باید باکره باشى، باید پاک باشى
براى آسایش خاطر مردانى که پیش از تو پردهها دریدهاند
چرایش را نمیدانى فقط میدانى قانون است، سنت است، دین است
قانون و سنت را میدانى مردان ساختهاند
اما در خلوت مىاندیشى به مرد بودن خدا و گاهى فکر میکنى شاید خدا را نیز مردان ساختهاند!!
من زنم …
با دستهایی که دیگر دلخوش به النگوهایی نیست
که زرق و برقش شخصیتام باشد
من زنم …. و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریههای تو
میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی
قوسهای بدنم به چشمهایت بیشتر از تفکرم میآیند
دردم میآید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم
دردم میآید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است
به خواهر و مادرت که میرسی قیصر میشوی
دردم میآید در تختخواب با تمام عقیدههایم موافقی
و صبحها از دنده دیگری از خواب پا میشوی
تمام حرفهایت عوض میشود
دردم میآید نمیفهمی
تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است
حیف که ناموس برای تو …. است نه تفکر
حیف که فاحشهی مغزی بودن بیاهمیتتر از فاحشه تنی است
من محتاج درک شدن نیستم / دردم میآید خر فرض شوم
دردم میآید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری
و هر بار که آزادیم را محدود میکنی
میگویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است
نسل تو هم که اصلا مسؤل خرابیهایش نبود
میدانی ؟
دلم از مادرهایمان میگیرد
بدبختهایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده
خیانت نمیکردند .. نه برای اینکه از زندگی راضی بودند
نه …خیانت هم شهامت میخواست … نسل تو از مادرهایمان همه چیز را گرفت
جایش النگو داد …
مادرم از خدا میترسد … از لقمهی حرام میترسد … از همه چیز میترسد
تو هم که خوب میدانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است
دردم میآید … این را هم بخوانی میگویی اغراق است
ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای گشت ارشاد به جرم موی بازش کتک میخورد
باز هم همین را میگویی
ببینم آنجا هم اندازهی درون خانه، غیرت داری ؟؟
دردم میآید که به قول شما تمام زنهای اطرافتان خراباند …
و آنهایی هم که نیستند همه فامیلهای خودتاناند ….
مادرت اگر روزی جرات پیدا کرد ازش بپرس
از س.ک.س با پدر راضی بود؟؟؟
بیچاره سرخ میشود … و جوابش را …
باور کن به خودش هم نمیدهد ………..
دردم میآید