکی بر ضد قائم مقام بودند، تا آن را نزد شاه بزرگ جلوه داده و قائممقام را محکوم نمایند.» ۹
« به چیزی که قائم مقام تا زنده بود پی نبرد، این که میرزا علینقی فراهانی منشی خاص او، از عمّال انگلیس در دربار بود. وزیر مختار انگلیس مینویسد: او بهترین جاسوس ما در دربار است.اطلاعات و سواد رسمی را در اختیار ما میگذارد و کارهای دیگری هم انجام میدهد.» ۱۰
گرفتاری دیگر انگلیسی ها با قائم مقام آن بود که قائم مقام به هیچ وجه رشوه نمیپذیرفت و زیر بار این نمیرفت که «حقوق بگیر» انگلیسیها باشد :
جیمز موریه معروف ( در گزارشی که دربارهی عباسمیرزا ولیعهد و پیشکار او قائم مقام، به وزیر امور خارجهی انگلیس میفرستد) از آن رو که قائم مقام هدایای امپراتوری انگلیس را نپذیرفت، او را مردی خودخواه و دشمن انگلیس معرفی میکند:
از جمله هدایایی که برای درباریان و صاحبان مقام در تبریز برده بود، چند هدیهی ارزنده نیز برای قائممقام ، پیشکار عباس میرزای ولیعهد بردم… او پس از دیدن هدایا و تعریف و تمجید فراوانی که از آنها کرد، [ از قبول آنها، امتناع کرد].
جیمز موریه، در ادامه میافزاید: «هرچه بیشتر اصرار کردم، انکار او شدیدتر شد، تا جایی که با عصبانیت خانهی او را ترک کردم». ۱۱
واقعیت این است که قائممقام «معتقد به به لزوم تفکیک حکومت و سلطنت بود. صدرالتواریخ، در این مورد مینویسد: قائممقام در ایام صدرات هم تند میرفت و چون خود را مؤسس این سلسله میدانست، پارهای احکام را به دلخواه خود میگذرانید…احترام تاج و تخت و ضرب سکه را خاص سلطنت کرد، ولی نصب و عزل و قطع و فصل کارها را و اجرای امور دولت … را میخواست منحصر به تصویب خود نماید و در مجلس وزارت صورت بدهد.» ۱۲
قابلیت و کاردانی قائممقام و تلاش او برای کوتاه کردن دست انگلیس از امور مملکت، توطئهی مشترک وزیر مختار انگلیس و عوامل داخلی آنها ( اعم از درباریان و روحانیان) علیه قائممقام را تشدید کرد . در گزارش ۱۲ مه ۱۸۳۵ داریم:
«امروز یکی از درباریان شاه فرصت یافت نظز مرا در بارهی سازشی که گفته میشود میان قائممقام و روسها وجود دارد، در خلوت به گوش اعلیحضرات برساند. و نیز شاه را از اعتقاد من بیاگاهاند که قصد قائممقام این است که با استفاده از نفوذ روس، تمام اقتدار صدارت را در دست خود و خویشاوندانش تمرکز دهد.»۱۳
از این کاراتر نمیشد، محمد شاه را علیه قائممقام تحریک کرد و برانگیخت.
جالب است که در یادداشت ۱۶ مه ۱۸۳۵ ، وزیر مختار انگلیس ، خود به توطئهاش علیه قائممقام معترف است:
امروز عصر سوار شدم ، رفتم بیرون شهر. شاه را دیدم و با هم به شهر بازگشتیم، و صحبتهای خصوصی مفصل داشتیم. اعلیحضرت به اندازهی من نگران اوضاع نبود و میگفت میترسد (وزیر مختار، یعنی کمپبل) [در دشمنی علیه قائممقام] فریب شکایتهای ناراضیان و فتنهجویان را خورده باشد. انکاری در این باب نکردم…. » ۱۴
روند کودتا علیه قائممقام، شباهت بسیاری با ساز و کاری دارد که در کودتا علیه دکتر محمد مصدق به کار گرفته شده است. از جمله، توزیع پول در میان برخی روحانیان و فعال ساختن برخی علما در منبرها و مساجد و تحریک مردم بود:
طبق گزارش سرجان کمپبل، به وزارت امورخارجه انگلیس و حکومت هندوستان، وزیر مختار، برای تحریک عوام علیه قائممقام، بودجهای در اختیار امام جمعه میگذارد:
«برای برانگیختن مردم و خرج کردن پول بین علما و ملاها مبلغی در حدود ۵۰۰ لیره لازم دارم. اما جمعه به من قول داد که این پول را در موقع مناسب و به طور صحیح خرج کند. از بودجهی حکومت هندوستان مبلغی خرج کردهام. اجازه می خواهم آنچه را که لازم دارم، از این محل برداشت کنم و به مصرف امور سرّی برسانم.» ۱۵
تقسیم پول بین برخی علما، کار خود را میکند و تبلیغات منفی علیه قائممقام، بر سر منبرها شروع میشود.
