واژگان خانگی

شاعران این شماره:

حمیرضا اقبالدوست، منصور خورشیدی, فتح‌اله شکیبایی، حبیب شوکتی، مظاهر شهامت و علی‌رضا مکوندی


    یک شعر از: حمیدرضا اقبالدوست

 

خسته از دهاتی بودن
گاو و گوسفندها را فروختیم و
شهری شدیم
کلاس رفتیم
تیپ عوض کردیم
روی لهجه‌مان کار کردیم
تازه داشت خوش خوشانمان می شد
که اطلاعات منفجر شد و
جناب مک لوهان افاضه فرمودند
به دهکده ی جهانی خوش آمدید
شهروند عزیز

 

 


یک شعر از: منصور خورشیدی

تا نفس در نفس باد
شادمانه جنب علف‌های مست
می‌رقصی
اندوه آسمان
میان امیران دشت
منتشر می‌شود



    یک شعر از فتح‌اله  شکیبایی

 

پاسخی هستم بسته
در زمانی باز
شعری هستم از نفس افتاده
با لکه‌های سیاه
کتاب که می‌گشایم
کلمات در تابوتِ سطرها
پوسیده‌اند و
کابوسی برهنه
هم‌بسترِ آدمی است.

 

 

     یک شعر: از حبیب شوکتی

«میدان تیر»

داشتم شمارش معکوس را تکرار می‌کردم
هیچ نمی‌دانستم
فرمان شلیک که صادر شود

سربازها یونیفورم‌هاشان را
در می‌آورند
و میدان آزادی پر از گُلِ سرخ می‌شود.


یک شعر از: مظاهر شهامت

آن گاه که خون می‌چکد از گوشه‌ی قاب‌اش
قطره
قطره
قطره
از آینه‌های‌تان وحشت نکنید
به جرات در آن بنگرید
شما هم مثل دیگران
گاهی قاتل هستید!

 

 


      یک شعر از علی‌رضا مکوندی

                       از: صورت‌کتاب شاعر

 

با دریغ و درد تقدیم به کودکان غزه

باید
با این کاغذ رنگی‌ها
کلاه خود و سپر درست کنم.
زنگ را که بزنند
به جنگ می‌رویم
وبه جنگ که می‌رویم
این بچه‌ها _ لاکردارها
بازی سرشان نمی‌شود.
باید
با این کاغذ رنگی‌ها
کلاه خود و سپر محکمی درست کنم

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در اشعار این شماره ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.