برگرفته از: کانال تلگرام ایرج شفیعی
.
ایرج جان:
کتابهای حسین کریمان و منوچهر ستوده را که منابع تجریش بودهاند در گذشته دیدهام و آن شاهد راحتالصدور راوندی را دهخدا نیز ذیل ( طجرشت ) آورده است و نوشته ” قصبهی بلوک شمیران به قصران بیرونی به در ری ” . اما این واژه شاید بعدها تبدیل به (طرشت) شده باشد که فرهنگ آنندراج نام موضعی خوش آب و هوا از ملک ری دانسته و بیت زیر را شاهد آورده است : نازد به آه و اشک دلم بوی او سلیم چون ملک ری به آب وهوای طرشت ما (محمد قلی سلیم) دور نیست که نام تجریش از گشتهی آن واژهها در گویش مردمان این ناحیه حاصل شده باشد . سفرنامهی ناصر خسرو به اعتبار قدمت از اهمیت بسیار برخوردار است ولی به حسب دقت در روند سفر اشتباهات فراوان دارد و گاه مکانهای دیده شده را در هم مخلوط میکند . مثلا پس از عبور از دامغان و سمنان در مسیر قزوین از “کوه گنبد ی دماوند” و این که ” به سر آن چاهی ست که نوشادر از آن جا حاصل میشود و گویند کبریت نیز ” در حوالی (لواسان) یاد میکند ولی یکباره قاطی میکند و به قبل رفته و از شاهرود سر در میآورد که با سپید رود یکی شده و به دریای آبسکون میریزد! ظاهرا او در هنگام اقامتهای طولانیتر خود یادداشتهای سفر را مرتب میکرده و از این رو سلسلهی مکانها را از دست میداده است چون معلوم است که او پس از قزوین از طریق رودبار و گیلان و سراب به تبریز رفته و در آن جا قطران تبریزی شاعر را ملاقات کرده است . باری در این فاصله او از مکانی یاد میکند که سخت قابل توجه است و به همین دلیل من آن را به عینه نقل میکنم: {…. اکنون با سر حکایت خود شوم . از خندان تا شمیران سه فرسنگ بیابانکیست همه سنگلاخ و آن قصبهی ولایت طارم است و به کنار شهر قلعهیی بلند بنیادش بر سنگ خاره نهاده است، سه دیوار بر گرد او کشیده و کاریزی به میان قلعه فرو برده تا کنار رودخانه که از آن جا آب برآورند و به قلعه برند، و هزار مرد از مهترزادگان در آن قلعه هستند تا کسی بیراهی و سرکشی نتواند کرد و گفتند ….. مردمان که در ولایت وی (امیر) به مسجد آدینه روند همگی کفشها را بیرون مسجد بگذارند و هیچ کس کفش آن کسان را نبرد، و این امیر نام خود را بر کاغذ چنین نویسد که : ” مرزبان الدیلم جل جیلان ابوصالح مولی امیرالمؤمنین” و نامش جستان ابراهیم است. در شمیران مردی نیک دیدم از دربند بود، مردی اهل بود و با ما کرامتها کرد و کرمها نمود. مرا گفت چه قصد داری؟ گفتم: سفر قبله را نیت کردهام. گفت: حاجت من آن است که به هنگام مراجعت گذر بر این جا کنی تا تو را باز بینم. بیست و ششم محرم از شمیران برفتم ……الخ } سفر نامهی ناصر خسرو / محمد دبیر سیاقی / انتشارات زور / آبان ۱۳۳۵ / ص ۵ بد نیست که این تکه را هم از یادداشتهای نیما یوشیج اضافه کنم که میتواند تکملهای بر این موضوع باشد، نیما آن جا که از (آواز کوچه باغی) یاد میکند مینویسد: {من این آواز را دوست دارم. خود تهرانیها نمیدانند این آواز چیست. در خصوص تجریش که تابع رستمداد بود جنگ و یادداشتها دارم . بسیاری از نام هایشمیران طبریست و من حوصله کردهام که بنویسم. البته میخواستم تمامی اسامی غلط به کار برده شدهی طبری را در تواریخ اصلاح کنم که وقت نشد.} یادداشتهای روزانهی نیمایوشیج / به کوشش شراگیم یوشیج / مروارید / اسفند ۱۳۸۷ / ص ۱۹۵*
مرجان و ستاره را ببوس —-
محسن
*عنوان از: رسانه
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.