در گزارش ۷ ژوئن ۱۶ کمپبل (در همین معنا) میخوانیم:
« احساسات مردم علیه قائممقام روز به روز تند تر میشود. در ظرف چند روز اخیر تنی چند ار علما از منبر علیه او به درشتی سخن گفتهاند. هرکجا نام او و اعمالش برده میشود، توأم با دشنام است». ۱۶
آشکار است که منظور « احساسات مردم»، واکنش همان تودهی عوامی است که تحت تأثیر علما ، علیه قائم مقام برانگیخته شده بودند.
در این میان، عوامل دربار، خویشاوندان شاه، ریش سفیدان شهر، مستوفیان ، منشیان و… ( که در پی تمهیدات قائممقام، دست شان از لفت و لیس و غارت سرمایه ملی کوتاه شده بود) فعال مایشاء بودند. قائممقام، حتی « برای خرج جیب محمد شاه هم مقرری معین کرده بود و بیش از آن، چیزی از خزانه به او نمیداد ». ۱۷
در گزارش ۲۲ ژوئن۱۸۳۵
کمپبل ( بعد از دستگیری قائممقام) آمده است:
«امروز عصر شخصی از جانب امام جمعه به دیدنم آمد تا دستگیری قائممقام را به من تبریک گوید. و همچنین مراتب شادمانی امام جمعه و همه ی طبقات مردم ایران [!!] را ابراز دارد.»۱۸
معلوم نیست، وزیر مختار انگلیس (که تنها با جاسوسان و حقوقبگیران دولت فخیمه سر و کار داشت) از کجا، ابه نیت «همهی طبقات مردم ایران» پی برد ؟!
در ادامهی گزارش بالا، نقش وزیر مختار انگلیس را، در دستگیری وعزل قائممقام ، به روشنی میبینیم:
«امام جمعه و تمام طبقات، معتقدند که بر اثر کوششهای من بود که خوشبختانه توانستند از این آفت بد تر از طاعون [ قائممقام ] رهایی یابند.امام جمعه و شاهزاده [ میر محمد] وردی میرزا [ پسر فتحعلی شاه و از دشمنان قائممقام] خواهش داشتند که به دیدن ایشان بروم.» ۱۹
در گزارش۱۶مه نیز، وزیر مختار انگلیس، نقش خود را در تحریک محمد شاه به قتل قائممقام ، تصریح میکند:
« احساسات عمومی به اندازهای علیه قائممقام برانگیخته است که همه جا میگویند: من آرزوی کشتن او را دارم .» ۲۰
با نگاهی به گزارش ۲۳ ژوئن کمپبل ، خواهیم فهمید که منظور از « احساسات عمومی»، «احساسات» جاسوسان و کارگزاران ایرانی سفارت انگلیس و عوامل دربار است:
«عدهای هم امروز به سراغ من [وزیر مختار انگلیس] آمدند. حرفشان همان بود که روزهای قبل دیگران اظهار داشتند.و آنان که نتوانستند شخصاً بیایند پیام معذرتآمیز فرستادند که بر اثر حضور در دربار، فرصت آمدن در دربار نیافتند.» ۲۱
در جریان کودتا و دستگیری قائممقام، وزیر مختار سوار بر اسب در شهر چرخ میزند، تا بر اوضاع نظارت داشته باشد. این واقعیت را در گزارش ۲۱ ژوئن میخوانیم:
« بامداد امروز سوار اسب شده، به شهر رفتم. در راه شخصی را دیدم که فرستاده بودند تا مرا از دستگیری قائممقام و پسران و اعوان او ( که به امر اعلیحضرت صورت گرفته) آگاه گردانند. یکسره به کاخ سلطنتی رفتم. اما به ملاقات شاه کامیاب نشدم چه با مستوفیان و منشیان دربار خلوت کرده بودند. سواره از وسط شهر گذشتم… هرکس دوستی را میدید، به عادت ایرانیان او را در آغوش میگرفت.» ۲۲
در همین گزارش، بار دیگر نقش وزیر مختار را در قتل قائممقام می بینیم:
«شنیدم که مساجد نیز پر از جمعیت است و به دعاگویی اعلیحضرت مشغولاند که مردم را از چنین طاعونی نجات بخشید. چون به سفارتخانه رسیدم، دیدم چند نفر انتظار بازگشت مرا دارند، تا مبارکباد گویند. از آن جمله بود بعضی از خویشاوندان شاه، رئیس دیوانخانه و چند تن از ریش سفیدان شهر. احساسات آنان چنان بود که همگی تمنی داشتند ، از اعلیحضرت استدعا کنم که اگر راست باشد که قائممقام اعدام نشده، او را بکشند و جسدش را در میدان عمومی آویزان کنند. چه او به قدری آدم بزهکاری است که زنده بماند همه را خواهد فریفت و از نو زمام امور را به دست خواهد گرفت » ۲۳
