شاعران این شماره: سریا داودی حموله، ساناز داوری، ناهید عرجونی، فرزین هومانفر، غلامرضا بلگوری، منصور خورشیدی، حبیب شوکتی، حمید عرفان، علیرضا نوری
_____________________________
شعر«اشیاء»
عینک زمین را برمیدارم
اشیاء
به نام ما باز میگردند
ما افعال مهمی بودیم
مثل درختان پیاده رو
فکر میکنیم
به آنچه نمیبینیم!
…………………………..از: سایت لیلا صادقی..
متهم رديف اول
ردِ زخمهايم را بگير و ببين
چه جنايتي در تنم اتفاق میافتد
به تمامِ تو مشكوكم
به چشمانِ جانیات
جنگلی كه جان
جان
ستاره دارد
اعتراف كن كه سلولهايم به هوای تو خون میكنند
فلسطين يعنی تاريخِ تنم
كه يادِ تو اشغال میكند
هرگز زنی چنين به جهاد بر نخاست
كه جانم ليلی به ليلی
به تحريكِ تو انتحاری كرد…
عقلِ شيرين يعنی همين!
زنی كه به ظنِ تو
به شرطِ چاقو و ترنج و جنون
به احتمالِ زليخا شدن
در فاصلهی پوست و پيراهن
عمری ميان شيرين و ليلی هروله میرود
یک شعر: از ناهید عرجونی ………………………………….
.………………………از: صورتکتاب شاعر
یکی از شعرهای حذف شده از کتاب شاعر!
من ریشههایم جایی پیش تو بود
دنیای کوچکیست
تو روزهایت را بر میداری
با تکههایی از من
که ریخته است روی خاک
من مرزها را
خط میزنم از کتابها
از موهایم که عاشق بود!
پدر گفت کوتاهش کن
اصلا ببر صدای این اسبهای لعنتی را
ما مال این سرزمین نیستیم میفهمی؟
من تکهای از زمین را جابجا کردم
کمی از خاکهای پدر را آوردم
و ریختم پای شمعدانیها
و ریختم روی آسفالتهای بدقواره ی این شهر
و ریختم توی صورت بچههایی که
به مادر بزرگ گفتند ارمنی
ومیخندیدند
پدر گفت وقتی ریشههایت جای دیگری باشد
و بعد ادامه نداد
من ریشههایم جایی پیش تو بود
و شیهههایم را
تنها اسبهای غریبه دوست داشتند
اسبهایی که مال هیچ سرزمینی نبودند
من به ریشههایم فکر میکردم توی مدرسه
توی مقنعه
وقتی که بوی خون
توی سرود ملی و مارشهای پیروزی
دیوانهام میکرد
من فکر میکردم زمین چه قدر ابله است
که میگذارد تکه تکهاش کنند
و سیاستمدارها
که نمیگذارند سربازهای عاشق
شجاع نباشند در مقابل مرگ
من حتا پیش خودم فکر میکردم
حتما توی کلهی خانم مدیر
گچ ریختهاند
که میگوید
جنگ غنیمت است
و موهای ما به دشمن کمک میکند!
من دم اسبیام را باز میکردم توی کلاس
و اسبها شیهه میکشیدند
پدر میگفت
وقتی ریشههایت جای دیگری باشد
من به تو فکرمیکردم که جای دیگری بودی
و از خون بدت میآمد
و از سیاستمدارها
که نمی گذاشتند سربازهای عاشق از جنگ بترسند!
……………………………از: سایت لیلا صادقی
حرف از سطر
کوتاهتر است
خم میشوم روی متن
دستام به سطرهای خالی نمیرسد
جاماندگیها را
بک روز
با تو به روز میکنم
………………………….از: >صورتکتاب شاعر
داغ مکرر
به زخم
زنبور برآمده از گل
عمود شد وُ
آهو به آه
از پس ِلیلی
که شیب شبانه
به رخساره میبری وُ
زعفران
به دل داری
سبزه
سماجت گل
به طعم بوسهی کودک
کی ِکند؟
مرا که
هلاهل
به پوست میکشم وُ داغ
داغ مکرر
.
ریتم تند نبض
از حاشیهی هوش
پرت میشود
روی سطح ماه
تا صورت هواییی حس
در نمای رابطهها
رویشِ دوباره آغاز کند
میان دایرهها
.
………………………….
شیر خوانیی یک فصل
شعرهایام تیغ دارد
وقتی کشیده میشوم
خراش برمیدارد دستانم
گردن نمیزند کسی را
هواخوری میشود با شعرهایم
حتی پنجرهها بسته است
پشت درخت که پاییز باشد
گهواره میشود و تخته سیاه
شلیک نمیکند تفنگ نیست
شعرهایم تیغ دارد
کمی گل سرخ
بهار میزند.
.
.
……………………….از: صورتکتاب شاعر
پارک لاله
توسی که به سپید بهزند و
سیاهی و غار غار
گردون ادامه میدهد
به آرامترین رابطه و
هشدار
چگونه؟ به لاله روی آوردهای
خوش خبر
کلاغ ایرانی
در پوشش گرمترین آسمان ظهر
که سبز در آغوش سبز
در جادوی سایه روشنها
موج میزند
تو رفتهای
دور از دستهای من لباسهایت را در میآوری
دور از دستهای من به بچههایت اخم میکنی
دور از دستهای من غمگینی
من با همین پیراهن قرمزم به تو فکر میکنم
با همین پیراهن قرمزبه کابوسها اجازه میدهم چون موریانهای روحم را بجوند
زندگی همیشه که اینجور نمیماند
یک روز از خواب بلند میشوی
خوابها را از خودت میتکانی
جای انگشتهای مرا میتکانی
نگاهی به اندامت میکنی
و ابرها تمام تو را بغل میکنند