شاعران این شماره:
حامد ابراهیمپور، قباد حیدر، ناهید خرجونی، علیشاه مولوی و یک شعر از سایت اینستاگرام (باد و برگ) به مدیریت غلامرضا نصرالهی
چقدر گل بشوی، باد پرپرت بکند
چقدرگریه کنی، گریه لاغرت بکند
چقدر صبر کنی تا بزرگ تر بشوی
که دست های پدر، روسری سرت بکند
به گریه از لبِ دیوارِ پیشِ رو بپری
جهان روانه ی دیوارِ دیگرت بکند
به رازهای تنی تازه اعتماد کنی
و یک تصادفِ بی ربط، مادرت بکند
شبیه آهویی گوشه ی طویله شوی
که زندگی بکنی، زندگی خرت بکند!
لباس تا شده ای روی بندِ رخت شوی
عبورِ هر ابری روز و شب، ترت بکند
چقدر صبر کنی تا دوباره پرت شوی
که زندگی یک فنجانِ لب پَرَت بکند
فرار کن طرف مرگ، التماسش کن
فرار کن…شاید مرگ باورت بکند
**آهو در طویلهی خران -مثنوی معنوی -دفتر پنجم
از مجموعه شعر : آوازهایی از طبقه ی سوم /نشر: فصل پنجم
ترجمه «قدسی حسینی»
انسانها را
گاهی لمس کن
تا بدانی
لباسها چقدر
فریبت دادهاند
(علیشاه مولوی / دفتر شعر: «کاملن خصوصی برای آگاهی عموم» که به طور زیر زمینی منتشر شد)
-با تشکر از: –مهدی وزیرانیی گرامی که این شعر را در فیسبوکاش آورد-
«اصلن عصبانی نیستم»
شیشهی بانکها، اتومبیلهای دولتی
قنداق تفنگها، پیشانی پاسبانها
پلهای پشت سر
و، دلهای عزیزانمان را شکستهایم
تا به اینجا رسیدهایم
قرار ما، میدان عدالت بود از مسیر آزادی
شما، در ایستگاه غنایم پیاده شدید
من به این عشق عمومی مشکوکم
لطفن
پرچمی را که به شما دادم بهمن برگردانید!
(علیشاه مولوی / دفتر شعر: «کاملن خصوصی برای آگاهی عموم» که به طور زیر زمینی منتشر شد)
ناخنهایم کبود شدهاند
حتما همین حالا
کسی دارد شکنجه میشود
نقل از: سایت اینستاگرام (باد و برگ) به مدیریت غلامرضا نصرالهی
از زیر نوشتههای: از «نتهای سوخته»
- –ماجرا–
گلولههای اشکآور
باتوم
ترور
فلسطینیبودن
کار خطرناکی است
.