ظرفیت شعر ایران جهانی نیست

 مهدی وزیربانی

۱۳۹۲/۷/۲۱

وجدان اجتماعی هنر نوشتاری که برای خلق آثار جهانی مستلزم نگاهی «انترناسیونالیستی و آگاهانه» است چقدر در آثار شعر امروز ایران و حتی بازماندگان نسل طلایی شعر ایران وجود دارد. ۱ سیاسی شدن هنر در قرن بیست‌ویکم و دور شدن واقعیت مفهومی از جوایز بین‌المللی مساله‌ای جداست، اما ادبیات امروز ایران در واقعیت اصلی خودش چقدر پتانسیل بازخوانی جهانی دارد؟ وجدان اجتماعی هنر نوشتاری که برای خلق آثار جهانی مستلزم نگاهی «انترناسیونالیستی و آگاهانه» است چقدر در آثار شعر امروز ایران و حتی بازماندگان نسل طلایی شعر ایران وجود دارد. به راستی واقعیت اصلی شعر ما که هنوز برای سربلند نگه داشتن خودش به نام‌های خفته در گورستان دست می‌برد یا به آثار سه دهه قبل شاعران پایان یافته زنده امروزش فکت می‌دهد، کجاست؟ تناقضات برجای مانده این پرسش‌ها در نگاه نسلی که در آن شعر به هم‌نویسی رسیده و تنها هنرش زیر سایه نام‌های مرده و نام‌های خنثی‌شده‌ای که دیگر شاعر نیستند، قرار گرفته تلفیقی از زخم بستر شعر درجا زده را به دست می‌دهد، حتی در رای‌گیری‌های فضای مجازی برای رمان‌نویسان و نویسنده‌های ادبیات داستانی عیار بیشتری به لحاظ آماری قائلند. مساله بحران مخاطب در این روزهای ادبیات معاصر ما به مساله بحران ظرفیت ادبی تبدیل شده است و پس از پنج خمسه نیما که شاخص‌ترین آنها بامداد و فرخزاد بوده‌اند شاعری برای ادبیات جهانی در چنته شعر ایران حضور فیزیکی ندارد. شاید اگر به جای فرصت دادن به شاعران متوسط رو به پایین به اندیشه‌های آوانگاردی چون یدالله رویایی یا محمدرضا اصلانی، ضیاء موحد و محمد شمس‌لنگرودی و حتی محمدعلی سپانلو بیشتر فضای اندیشیدن و نوشتن داده می‌شد، اینک ما با یک ادبیات شعری تهی که هنوز نسل معاصرش دور گور شاملو و فروغ به تراژیک‌ترین حالت ممکن دچار سوءتعبیر زمانی و مکانی شده‌اند مواجه نبودیم. «مقهور ساختن» ساختار ذهن مخاطب جهانی با ناتوانی از مشاهده عینیت جهان نتیجه‌ای جز انعکاس صدایی نارسا و ناتوان بودن از دریافت واقعیت‌های ملموس بین‌المللی نیست. جامعه‌شناسی برای شاعر جهانی مسوولیت‌های سنگینی را در کلیت مفهومی متن قائل است تا شاعر جهانی از شاعر سطحی قابل تشخیص باشد. شعر ناب زمانی مورد خوانش جهانی قرار می‌گیرد که موضوعیت آن به پس‌زمینه‌های عوامانه رانده نشود و به جای آنکه هدف شعر باشد به تحقق انسان زاده شدن میل داشته باشد. شاعرانی که از این دست باشند در پتانسیل شعر امروز ایران اندکند و شعر ایران برای بازسازی مفهوم جهانی خودش راهی بس دشوار پیش روی دارد.
۲ ولفگانگ گوته شاعر و فیلسوف برجسته اروپا در جایی نوشته است: «اگر واژه را یک عروس و معنا را یک داماد بدانیم کسی از این زناشویی با خبر است که شعر حافظ را ستایش کند.» ادبیات کلاسیک ایران در قالب غزل حافظ در کنار سعدی به آلایش سبکی جهان الصاق شده است. حافظ شعرش برپایه آ‌موزه‌هایی «خواجوی‌کرمانی» بود؛ شاعری که در قالب غزل با ۲۴ وزن عروضی مهم‌ترین شاعر تمام فصول غزل ایران شد. حافظ در دوره‌ای ظهور کرد که هنوز خاک ایران از ویرانه‌های تاخت‌و تاز مغول به خود می‌پیچید و این جریان تاریخی نه‌تنها بر شعر حافظ بلکه بر کنش الفبای شعر او تاثیری ساختاری گذاشت. بسیاری از شاعران بزرگ جهان و شعر معاصر ایران از بازخوردهای ذهنی اشعار حافظ نت‌برداری کرده‌اند. گرچه او را به توارد و سرقت‌های ادبی متهم کرده‌اند که بهاءالدین خرمشاهی و محمد گل‌اندام در آثاری که به تحلیل این شاعر بزرگ پرداخته‌اند، به بخشی از این ماجرا اشاره کرده‌اند. امروز روز حافظ نامگذاری شده و این چند سطر ادای احترامی به «لسان غیب» حافظ شیرازی بود.
