كنار همين روزها

برگرفته از وبلاگ:

کانون آفرینش های ادبی اداره کتابخانه های عمومی استان مازندران

مجموعه شعر «كنار همين روزها» اثر حميد تيموری‌فرد است كه در ۸۰ صفحه توسط انتشارات شلفين وارد بازار كتاب شده است. اين مجموعه مشتمل بر اشعاری در قالب شعر سپيد و ترانه می‌باشد. شاعر این مجموعه جوان شمالی است که رنگ و بوی باران و دریا در آثارش نمایان است. این مجموعه از ۲۳ قسمت تشکیل شده ، قسمت اول که شامل ۲۸ قطعه شعر سپید است و قسمت دوم که ۳  ترانه را در برمی‌گیرد تيموری‎فرد شاعر نوشهری است كه از دهه‌ی هفتاد شعر را به طور جدی آغاز كرده و وارد انجمن‎های ادبي شده است. «كنار همين روزها» مجموعه‌ای است با زباني ساده و طبيعت نيز نقشي پررنگ در آثار اين مجموعه دارد. چرا كه تيموری‌فرد شاعری است كه ديار جنگل و دريا زندگي مي‌كند.

حميد تيموری‌فرد پس از شناخت تمام جريان‌های شعری كه در دهه‌ی هفتاد و هشتاد پشت سر گذاشت در نهايت براي اشعارش زباني ساده و صميمي را انتخاب كرده است. زباني كه می‌تواند به راحتي با مخاطبي تماس برقرار كند. زبان بدون پيچدگي‌هاي تصنعي ارائه می‌گردد و نشان می‌دهد كه پيش از هر موضوعي می‌بايست به ارتباط خواننده با شعر انديشيد.

در ابتدای مجموعه «کنار همین روزها» یادداشتی ۵صفحه‌ای به قلم شاعر نوشته شده است که به زبانی شاعرانه در قالب نثر به نوعی به حدیث نفس می‌پردازد. اما نکته‌ای که قابل اشاره است نوع نگاه شاعر به طبیعت و در مقابل‌اش به شهرنشینی و عناصر زندگی مدرن است و راوی این سطرها و شعرها بیش از هر چیز و هر مضمون به اسطوره مدرن انسان و تقابل آن با ماشین می‌پردازد.

این اسطوره به دو قسم: الف: جنبه پرومته‌ای ب: جنبه آپوکالپتیک (آخرت‌گرایی) تقسیم می‌شود.

در قسم اول ماشین و به‌طور کل المان زندگی مدرن به عنوان ابزاری مثبت جهت رام کردن طبیعت به انسان کمک می‌کند و در قسم دوم ترسی مبهم در درون انسان نسبت به آن‌چه اختراع کرده وجود دارد، ترس از عدم کنترل دست سازه‌های خود، ترس از تخریب طبیعت توسط ماشین.

تیموری‌فرد در یادداشت شاعرانه خود قسم دوم را برمی‌گزیند؛ شاعری شمالی و پرورش یافته در دل طبیعت وقتی وارد زندگی شهری می‌شود پس از مدتی با ترس مبهم از ماشین و شهر به طبیعت باز می‌گردد. چرا که شهر را با همه «ایسم‌ها» و «ایست‌ها» با همه آسپرین و آهن‌ها جایی برای فراموش کردن اصل خود و طبیعت می‌بیند.

لذا در تفکر «انسان‌وارگی ماشین» یا «ماشین‌وارگی انسان» هیچکدام را برنمی‌گزیند و به سمت آنیمیسم که پیوند قوی ذهنیت اسطوره‌ای با دوره اسطوره و برقراری ارتباط با اجزا و عناصر طبیعت است باز می‌گردد؛ چرا که یکی از ویژگی‌های آنیمیسم(روح‌گرایی) آن است که در ناخودآگاه قوی‌تری از خود آگاه است. گرایش اشعار مجموعه «کنار همین روزها» به ناخودآگاهی و ذهنی‌گرایی یکی دیگر از این نشانه‌هاست. جاندارپنداشتن طبیعت و حضور مؤثر و قوی آن در اشعار مجموعه اگرچه به لحاظ منطقی و واقعی فرآیندی قابل‌پذیرفتنی نیست، اما فرآیندی منطقی و ناخودآگاهانه است. آنیمیسم کمک می‌کند تا شاعر خصوصیات و ویژگی خود را به موجودات و عناصر طبیعت نسبت داده و خلأ آن در واقعیت را جبران کند. یکی از ترانه‌های مجموعه «کنار همین روزها» با عنوان «ترانه» می‌تواند به تبیین این بحث کمک کند.

