شاعران این شماره: سون اِناندِز، پروین سلاجقه، مظاهر شهامت، ناهید عرجونی و فریبا گیاهی
نقل از: صورتکتاب شاعر گرامی مانا آقایی
به دوش میکشد هنوز
خانهاش را
حلزون بیجان
از دفتر: “زنی دور، از خاورميانهی نزديك”
اين جا تاريخ است.
طنابي بالا ميرود
طنابي پايين ميآيد
و طرحي فرو ميريزد
فردا تذكرهها مينويسند:
“حسنكي” بر دار شد.
نقل از: صورتکتاب شاعر
من که برده واژهها نبودم
بایستم کنارشان
صبر کنم عصر بشود
تا حلق آویز شوم از سایه بلندشان
مردم جمع شوند
تو بیایی سلانه
و بگویی:
دهانش بوی جمله میداد از اول
با خونمردگی در رگهای بلند
اگر نه
این واژهها که هووی من نبودند که
به نیش آفتاب نفرینشان کنم …
بگویی و بروی باز هم سلانه
و مردم کمی بروند
کمی بمانند تفی کنند و بروند
کمی بمانند سنگم بزنند و بروند
و کمی …
همسر زمین شدهام
آسمان را
کنار نکشید از روی ما
که این پاییز محزون
بارانی سرد آورده است به استخوان!
تونمردهای
حتی اگر تمام دیوارها سیاه پوش شده باشند
وكلاغها خبرت را بچسپانند به عریانی تیرهای برق
تو نمردهای
… حتی اگر موهایت را خاك خورده باشد
وجوانیت داستانی شده باشد برای زنهای همسایه.
اینجا پشت مرگ
جایی هست كه ما با هم قرار میگذاریم
جایی كه تند تند برایت از خیابان میگویم
از نفسهایمان كه بند آمده بود
از تو كه از پا افتادی
از دستهای خودم كه رو به بالا بود
میخواستم برایت امان بگیرم
برای نفسهای جوانت
كه ندادند
تو نمردهای
بهار كه بیاید
دوباره از خاك سر در میآوری
دوباره میخندی
ومیگویی سر در نمیآورم
چطور میتوانستم این همه آرزو را
به زیر خاك ببرم
فریبا گیاهی
نقل از: صورتکتاب شاعر
گفتن از درختانِ پُرحرف
ریشههای عمیق را به یاد میآورد
که تنها به مکیدنِ شیرهی زمین مشغولاند
هنگامیکه
ارههای برقی
با فریادهای بلند
سرگرمِ برانداختنِ
جنگلهای جهاناند.