………..علی باباچاهی………………………………..عابدین پاپی
.نقل از: از آوانگارد
هر واژهای تولد، حیات و پایانی دارد و این به منزلهی حیات واژه است نه مرگ آن.«ع_ پ»
نویسنده: عابدین پاپی
آنچه را که عقلای دانش د ردایرهی هستی به عرصهی تعریف آوردهاند، مشمول سه نوع جهان است که از بدو آفرینش هستی تا به امروز از بن مایهی اندیشه بشر ترآوش و نضجی بارورگون به خود دیده است. عقلای دانش جهان نخست را جهان سنت مینامند. جهان سنت جهانی اسشت با مولفههای طبیعی و اساس و پایهی این جهان بر محور اعتقاد، مذهب و آرامش است. جهانی عاطفه محور که نگرشی خصومتآمیز با طبیعت نداشت و از طبیعت تبعیت میکرد. در جهان سنت بشر بیش از آنکه در علوم غور شود و بدنبال معرفتشناسی طبیعت باشد، طبیعت را به عنوان یک اصل میدانست و تعریف در طبیعت یا هستی چندان مورد اعتنا والتفات آن نبود. اعتقاد به خدا، دین و مذهب خویش، چنان با پوست و استخوان بشر عجین شده بود که به اونوعی آرامش بی بدیل میداد.
دیگر جهان، جهان مدرن بود که در این جهان بشر عزم غلبه بر طبیعت را در دستور کار خود قرار داد و نخستین موضوعی که محل بحث و نظر بشر بود، راسیونالیزم ( عقل گرایی) بود و به همین خاطر بشر در صدد برآمد تا که بر اساس عقل طبیعت را طبیعتشناسی نماید و این پسوند «شناسی »منبعد از جانب متفکرین دنیای مدرن در اغلب علوم سر وا نمود و دایرهی هستی وارد جهانی جدید با المانهای جدیدی شد به گونهای که متفکرین بر این اصل معتقد بودند که طیعت باید طبیعتشناسی شود. عقل باید عقلشناسی شود. روح باید روحشناسی شود. علم باید علمشناسی شود. جامعه باید جامعهشناسی شود. روان باید روانشناسی شود و … لذا این چنین بود که دانشگاههایی بوجود آمد ومردم وارد مقولهای بنام علوم دانشگاهی شدند وجهان از حالتی به حالت دیگر در آمد. چه این که بر خلاف جهان سنت که بشر از طبیعت تبعیت میکرد ، در جهان مدرن طبیعت از بشر تبعیت نمود.
لذا گذشتگان با عقل کار میکردند ولی از عقل سئوال نمیکردند. به بیانی دیگر پرسشگر طبیعت نبودند ولی جهان مدرن جامعه و طبیعت را به پای میز مذاکره آورد و به بوتهی نقد و چالش کشید. دیگر جهان که امروزه زبانزد دایره هستی شده و از کاراکترها و مولفههای آن بهرهبرداری بعمل میآید، جهان پست مدرن یا پست کریتیکال است. هنگامی که آدمی از جهان مدرن میگذرد واز دوران نقادی عبور میکند به ماوراء و دوران فرا انتقاد میرسد که همان دوران پست کریتیکال است. بنابراین هنر وهنرمند د ر زهدان این تقسیمبندی جهانی نضج و بارور شدهاند وگمان نمیرود که کسی خارج از این سه جهان دست به خلاقیتی زده باشد و یا اگراحیانن درعالم تفکر نیز به سیر و سیاحت از بهر آفرینشی نو حرکت نموده نیز با تبعیت و الگوبرداری از همین سه جهانی است که ذکر آن رفت. نکتهی دیگر دنیای ابژه و سوژه هنرمند میباشد که دردایرهی هستی و با تبعیت از همین سه جهان که ذکر آن رفت در پارفت ( رفت و آمد) سیال برانگیزی است. هدف از این تقسیمبندی نیل به راهی کانال کشیده درجهت پردازشی اصولیتر و مفیدتر نسبت به یک اندیشه و یا تفکر است که از خود آفرینشهایی را در ازمنهی تاریخ به عرصهی وجود میآورد. لذا یکی از این جهشهای فکری که تا به امروز وجود خود را در حوزهی شعر و ادبیات در این کهن بوم حفظ نموده و البته بسامد فکری آن نیز در چند بستر میدانداری میکند علی باباچاهی است. علی باباچاهی از عمده شعرا ونظریهپردازانی است که در میدان ادبیات و شعر ایران چنان اسبی توسن میتازد و شاید بتوان گفت در هر میدانی اسب سخناش میدان تازی میکند!