«من درختم‌/‌ درختم‌/‌ من درختم‌/‌ غرور سبز زمینم‌/‌ بالا بلندم‌/‌ سخت سختم‌/‌ سختم‌/‌ سختم‌/‌ تو منو می‌شکونی‌/‌ می‌فروشی‌/‌ به هرکس و ناکس‌/‌ حالا من تختم‌/‌ تختم‌/‌ تختم‌/‌ کس و هرکس می‌شینه ‌/‌ می‌خوابه‌/‌ روی من‌/‌ من من‌/‌ چه بدبختم‌/‌ بختم‌/‌ که درختم‌/‌ که توی نقشه ذهنت‌/‌ دیگر من چوبک رختم‌/‌ رختم‌/‌ رختم…» ص ۶۳.

در این ترانه آنچه اندیشه شاعر پیرامون طبیعت است را از زبان درخت می‌شنویم. انحصار و منفعت‌طلبی انسان از طبیعت که با نارضایتی شاعر که به زبان درخت فریاد می‌شود. اینجاست که آنیمیسم این امکان را به شاعر می‌دهد تا با استفاده از مکانیسم شاعرانه و غیرمستقیم به دغدغه‌های خود بپردازد و در این بین حضور مستتر ابزارهای صنعتی احساس می‌شود. ابزاری که برای بریدن درخت استفاده می‌شود و هر روز نیز جدیدتر می‌شود. ترسی آپوکالیپتیکی که دست‌سازهای انسان به غارت طبیعت می‌پردازد.

عشق

شاعر از عشق جدا نیست چرا که انسان است و با ابزار کلمه به آن می‌پردازد «کنار همین روزها» نیز در دل خود شعرهای زیادی را جای داده که به مضمون عشق می‌پردازند. شاعر به خود کلمه عشق در هیچ‌کدام از شعرها اشاره‌ای نمی‌کند. نیچه حقیقت‌گرایی افلاطون را نقد می‌کند. چرا که اعتقاد دارد به ارزشگذاری حقیقت بیش‌تر پرداخته می‌شود تا خود حقیقت. این اتفاق شاید برای بسیاری از اشعاری رخ می‌دهد که درباره عشق سروده می‌شوند یعنی شاعران بیش از آن‌که به عشق بپردازند به ارزشگذاری آن پرداخته و از خود عشق دور می‌مانند گاهی نیز با اشاره‌‌های مستقیم و آوردن خود کلمه عشق هر آنچه باید در عمق کار بماند به سطح آمده و به ابتذال کشیده می‌شود.

مکانیزم حمید تیموری‌فرد در پرداختن به عشق عموما روایت است. در دل روایت او زندگی معمول با وسایل‌اش حضور دارد. معشوق اگرچه در اشعارش چندان دست یافتنی نیست اما آسمانی و کلاسیک هم نیست. «چقدر پای این تلفن بنشینم‌/‌ چقدر؟؟‌/‌ توهی زنگ نزنی‌/‌ و هی من گوشی را بردارم» ص۲۸

«آب و نان سفره‌ات‌/‌ نه‌/‌ که چراغ کوچک خانه‌ات می‌شدم‌/‌ یا نه‌/‌ گلدان شکسته ایوانت‌/‌ در پاییزی برگ آلود» ص ۵۸

در نمونه‌های بالا روایتی ساده از زندگی است که به روابط انسانی می‌پردازد اما گاهی شاعر به سمت المان‌های طبیعت می‌رود و با استفاده از آنها به عاشقانه‌سرایی می‌پردازد.«دریا باشد‌/‌ برای همیشه باشد‌/‌ و تو نباشی‌/‌ در ساحل این شهر که من ایستاده‌ام‌/‌ و نباشم‌/‌ در ساحل آن شهر که تو ایستاده‌ای» ص۵۶

و همچنین در شعری از تلمیح استفاده کرده و بار تاریخی کلمات و اسامی را به خدمت شعر می‌گیرد تا شیوه‌های گوناگون در پرداخت به یک موضوع را تجربه کند.