واقعیت این است که در آغاز، محمد شاه قصد کشتن قائممقام را نداشت. در یادداشت کمپبل آمده است:
« … یک نکته است که مردم [ در واقع، وزیر مختار انگلیس !!] خیلی به آن علاقمندند و آن این است که میخواهند بدانند فرجام کار قائممقام چیست؟ آیا او به کلی از کار و قدرت برکنار شده یا نه؟ زیرا فراموش نمیکنند که در زمان مرحوم عباس میرزا چندین بار قائممقام معزول شد، اما هر بار با خدعه توانست زمام کار را از نو به دست بگیرد. و از آنجا که چنین خاطرهای هنوز باقی است، میترسم کسانی که اینک از جانب اعلیحضرت به کار گماشته شدهاند ، از بیم آن که مبادا روزی قائم مقام باز به قدرت و حکومت برسد، در انجام امور مجاهدت نکنند…من به عنوان خیرخواه ایران [!!] صمیمانه آرزومندم که که دیگر اعلیحضرت نگذارند حکومت از دستشان خارج شود…اعلیحضرت گفت : … قائم مقام دیگر به قدرت نخواهد رسید، برای همیشه از غرور او خلاص شدیم… برایش کنج دنجی بالای تپه یا در دشت فکر خواهم کرد..» ۲۴
اما نگرانی محمد شاه ار وزیر مختار انگلیس هم بیشتر بوده است.در ناسخالتواریخ امده است:
شاهنشاه غازی [ محمد شاه] فرمود، نخستین، قلم و قرطاس [ کاغذ] را از دست او بگیرید و اگر خواهد شرحی به من نگارکند نیز نگذارید، که سِحْری در قلم و جادویی در بنان و بیان اوست که اگر خط او را ببینم فریفته شوم و او را رها کنم . پس بر حسب فرمان عوانان دژخیم ، ادات نگارش او را گرفتند . ۲۵
وزیر مختار خوب میدانست که چگونه محمد شاه سست عنصر و بیتدبیر را به کشتن قائممقام تحریک کند.در گزارش۱۲مه ۱۸۳۵ وزیر مختار میخوانیم:
امروز یکی از درباریان شاه فرصت یافت که … شاه را از اعتقاد من بیاگاهاند که قصد قائممقام این است که با استفاده از نفوذ روسیه تمام قدرت صدارت را در دستهای خود و خویشاوندانش تمرکز دهد. شاه از شنیدن این سخنان به شدت متغیر شد و گفت به هیچکس اجازه نخواهد داد که در گماردن وزرایش دخالت کند و هر آینه قائممقام نیز چنین نیرنگی در سر دارد، به همان آسانی که این گلها را در باغچه میچیند او را نیز معدوم خواهد کرد. ۲۶
به قول آدمیت: روزی که قائممقام محبوس گشت، محمد شاه قصد کشتن او را نداشت. میخواست او را به گوشهای تبعید کند. اما ِآن همه افسونگری و تلقینهای زهرآلود ، از جانب خودی و بیگانه، کارش را ساخت. ۲۷
« قائممقام هنوز زنده بود که وزیر مختار [انگلیس، به خواستههایش میرسد ] و موضوع حل اختلافات معوقه [بر سر ِ باز کردن کنسولگری در شهرهای بزرگ ایران] را مطرح میکند… [وزیر مختار دیگر انتظار بازگشت] قائممقام را نداشت. قائممقام ، در شب۲۴صفر ۱۲۵۱ مطابق۲۰ژوئن ۱۸۳۵ توقیف و محبوس گشت. پس از شش روز، به امر پادشاه در شب۲۹صفر، خفهاش کردند. صدارتش به هشت ماه هم نرسید » ۲۸
پس از قتل قائممقام، کتابخانه ممتاز و اموال او را ضبط کردند.
———————————————————————
1ـ https://www.youtube.com/watch?v=tqYZqcym5LA&feature=share&fbclid=IwAR3j9KXmqvFEOo_Ah20UWHACCq1Ld4AukNQf2f-WknTMOBUbXe8b3cUcAE0
** توضیح زنده یاد فریدون آدمیت در مورد «خاطرات روزانه»ی سر جان کمپبل:
«کمپبل گزارش رسمی خود را به رسم معمول، به وزارت امور خارجهی لندن و حکومت هند هر دو فرستاد.ولی نسخهی کامل خاطرات خصوصی روزانهاش را در۳۱دسامبر ۱۸۳۶ فقط به « کمیسیون محرمانهی» حکومت انگلیسی هند ارسال کرد. سالیان بعد، تنها بخشی از یادداشتهای روزانهی او را که از سرانجام قائممقام صحبت داشت، به وزارت امور خارجه فرستاد.»
***به منظور کوتاه کردن نوشته، منابع را حذف کردم .دوستان چنانچه درمورد هریک از منابع پرسشی داشته باشند، میتوانند آن را در پیامگیر فیسبوک با من در میان بگذارند و پاسخ بگیرند.