وی متولد ۱۳۲۱ د رکنگان بوشهر است. شاعری که از بستری شعر خیز، خیز برمی دارد و با تبعیت از زیست بوم خود خیزابههای ادبی شعر را آغاز و منبعد به سرآیشهای غیرجنگ آسا روی میآورد. باباچاهی از عمده شعرا و نظریهپردازانی به شمار میآید که با التفات به تقسیمبندی جهانی از دایرهی هستی که ذکر آن رفت، حیات شعری آن د رهر سه جهان مشهود و نمایان است که این مهم عنصری فرآرونده و اقبال شاعری است که مقوله ای بنام «فرآبند» را در کارنامهاش به تثبیت رسانده است. شاعری که دوران حیات را از کودکی تا پیری طی کرده و در این ادوار نیز تجارب افکار و اندیشهها را در زندگی هنری خود لحاظ نموده است. با التفات به «رویکردی مفهومی به تز، آنتی تز و سنتز د رادبیات وشعر» از این قلم میتوان باباچاهی را شاعری نامید که از درون تزهای نیما یوشیج به شمار میآید و از شعرایی است که با رعایت فرم وساختار شعر نیما به سرآیش شعر پرداخت و با حرکت در تغییر نیما که مقابل شعر کلاسیک و با در هم ریختن ساختمان شعر کلاسیک به تثبیت رسید ، سهیم شد ولی با تغییر جهان زیست و جهانبینی خود و آشنایی با اندیشههای مدرن و المانهای مدرنیته توانست پراکسیسهای پسانیمایی را در جامعهی ادبی مطرح نماید و سبک و سیاق شعری خود را از نیما مجزا سازد. لذا اگر چه باباچاهی در آغازین آثار خود، دست به تولد سبک و سیاق متفاوتی میزند اما چون این سبک و سیاق دارای خصیصههای مشترک با شعر نیما چه از حیث ساختار و چه محتوا میباشد، لذا بعنوان یک آنتی تز شناخته شده نیست. اما میتوان باباچاهی را در نوع خود شاعری قلمداد کرد که به دنبال صیرورت (شدن) در شعر است و د راین ره آورد نیز هماوردی بی بدیل است.
بنابراین اگر چه با نیما آغاز کرد ولی از نیما عبور کرد و به خود رسید و از خود نیز به دنیای فراخود دست یافت. با این تعابیر این شاعر را میتوان شاعری برشمرد که تجربه آموزیهای خود را در سه جهان سنت، مدرن و پست مدرن به عرصهی تصویر میآورد و آثاری را قلمی میکند که این آثار بترتیب از مولفههای دنیای سنت، مدرن و پست مدرن بهرهمند شدهاند. فراست فرآبخش باباچاهی از خود وجهان پیرامون خود مهمترین دلیلی است که این شاعر را شاعری آلترناتیو ناپذیر جلوه مینماید. شاعری که با سلایق شخصی و ذهنیت مردم کلافی عمیق خورده است و آبشخور جامعه را خوب تامین میکند. این هنرمند گاهی با موج حرکت میکند و گاهی هم سوار بر موج است و گهگاهی هم بی موج در پردهی پندار خویش، دست به هیچ سازی میزند. مطالبات مردم را خوب میفهمد و به مانند یک خواننده ترانههای در خواستیاش از جانب مردم فراوان است. بر این گونه و مبنا شاعری است که هم تئوریهای ایدئولوژی را خوب آموخته است و هم روشنفکری متعهد و غیرمتعهد است و هم این که درجرگهی منورالفکرها قلمفرسایی میکند!!