۳ صفحه شعر امروز روزنامه فرهیختگان با ترکیبی از شعرهای منتشرنشده دهه‌های مختلف شعر ایران شکل گرفته که در این میان دو شاعر فقید هم با شعرهایی که برای اولین بار در این صفحه از آنها منتشر می‌شوند، حضور دارند: منصور بنی‌مجیدی و شایان افضلی. شعر اول صفحه امروز به رسول یونان اختصاص داده شده است. شعر در باور رسول یونان مثل زندگی در بافت زندگی و انگاره‌‌ای از کلیات تجربه‌های انسانی است و نمادها و نشانه‌ها در طول و عرض زبان و ذهن یونان هستی‌نگری محض و نحوی از جنون شاعرانه است. تجسم‌گرایی و مصنوعی‌نویسی که به عنصر نژادپرستی در ذهن و زبان می‌انجامد هرگز جایی در زیست شعرهای یونان ندارد. او جهان را آنگونه تصویر می‌کند که شاهدش فقط کلمات باشند. احساس، کابینی است که کلمات مفهومی رسول یونان را چون بادبانی بر قایق افکارش به اهتزاز درمی‌آورد. او «سزار وایاخو»ی شعر امروز ایران است، چرا که با کلماتش قلعه‌هایی می‌سازد که تمام نقش‌نماهایش صورتی، سفید، سبز و عاشقانه است. شعر دوم را با واهه آرمن شاعر ارمنی‌زبان فارسی‌نویس همراه شده‌ایم. شاعرانی که زبان غیرانتزاعی و دقیق را بر متن دیکته می‌کنند از چالش‌های فرمی بیش از اندازه و تلفیقی که به پیچیده‌کردن الفاظ عادت دارد فاصله می‌گیرند. شاعران این سبک از شعر مدرن مثل «چارلز بوکوفسکی» یا «لطیف هلمت» یا «محمد شمس‌لنگرودی» با توجه به تواردی که زیست جامعه آنها بر ذهنیت و تار و پود کلمات‌شان اعمال کرده به نوشتن سطرهای شعرهایشان پرداخته‌اند. اما در این میان «واهه آرمن» شاعری متفاوت است؛ او که زبان اولش «زبان مادری» به لحاظ «سیلابیک» و بافت‌های آوایی با زبان رسمی نوشتارش یعنی فارسی تفاوت‌های عمیق دارد، فارسی‌نویسی قهار است که مدام مورد نقد منتقدان ارمنی هم قرار می‌گیرد. آرمن با توجه به آشنایی‌زدایی‌ای که در سهولت ظاهری شعرهایش دیده می‌شود شاعری کلمه‌محور است و ذات زندگی خودش را در کلمات مفهومی شعرش خلاصه کرده است. واهه شاعری است که طبیعت را در شعرهایش سلاخی می‌کند. شعر سوم صفحه امروز به شاعری فقید که از مهم‌ترین شاعران حلقه ادبی بندر آستاراست تعلق گرفته: منصور بنی‌مجیدی. او شاعری بالقوه بود که تاویل مداومی از دردهای جامعه خودش را با ترجمان شعر به مخاطب خروجی می‌داد. مرگ‌اندیشی در آخرین شعرهای منصور بنی‌مجیدی انتقادی محتاطانه نسبت به جامعه را در متن‌هایش نشان می‌دهد. بنی مجیدی شاید با مرگ زودهنگامش ضایعه جبران‌ناپذیری برای دفتر شعر آستارا ایجاد کرد. شعر چهارم صفحه امروز با «شایان افضلی» شکل گرفته؛ شاعر فقیدی که همین چند هفته پیش درگذشت. محور اصلی سنت شعر افضلی دغدغه‌های درونی و اگزیستانسیالیست نگاهش بود. روابط کلمات در شعرهای افضلی ارتباط عمیق با لفافه جان سخت کلمات داشت. شعر پنجم صفحه امروز با «ساره دستاران» شاعر ژرونالیست نسل جوان ایران همراه است. ساره  دستاران در شعر به این اهمیت رسیده که بازی با فرم و زبان شعر ضمیمه‌ای داخلی در شکل‌ناپذیری غیرواقعی هارمونی و جملات نمی‌تواند باشد و نیازهای تخیلی و زیبایی‌شناختی باید اسلوب اصلی کلمه‌های شعر را پاسخی کند برای جهان مخاطب پیش‌رو. او از عنصر انسانی در توصیف زمان و ایستایی انسان در برابر مکان تعریفی متافیزیکی را ایجاد می‌کند و با اهمیتی که به ایستایی و بی‌زمانی در شعرش قائل است به این موفقیت در کالبد شعرش نزدیک شده است که رویای واقعی دریافت شعر نمی‌تواند چیزی جز لحاظ کردن شیء و طبیعت ذات انسانی باشد. و اما غزل امروز صفحه شعر فرهیختگان به «امید صباغ نو» اختصاص داده شده که در پاییز سال گذشته مجموعه غزلش برنده بیست‌وسومین جایزه فصل کتاب ایران شده است. ‌درواقع چیزی که در قامت شعر غنایی بودن، آن را ملتزم به روایت می‌کند و هویت بی‌زمان و مکان به آن می‌سپارد، حس نیرومند شاعر است که هویت‌ساز بطن کلمات می‌شود. ممکن است قالبی دچار دستورالعملی تکراری باشد و شعر پس از یک دوره زمانی تبدیل به یک سلسله قواعد و تکنیک‌های از پیش تعیین شده شود اما شاعری که با سلاح حس و زاویه دید اجتماعی به دوئل با فرم‌های مشخص بپردازد به ترکیب‌های قابل انتشار و ترمیم شده به لحاظ زمان و مکان خواهد رسید. امید صباغ‌نو در این طرز از رفتار با غزل کاملا موفق بوده و همچون حسین منزوی در سادگی تصاویر و امتداد عمق در کلمه به پایتختی از المان‌های غزل رسیده است.

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در مقاله ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.