هرمز علیپور غلامرضا نصرالهی
نگاهی به مجموعه شعر ” به کوچه زنبق ” سرودهی آقای هرمز علیپور
تحقیق و نگارش : غلامرضا نصراللهی
هرمز علیپور یکی از چهرههای شناخته شده و پرکار شعر امروز است. او که شعر را به طور جدی از دههی پنجاه آغاز کرد ، یکی از نخستین شاعران موج ناب خوزستان بود. هرمز اما در سالهای بعد از موج ناب گسست و راههای تازهای را تجربه کرد.
به کوچهی زنبق شامل ۶۷ شعر از اوست که در سال ۱۳۹۵ انتشارات بوتیمار آن را چاپ و منتشر کرده است.
شاعر به جای نامگذاری شعرهای خود را شمارهگذاری کرده و نام کتاب برگرفته از شعر ۱۶ این کتاب است.
*
شعر هرمز در این مجموعه و مجموعههای دیگرش حدیث نفس است. گفت و گویی با خود و در درون خود. او حتا دیگران را نیز در آیینهی خویش مینگرد. شعرهای او لحن اعترافی دارند :
…تا از کسی نپرسم که/ آواز تازهاش را برای کی بخواند/ چون زخم اندوهی که دیگر دنبال نمیکنم (شعر ۴)
…با این همه نظارت/ از این همه مراقبت خستهام/ که همین طور/ دیوانگیهای خانگی شکل میگیرد (شعر ۶۵)
شعرهای او اغلب ما را به تفکر دربارهی زندگی و چیستی دنیا و وضع آدمیان وادار میکنند:
آینده نقطهای است آیا/ که در انتظار گامهای آدمی است / یا این که مکانی که به دست خود میسازیم/ به مقصدهای نامعمول…(شعر ۲۰)
مرگ یکی از موتیفهای مهم در شعرهای هرمز در این مجموعه و مجموعههای دیگر اوست. او گاهی تاثیر دردناک مرگ را بر آدمی به تصویر میکشد (شعر ۴۹و ۵۸) و گاه به مرگ به عنوان سرنوشت حتمی انسان مینگرد که گریزی از آن نیست (شعر ۵۷) و گاه در چشم انداز مرگ زندگی خود را با حسرت مرور میکند (شعر ۳۹)
شاعر نگاهی انسانی و اخلاقی به پدیدههای جهان دارد:
از مورچههایی که سم پاشی/ عزادار کرده آنها را که سپیدپوشاند/ من معذرت میخواهم/ که نتوانستم کاری برایشان بکنم (شعر ۳۲)
هرمز استادی چیره دست در تصویرگری پیرامون خود است. دقت و حساسیت زیادی دارد و صحنههایی را به تصویر میکشد که اغلب به آن توجهی نداریم.
مثل تفاوتی که/ در ریزش سنگ از بلندیهاست/ سنگهای ریز چابکترند/ و فرصت به شکار نمیدهند (شعر ۴۹)
در شعر دیگری (شعر ۲۷) تصویری از خود به دست میدهد:
شاید یکی از عکسهایم من/ به چهرهی جوان و اندکی مبهم/ به سبلت سیاه در/ تنها خیابان شلوغ شهر
از ویژگیهای منحصر به فرد هرمز در شعرهایش آغاز و پایان غیر متعارف شعرهایش است. او در بسیاری از مواقع به جای شروع شعر با اسم یا ضمیر ، با حروف اضافه و قید شعر را آغاز میکند:
که حیف نیست که گندمکاران را (شعر ۳۸)
به طرحی که روی جلد (شعر ۴۳)
به حالا که مخصوصاً که نمیتوان (شعر ۱۷)
از این هم که تنهاتر میشویم (شعر ۳۳)
و سطرهای پایانی شعرهای او هم با چنین تمهیدی شکل گرفتهاند:
یا چه بگو چه یا (شعر ۴۱)
چارخانههایی که (شعر ۲۷)
این همه اندوه از همین لحظه (شعر ۵۱)
پیدایت کنم و بعدش (شعر ۲۴)
هر چند در بیشتر شعرهای هرمز شعر صمیمی و به گفتار روزمره نزدیک است: ولی گاهی شاعر در سطرهای شعر نیز از دستور زبان رایج منحرف میشود و سطرهایی میآفریند که غریب ونامتعارف هستند:
بر پاهایم کنترلی ندارم آنقدر/ که نترسم از راه های دور (شعر ۴۶)