از نگاه برخی ار منتقدین وادبا باباچاهی با زمان و فرا زمان حرکت نمیکند و خود دارای نوعی پارادایم (جهان بینی کلی) است که شعرش را پارادایمیک کرده است و برخی نیز این هنرمند را ساختارگرا و پساساختار گرا نامیدهاند و گروهی هم هنجارگریز و معناگریز. ولی با این تعابیرروشمند که عقلای قوم تصویر کردهاند، به نظر میآید که باباچاهی زیر تاثیر زمان و فرا زمان است وبا پارادایم و نه بیرون از پارادایم. چه این که نویسنده و یا هر هنرمندی در چارچوب پارادایمها حرکت میکند و بی چون و چرا زیر تاثیر پارادایم به هنرنمایی میپردازد. لذا با بررسی آثار این شاعر میتوان به این نتیجهی منتجی دست یافت .
الف)بابا چاهی در مجموعههای ذیل:
در بی تکیهگاهی (1346) 2- جهان و روشناییهای غمناک (1349) 3- از نسل آفتاب ( 1353) 4- صدای شن (1356) 5- از خاکمان آفتاب بر میآید (1368) و آوای دریامردان (1368) شاعری است یک رنگ که ساختار ومحتوی اشعارش بر یک ریل مشخص در حرکتند و درون مایهی اشعار نیز با توجه به موضوع مجموعهها نوعی هارمونی معنایی را نشان میدهد. در این مجموعهها که به عدد 6 میرسد باباچاهی شاعری است راسیونال (عقلگرا) که با تشبث (چنگ انداختن ) به ذهنیتی پارادوکسیکال میخواهد که اشعارش را در بستری ناتورال به نمایش بگذارد. آشنازداییهای ساختاری ومحتوایی شاعر نیز منبعث از تکانشی است که در زبانیت و هویت ساختمند زباناش متاثر میافتند. شاعری که هم به دنیای ابژه نگاه دارد و هم این که توجه آن به سوژه کارآمد است. لذا در این 6 مجموعه شاعر را میتوان شاعری رئالیسم و انتزاعی دانست که با استفاده و بهرهگیری از المانهای سنت ومدرن به سرآیش شعر میپردازد و فراست شاعر از حقیقت و واقعیت باعث شده تا که اشعارش رنگ و لعابی معنا گرا به خود احساس نمایند. در این مجموعهها شاعر جستجوگری است که به مکاشفه و پیدایی میرسد چه این که میخواهد هر آنچه که وجود دارد را کشف نماید. شاعری که اغلب نگرشهایش واقعی است و بدنبال تصاویری غیرواقعی نیز در کندو کاو است و حس نوستالوژیک نیز در متنها پیداست که هویت شعری را در اشعارش نمایان میکند .******
ب) بابا چاهی د رمجموعههای ذیل:1- نم نم بارانم (1375) 2- منزلهای دریا بینشان است (1376) 3- عقل عذابم میدهد (1379) 4- قیافهام که خیلی مشکوک میزند (1381) 5- رفته بودم به صید نهنگ (1382) 6- فقط از پریان دریایی زخم زبان نمیخورد (1388) 7-پیکاسو در آبهای خلیج فارس (1390) 8- گل باران هزار روزه (1390) 9- هوش و حواس گل شببو برای من کافی است (1391) 10- دنیا اشتباه میکند (1391) 11- باغ انار از این طرف (1392) و گزارههای منفرد که در دومجلد در سال 1380 توسط انتشارات سپنتا به زیورچاپ آراسته شده و اثری است که شاعر در آن به مسایل شعر و بررسی شعر جدید و جوان امروز نگاه دارد و لذا در این مجموعهها باباچاهی شاعری است که پا در عرصهی جهان پست کریتیکال ( دنیای ماوراء و فراانتقاد ) میگذارد و آثارش رنگ و لعابی پست مدرن به خود میگیرند. میتوان گفت باباچاهی در این 11 مجموعه به همان اندازه که زیر تاثیر مولفههای پست مدرنیستی است به همان اندازه نیز از پست مدرن فاصله دارد و اگر چه با هنجارشکنیها و ساختارشکنیهای خود در صدد بر میآید تا که شعر را در وضعیتی دیگر و تطوری فراتر قرار دهد ولی دوگانگی اندیشه شاعر این توفیق را از شاعر در زوایایی می گیرد زیرا که زبان و اندیشهی شاعر همگون با هم در حرکت نیستند وگاهی زبان بر اندیشه چربش دارد و گهی هم اندیشه از زبان فاصله میگیرد. بنابراین اگرچه در این مجموعهها شاعر به دشت معنایی پست مدرنیسم وارد میشود و البته میوههایی را هم احساس و میچیند اما در خیلی از زوایا نیز دچار نوعی دوگانگی فکری است که این دو گانگی نشات گرفته از جهان زیست ماقبل ادبی و اجتماعی شاعر با جهانبینی پست مدرن کنونی آن دارد.
