نگاهی به مجموعهی شعرنیلوفر امانتچی (روزی در ونیز خودکشی میکنم)
نقد از: نعمت مرادی
ای روزت در روانشناسی تخیل درباره ماهیت نمادها چنین بیان کرده بود که از دیدگاه تازهترین فرهنگنامهها بجای بازنمودها قراردادی یا پارهای از مفاهیم – پنداشتها – نگارههای هنرمندانه یا برخی از چندیها عمل میکنند. با این برداشت میتوان گفت نماد تقریبا همانند با نشانهای است که برخی شاعران آن را چنین تعریف کردهاند ((چیزی که به کسی یا برای چیزی )) در برخی موارد یا فعالیتها یاری رسانده با همین تعریف ژیلبرت دوراند باور دارد که نمادها برای بازنمایی آنچه اساسا نمیتوانند همچون چیزی ادراک پذیر و حسی درخیال بگنجد به کاربرده شده ونوعی بازنمایی است که معنای پوشیدهای را فاش میکند.
نمادها بخاطر توانایی در تجسم بخشیدن به چیزی که نمیتواند به بیان آید در حوزه نیمهآگاه (همانند نمادگرایی رویاها) در آثار سورتالیستهای شاعر و نویسنده نشان داده میشوند.
در مجموعه شعر «روزی در ونیز خودکشی میکنم» نیلوفر امانت چی تقریبا در حالتی نسبی ازپس کارکرد نمادها برآمده است در شعر ۲۳ و میدانم عصای موسی / حتما روزی به درد خیابان میخورد یا شعر ۳۹ یا خاک هرز گاهی بوسیدنش بگیرد(-یا شعر ۲۱ زندگی را بپوش ) نمادها در شعر خانم امانانتچی اغلب حاملهای ذهنی هستند که جنبههای متفاوت احساس و اندیشه را بیان میکنند.
نمادها نه از آن جنبه کلاسیک و سنتی بل با تغییر و تبدیل به شکل مدرنتری در زبان اتفاق میافتند و نسبتا شرایط متفاوت و هویت دیگری را احراز مینماید.
شعر شمارهی ۱۹ از درکه بدم آمد / کف اتاقم دمپایی شد / پاهایم بزرگتر. و یا دربندهای پایانی این شعر: از پنجره بدم آمد / شانههایم / پلههایی برای خودکشی. پنجره یک نماد ضروری برای دیدن و در ارتباط با دنیای بیرون است ولی در این شعر حالا بخاطر روابط پیچیده زندگی مدرن پنجره جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است شاعر اینجا باور دارد پنجره نمادی است که میتواند به اندازهی کافی او را به ژرفای نیمه آگاهی ببرد تا رویاهایش را پنهان نکند بلکه برعکس جوهر معناییاش را فاش کند.
انگار شاعر از نقش نمادها شناخت دارد و نقش ویژهای را به آنها میدهد. من از تمام خودم / لخت آینهها را در آوردهام شعر۴ – از جمله اتفاق ارزشمندی که در این شعر افتاده است فضا سازی و اهمیت دادن به خلق آن فضا در ساختار کلی شعر است.
این ساختار کلی در بطن خود ساختهای نمادینی دارد که برای مخاطب قابل ارزش است.
۲- رابطه افقی و عمودی در ساختار کلی شعر یک ارزش نامیده میشود اما گسستها و اغتشاشاتی که در شعر امروز دیده میشود و نبودن آن نخ نامرئی بین بندها طوریکه باعث چفت و بست این رابطه بشود در شعر بعضی از شاعران امروز دیده نمیشود. به همین سبب دچار یک بهم ریختگی ذهنی و گفتار پریشی شعری میشود. که این اتفاق در بعضی از شعرهای این مجموعه هم میافتد درست است که شاعر به فراخور شعرش وانتخاب واژهها و با توجه به ساختار ذهنیاش زبان – غالب یا تصویر یا نماد را میسازد و حتی در اشکال ذهنیاش نظیر واج آرایی در بعضی از شعرها تکرار والتزام و حتی ایهام که نوعی صنایع ادبی محسوب میشوند استفاده میکند اما آن تصویر نهایی را در ذهن خواننده که برگرفته از همان رابطهی افقی عمودی -هم از لحاظ ساختار فرمیک و از لحاظ ساختار مفهومی تثبیت نمیکند تاذهن مخاطب میان دهها تصویر سرگردان شود مثل شعر۱۷ اما این اتفاق در شعرهای پایان مجموعه که شعرهای کوتاهی هستند نمیافتد در شعرهای کوتاه به نسبت این رابطه حفظ میشود مثل شعر۵۵ پروازهای ساده را برمیدارم/ وبجای آن هواپیما میکشم / آهن.آهن را جذب میکند.
نقل از سایت پیادهرو