تا که در سلب نگاه/ فسیلها پر نسازند تمام زندگیها را (شعر ۱۳)
شاعر گاه از آرایههای ادبی و گاه از نحوشکنی برای گریز از نثر رایج بهره میجوید و به شعرهای درخشان و سطرهای شگفتانگیز دست مییابد:
برای گرفتن مرگ به دست/ به خاموشی خویش/ واژگونی جهان با اوست/ از منظری که/ علف از دو سر دهان بگشایند/ و ما که عقربهی ساعت خود هستیم (شعر ۲۳)
من خانهی خود شدم آخر (شعر ۲۳)
مردن در زاویهی مژههایت/ سادهترین عادت من است دیگر (شعر ۹)
عطری که ریشه در خاک دارد/ و هوا را به دست میگیرد (شعر ۱۳)
گونههای خزر با تو/ چال میاندازد (شعر ۶۷)
از دستهبندی عطرها گذشته و/ این که نیمه هم هستند/ زیرا نمیتوان که جان را/ در دو پلک به حبس محکوم کرد (شعر ۲۲)
و از کسی بخواهد که به یاد آورد/ وقتی را که شهری نوبت به نوبت/ در مصاف پلکهای او آب میشود (شعر ۱۹)
این تمهیدات نوعی موسیقی درونی را در شعر هرمز ایجاد میکند که مخصوص خود اوست. شعرهای هرمز را نمیتوان سریع و با یک نفس خواند . ریتم آرامی دارد و خواننده را به مکث و تامل وا میدارد.
همان طور که گفته شد با وجود به کارگیری تکنیکهای گوناگون، اما باز شعر هرمز صمیمی و خودمانی باقی میماند تا جایی که خواننده میتواند با آن همذات پنداری کند و رنجها و آرزوها و زندگی خویش را در آیینهی شعر هرمز ببیند.
عشق در شعر هرمز علیپور حضور پر رنگی دارد. اما این عشق با عشق های رمانتیک رایج کاملاً متفاوت است. او تظاهر به عشق نمیکند (شعر ۳۱) اما عشق برای او یک امکان منحصر به فرد است:
پاییز اینجا سردتر از جلگه است/ ابداع رود و درخت در چشمهای تو / امکان منحصر به فردی است که/ تنها من میدانم (شعر ۵۱)
او عشق را محصور در ثبت دو نام در شناسنامه نمیبیند: این که نیمهی هم هستند / زیرا که نمیتوان که جان را / در دو پلک به حبس محکوم کرد/ ما برای خود حرف میزنیم/ که این دو نام/ یا ابتدای نامهایشان در کنار هم / به همین پسین باید/ به یک دفتر کنار هم بنشینند (شعر ۲۲)
که شاید شاعر نظری داشته است به این قسمت از شعر فروغ در کتاب تولدی دیگر:
سخن از پیوند سست دو نام/ و همآغوشی در اوراق کهنهی یک دفتر نیست/ سخن از گیسوی خوشبخت من است/ با شقایقهای سوختهی بوسهی تو
*
شعر هرمز اینک فراتر از هر جریان و سبک و مانیفست، راه خود را پیدا کرده و به پیش میرود. شعری که نه چنان سخت است که نتوان دری به درون آن باز کرد و نه چنان آسان که به یک بار خواندن شعر تمام شود و حرفی برای گفتن نداشته باشد. شعری که نه رنگ و بویی از سادگی و سهلالوصول بودن شعر گفتار و شعر سادهنویسان امروز را دارد و نه معناگریزی و متفاوتگویی برخی شاعران دیگر. شعری که فضامآبانه نیست و صمیمانه حواننده را با خود همراه میسازد. شعر هرمز شعر اندیشه است. دریچهای است به درون خود انسان و کشف واقعیتهای ناپیدای هستی از ژرفای وجود آدمی.
قصد ما در این مقاله تنها معرفی یکی از مجموعههای شعر ایشان بود و نه بیشتر. چرا که نقد و بررسی شعر او مجال بیشتری میطلبد. فعلاً به همین اندازه بسنده میکنیم و برای این شاعر گرامی آرزوی سلامتی و موفقیت داریم.
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.