«یونس… نیستم اما. گمان کنم.‌/‌ عید امسال‌/‌ در تنگ خانه‌ات پیدا شوم»ص ۲۵

با نکاتی که در بالا ذکر شد باید گفت شاعر به یک شیوه و تکنیک به عشق نپرداخته و دست به تجربه زده است و این تجربه را به نوشتن کار کوتاه با همین موضوع نیز بسط داده است.

«نه من به صبوری برگم.نه تو مثل تگرگ‌/‌ هر دو آواره زمستانیم» ص ۲۲

«آمدی بمانی/‌ روسفیدم کنی‌/‌ ادامه تو را برف بارید!»ص۲۴

اجتماع

شاعر در مجموعه «کنار همین روزها» به اجتماع نیز می‌پردازد، رئالیسم کثیف شیوه‌ای است که برای پرداختن به موضوع در شعر «سوت» برمی‌گزیند که در نیمه دوم قرن ۲۰ توسط داستان‎نویسان به‌کار گرفته شد و امروزه انگار کاربرد فراوان‌تری پیدا کرده است، ماهیت رئالیسم کثیف چیزی تازه نیست و در همه دوران وجود داشته است آنجا که هنرمند تنها نکات روشن و مثبت را می‌بیند و اثر هنری‌اش مملو از روشن‌بینی غیرواقع می‌شود، گاهی برای باورپذیری نیاز به تغییرات اساسی در نگاه دارد چرا که اساسا سیاهی و سفیدی در کنار یگدیگر حضور دارند و معرف یکدیگرند.

اگر نگاه تقابل افلاطونی فراتر رفته و در تقابل سیاهی و سفیدی، سفیدی را ارزشمند‌تر ندانیم می‌توان اجتماع و محیط را دقیق‌تر و باورپذیرتر در اثر ارائه کرد.فضای گل و بلبلی در برخی از اشعار آنقدر قوی و شدید وجود دارد که گمان می‌رود شاعر در جهانی ماورایی زندگی می‌کند.رئالیسم کثیف به وجوه تیره و دردناک زندگی می‌پردازد. این به معنی ترویج این‌گونه فضاها نیست. بلکه هنرمند روایت درست و صادقانه از جهان پیرامون‌اش را ارائه می‌کند. در شعر «سوت» ص۳۱

خیال شعر مانند قوطی خالی در خیابان‌های شهر قل می‌خورد و دوربین شعر بر شانه قوطی خالی کاشته شده و ما تصاویری از گوشه‌گوشه شهر می‌بینیم، تصاویری که در هر شهری به چشم می‌خورد.

«سوت می‌زنم‌/‌ خانه خیابان می‌شود‌/‌ خیال‌/‌ قوطی خالی‌/‌ که قل می‌خورد‌/‌ پای بازی ولگردی…

آنجا‌/‌ پشت شعله آتش‌/‌ کنار کسالت یک پیرمرد سیگارفروش… کنار خواب حلزونی یک کارگر روی آسفالت» ص۳۰​

شعر اگرچه به لحاظ فنی و فرمی، تکنیکی تازه برای ارائه ندارد، اما پرداختن به اجتماع بیانگر آن است که برای شاعر محیط و انسان‌های اطرافش اهمیت داردو اگر به عشق که مقوله‌ای شخصی است می‌پردازد به دیگر موضوعات نیز می‌اندیشد چرا که انسان امروز صرفا یک عاشق یا یک جامعه‌شناس نیست. انسان امروز ترکیبی است از هر دوی این‌ها.

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در نقد شعر ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.