کارکترهای طبیعی و اجتماعی در مجموعهی« همهی کلمات در میدان ونک پیاده میشوند»
از سریا داودی حموله
مجموعه ی« همه ی کلمات در میدان ونک پیاده می شوند » با سرشناسه ی داودی حموله سر یا و با مشخصات ظاهری ۸۸ صفحه و مشخصات باطنی ۷۵ شعر در قالبی مینیمالیسم توسط نشر کاکتوس در سال ۱۳۹۴ به زیور چاپ آراسته شده و در اختیار قبیله شعر و ایل ادب قرار گرفته است. داودی حموله قبل از این مجموعه نیز در عرصهی شعر مجموعههایی چون۱- اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف میزنم ۲- آسمان حرفی از گیسوان لی لی بود ۳- نان و نمک میان گیسوان تهمینه ۴- من ما بودم و با دو فاعل اضافی ۵- سرنادهای میترائیک را در کارنامه خود دارند .
موضوع و طرح روی جلد کتاب از درون مایهای انتقادی و اعتراضی بهره میجوید و اثر از حیث هارمونی معنایی با شعر « سه بعدی » شاعر که در اندرون کتاب در صفحه ی ۲۵آمده عجین و همگون شده است. با التفات به تقسیمبندی ادبیات معاصر در دوران انقلاب که به ۴ دهه منقسم میشود، میتوان شعر دهه ۸۰ و ۹۰ را شعری توام با بافتار و محتوایی انتقادی و اعتراضی برشمرد چه این که فراز و فرودهای سیاسی و اجتماعی و شرایط و اوضاع موجود در جامعه، در نگاه انتقادی و اعتراضی شعرا تاثیر بسزایی گذاشته است. بنابراین اغلب شاکله و محتوای اشعار شعرا در این دو دهه که ذکر آن رفت، در همین ره آورد در حال هنرآزمایی است. دیگر نکته محیط زیست و جهانبینی شعرا بوده که به انحای مختلف و در صور متفاوت در شکل گیری آثارشان متاثر میافتد. بستر سرآیش شعرا در سه منظر شکل میگیرد:
۱- منظر اجتماعی ۲ – منظر طبیعی ۳ – منظر ذهنی (اسطورهای )
لذا از این نگاه هر شاعری که دست به خلاقیتی ادبی میزند خارج از این سه منظر نیست و بیگمان نظر شاعر نیز که شامل ( چشم سر و چشم دل ) میباشد در تنیدن یک سرآیش تاثیری بنیادی دارد. به عنوان مثال: برای سرودن یک شعر اجتماعی نیاز به منظری اجتماعی است و یا برای سرآیش یک شعر طبیعی لازم است که از یک منظر طبیعی بهره مند شویم و یا حداقل از منظری که دارای مولفه های طبیعی میباشد؛ استفاده نمائیم. با این تفاصیل مجموعهی فرآرو را میتوان مجموعهای دانست که در اغلب اشعار، شاعر از منظر طبیعی بهرهمند شده است و میتوان شاعر را ناتورالیسم ( طبیعتگرا) پنداشت. البته در برخی از اشعارش در دو منظر اجتماعی و ذهنی دست به خلاقیت میزند ولی چربش منظر طبیعی بر دو منظر ذکر شده، محسوستر است. چه این که گزینش و چینش کلمات طبیعی در کنه و متن مجموعه مبرز است. کلماتی چون: کلاغ، باد، ماه، خورشید، زمین، برکه، قورباغه، آسمان، رودخانه، خزه، ماهی، گل، باران، گندم، خاک، گیاه، علف و … بنابراین نظر و منظر شاعر در مجموعهی فرآورد براساس زیست بوم و مکان خویش شکل میگیرد و گویا شاعر فینفسه نیت بر آن ندارد که وارد جهانبینی دیگری با کارکترهای مشخص و مرتبط با این جهانبینی شده و بهسرودن بپردازد. از این نگاه کارکترهای طبیعی در شعریت و ساخت شعر و زبان و بیان شعر تاثیر بسزایی دارند و حذف این نشانهها شاعر را با آسیبهای زبانی مواجه خواهد ساخت و نکته این جاست که کارکترهای طبیعی در هر ازمنهای از تاریخ به نوبهی خود از گذشته ( دنیای سنت ) گرفته تا امروز( دنیای تجدد ) کاربر و کارآمد بوده به هر روی خانم داودی در این مجموعه برای شکوفا شدن زبان ساختار وزبان محتوایی اشعارش از واژههای طبیعی استفاده میکند و در این رهگذر به آفرینشهایی تازه نیز دست یافته است. به نمونههای ذیل :
از حروف مانده بر دیوار / کبوتر میماند و / یک حرف کبوترانه!
یا : بادها / که پیر میشوند / برعکس هم میدوند …
ویا : زیر پای موریانهها / چهارپایهای بگذاریم / ضلع سوم / همیشه کج است!
باز نمونه: بادها چادر به سر کردهاند / بین ما پرسه میزنند / ماه / هرشب / با خروس محلهی ما / جفتگیری میکند / وتو باید سگهای درونش را دوست بداری!
و دیگر: زمین اگر جای امنی بود / با خوردن دیازپام / از سایهاش نمیافتاد!
باز نمونه: میان خوابهای گندم خوابیدهام / تا تو از تو برگردد!
باز نمونه: هر چه میخواهی بگو / ولی رنگ هیچ گیاهی مباش / اولین گندمی که بر خاک بیفتد / بر ما نامی تازه
و یا نمونه دیگر: بادها و تن ندارند / در هیچ / تابوتی جا نمیشوند و…
و دیگر: اگر آواز باد را / زودتر میشنیدیم / در خوابهای گل پنهان میماندم!