شاعر در این مجموعهها ساختارها را میشکند ولی ساختها را نمیشکند. به دنبال بافتارزایی در شعر است اما کلافهایی که انتخاب میکند با هم هارمونی ندارند. ازعقل گریزان میشود و اعتقاد راسخاش به عقلزدایی است ولی داشتههای مدرن قبلیاش در مقابلاش صف میکشند و شاعر را از اختیار و انتخاب راسخ در ابعادی باز میدارند. بنابراین چهار نوع فرآیند در اندیشهی شعری علی باباچاهی از پیشکسوتان ادبیات و شعر این کهن بوم وجود دارد که این شاعر را نسبت به شعرای معاصر ( هم عصر و هم زمان) خود و شعرای امروزی در زوایایی متفاوت نشان میدهد.
نخست: آشنایی شاعر با سه دنیای سنت _ مدرن و پست مدرن است که دانش و بینش و البته رانش معقولی را برای شاعر به همراه دارد و این سیر زمانی سه گانه، فراست و خمیرمایهی شاعر را در سرآیش مبین میسازد.
دوم: این که «نظر »و «منظر » شاعر ( رویکردی به پرسمان نظر و منظر در ادبیات و شعر از این قلم) بنابر تطور فکریاش در حال تغییر است. به عنوان مثال: نظرومنظر شعر در دههی 40-50و 60 با نظر و منظرش در دههی 70،80 و 90 در تفاوت است و علت عمده این است که شاعر تغییر نظر ومنظر را در اشعارش بر اساس تغییر زمان و مکان لحاظ میکند و این نظر و منظر نیز در زوایایی عینی و ذهنی شکل میگیرد.
سوم: این که جهان زیست و زیست بوم شاعر وجهان بینیاش موازی با هم در حرکتاند. به بیانی وقتی جهان بوم و زیست شاعر عوض میشود بیگمان جهانبینیاش نیز دچار تغییر میشود. لذا میتوان گفت که این تغییر، تغییری دوسویه است و شاعر نسبت به این تغییر وتحول آگاهی دارد.
چهارم: مقوله ای بنام بود طبقاتی ونمود طبقاتی در آثار علی باباچاهی است. شاعر در 6 مجموعه نخست که شامل سه دهه ی 40-50و 60 میباشند و در این ادوار سروده شدهاند، شاعری است که در قالب بود طبقاتی قرار میگیرد و به تعبیری برای طبقهی خود مینویسد. باباچاهی در این ازمنهها نمود طبقاتی ندارد وگرایش ذهنی آن به سمت زیست محیط و زیست جهان خود سوق داده میشود و شاعری با مولفههای تاریخی، اجتماعی، سیاسی و در ابعادی نیز دغدغههای انسانی نیز شعر شاعر را همراهی میکند. لذا در این مجموعهها شاعر نمود ساز نیست بلکه بود ساز است و در صدد بر میآید تا که این بودسازی را در قالب هنر به جامعه منتقل کند و به طرزی دیگر در طبقهی خود میزید و برای طبقهی فرهنگی، اجتماعی خود میسرآید . ولی در 11 مجموعهی بعدی که آثار رنگ و لعاب پست مدرنیستی به خود میگیرند، اغلب بدنبال متفاوت نشان دادن شعر خود وحرکت به سمت نمادها ونمودها را گزینش میکند. شاعری است که پا در عرصهی پست مدرنیسم میگذارد و این حرکت نیز در ضمیر ناخود آگاه شاعر خیز بر می دارد و نه خود آگاهش .1لذا راهی مابین مدرن و پست مدرن را دنبال میکند که نمود طبقاتی شاعر بر بود طبقاتیاش چربش بیشتری دارد. شاعر در این آثار به دنبال ترآوشهایی انتزاعی و ماورای انتقاد است و گاهی هم حقیقت محور