بازنمونه: از آسمان شما گریختهام / برای دیوارهایی / که از در و پنجره افتادند.
باز نمونه: فرق میکند / پلنگی درماه باشی / یا کلمهای / که کلاغ هم سایه میشود.
و دیگر نمونه: شبلی حرفی از آتش داشت / صخرهای برگرفته از/ تنفس ماه / کلمات را / به اشتباه پوشاند / برائتش
باز نمونه: خورشید / پشت پلک کودکان ورم کرد / از گامهای زمین معلوم نیست / اسب درونش گریخته / یا
کلمات را به شکل ترسناک میبیند!
بنابراین از این قبیل واژههای طبیعی در مجموعه کلمات در میدان ونک پیاده میشوند مشاهده میکنیم که درشعریت شعر و زبان و بیان شعر تاثیر بسزایی گذاشتهاند و شاعر با کار کشیدن از واژههای طبیعی از پس تغییر زبان و بیان شعری خود میباشد. دو نکته در استخدام چنین واژههایی که شاعر انتخاب کرده، حائز اهمیت است.
نخست این که شاعر با بهرهگیری از منظری طبیعی توانسته است دست به خلاقیتی تازه بزند و جهانبینی شاعر و جهان زیست آن نیز در این فرآیند فکری مدخل و متاثر شدهاند و نکتهی دیگر گزینش کارکترهای تکراری است که اگر چه در فرم و ساختار اشعارش تاثیر گذار شدهاند ولی از حیث معنا و مفهوم زبان شاعر را با نوعی تکرارگزینی معنا مواجه ساختهاند به مانند: ماه – باد و کلاغ که مدام در زبان شعر تکرار میشوند که گویا کلید واژگان شاعر به شمار میآیند. بنابراین اگر چه در نمونههایی که ذکر آن شد شاعر دست به آفرینشهایی نو میزند ولی در برخی از اشعارش این کلید واژگان نوعی تشابه زبانی و معنایی را ایجاد میکنند که شعر را به سمت آسیبهای زبانی سوق میدهند. دیگر عنصر در این مجموعه بهرهگیری شاعر از منظر اجتماعی و ذهنی است. به گونهای که شاعر کمتر از واژگان طبیعی استفاده میکند و گویا تغییر نظر و منظر میدهد که این تغییر منظر نشات گرفتهاز بن مایهها و زیر لایههایی معرفت شناسانه و نشانههایی اجتماعی است.
به نمونههای ذیل:
این جهان / تعبیر خواب کدام دیوانه بود ؟ / رویاهای ما / ضلع هیچ دیواری نخواهند شد!
یا: زندگی / پر از سطرهای خالی ست / پیراهنام را / از هر چه نخواست بافت!
و یا: پیکاسو / دنبالم دوید / زیباییام / میان دو پلک محو شد / عشق پشت گیومه ماند / بعد از آن / نام هیچ زنی (دیوید لینچ ) نشد.!
و یا: اگر به شکل برادر و خواهرت / متولد شوم / تعجبی نکن / برای تو بودن / کلمه آدم میشود!
وباز نمونه: کلمات را / به دام انداختم / اگر حرفی در چمدانام گذاشتی / عشق را تکه دوزی میکردم / مثل ای با
باز نمونه: تنها به کلمه میاندیشد / از آن چه توام / هیچ نمیگوید / تا شکل دیگری از تو بسازم / پلک بدوزم / به مفعول نابینایی / که نیچه آفرید!
باز نمونه: مادربزرگ کلمات را نخ میکند / اشیاء / در ما بیدار میشوند / برای بعد / ما زنهای خوشبختی
افلاطون سایه نداشت / تا هذیان دیوارها را بگیرد / تکیه داد / به سرخی سکوت / تا تو در تو رسوب کند / شاید سپید/ رنگ دیگری داشته باشد!
باز نمونه: حرفی در تکرار نیهیلیسم / وسم مسجع الاغی / که از سبقت ممنوع هیچ نمیداند!
و باز نمونه: یکی شدیم / من / تو / او / از من او ماند / تو در ضمایر من گم شدهای!
و دیگر نمونه: شعر / دو در خروجی دارد / من از سومی استفاده میکنم !
من / تو / شعر فاصله است!
همه کلمات / در میدان ونک پیاده میشوند!
با این تفاصیل شاعر در این مجموعه با بهرهگیری از دو منظر طبیعی و اجتماعی توام با ذهنی به سرآیش شعر میپردازد و نمونههایی که در بالا ذکر آن رفت موید این مدعاست. بنابراین می وان نگاه شاعر را به دو بخش طبیعی و اجتماعی تقسیم نمود که با التفات به مجموعههای قبلی شاعر و جهان زیست و جهانبینی شاعر، تغییر فرم و زبان در منظر اجتماعی ذهنی شاعر مشهودتر است و البته با دنیای پست کریتیکال (پست مدرنیسم ) همگام و همگون تر نشان میدهد. حرکت جهان اجتماعی به سمت کارکترهای پست مدرن و بهرهگیری از این نشانهها حرکتی میمون است اما به شرط اینکه شاعر بتواند فرم و محتوای شعر را در جهت پیام و تصویری سازنده بخوبی هدایت نماید و قدرت جامعه پذیری و تعمیم پذیری شعرش را به تثبیت برساند. .
حسن کلام اینکه مجموعه کلمات در میدان ونک پیاده میشوند از عمده مجموعههایی است که به سهم خود از مولفههای زبانی بهره جسته است و سرآیندهی این مجموعه از ژستهای ادبی و گاردهای بی مورد در جهت تصویر تصاویری مبهم و غیر منتح مصون است.