است و گاهی هم واقعیت پندار و گهی هم هیچ کدامی در پی هیچ! بنابراین نمود طبقاتی و نگاشتن نمادها ونمودهای دنیای امروز در تئوریکهای پیش روندهی متن، شعر را از شعریت و جوهره به سمت فرد گرایی و فرمیکال و مطالبات مصنوعی جامعه سوق میدهد . نمود طبقاتی در این آثار اغلب ذهنیت شاعر را در ابعادی با بحران هویت و خلاء معنا مواجه ساخته است و چون هدفی بسان هرمنوتیک ( تفسیر و تاویل متن ) را به حقانیت متن ترجیح میدهد ، لذا از بود طبقاتی خود فاصله گرفته و به نمود خود التفات میکند و چنین است که طبقهی اجتماعی شاعر که از فرهنگ و نشانه های ناتورال جنوب نشات میگیرند به فرهنگ و علایم پایتخت مبدل میشوند و این تغییر نظر و منظر در زیست محیط نیز مسببی در جهت شکلگیری جهانبینی دیگری است که در آثار بعدی شاعر نمایان است. حسن کلام این که میتوان چنین پنداشت که با توجه به این که زبان – اندیشه- بیان- پشتوانه فرهنگی و جهان شمولی تعیین کنندهی یک تفکر ادبی و … است، لذا با این که سیر فکری این شاعر مختص به یک پارادایم مشخص نیست و به بیانی دیگر الگوزایی و جهانبینی کلی شاعر چند دستگی است به همین خاطر گذشت زمان جایگاه آکادمیک این شاعر را مشخصتر میکند، ولی تاثیر و مدل سازی شاعر در شعر و جایگاه ادبی و تئوریک آن در ادبیات این کهن بوم بر کسی مستور نیست
منابع و مآخذ :
مدرنیته و مدرنیسم ( سیاست ، فرهنگ و نظریهی اجتماعی ) ترجمه و تدوین نوذری حسینعلی چاپ انتشارات نقش جهان سال 1380
ادبیات پسا مدرن گزینش و ترجمه یزدانجو پیام تهران نشر مرکز 1379
شاعران امروز فرانسه ، نویسنده پیردو بوادفر، مترجم سیمین بهبهانی
از شعر تا شعر درمانی دکتر فروردین پرویز ، چاپ 1366ناشر : مولف
ادبیات معاصر ایران ، تالیف دکتر روزبه محمد رضا ناشر ، نشر روزگار چاپ 1387
پارادوکس ایدئولوژی مدرنیسم از کتاب « فربه تر از ایدئولوژی» مولف دکتر سروش عبدالکریم چاپ موسسه ی فرهنگی صراط چاپ پنجم 1376
ساختار و تاویل متن ، احمدی بابک نشر مرکز چاپ اول 1372
نقد و حقیقت ، بارت رولان ترجمه شیرین دخت دقیقیان نشر مرکز چاپ اول 1377
نقد تکوینی – گلدمن لوسین ، ترجمه شیرین دخت دقیقیان نشر مرکز ، چاپ اول 1377
10-علم هرمنوتیک ریچارد . ا . پالمر ، ترجمه محمد سعید رضایی کاشانی نشر هرمس چاپ 1377
11-گزاره های منفرد ( مسائل شعر و بررسی شعر جدید و جوان امروز) باباچاهی علی 2 جلد نشر سپنتا 1380
12-آنتو لوژی شعر شاعران معاصر ( کلمات بیش از آدمی رنج میبرند ) داودی حموله سریا ، تهران نشر قطره 1393
13-رویکردی مفهمومی به تز، آنتی تز و سنتز درادبیات و شعر ( مقاله) پاپی عابدین نشر 1393 مجله ی الکترونیکی عقربه
14-رویکردی به پرسمان «نظر » و «منظر» در ادبیات و شعر ( مقاله) پاپی عابدین نشر 1393مجله ی الکترونیکی عقربه
15-نگرهای به بود طبقاتی و نمود طبقاتی در شعر (مقاله ) نشر 1393 مجلهی الکترونیکی عقربه