گفتگو با شبنم آذر درباره اشعار پرویز اسلامپور در نخستین سالگرد درگذشت شاعر
نویسنده : زهرا باقری شاد تاریخ ارسال : بیست و نهم اسفند ماه ١٣٩٢
…. …………
……………..شبنم آذر………………… زهرا باقری شاد
پرویز اسلامپور از مهمترین بنیانگذاران “شعر دیگر” بود؛ یکی از پرکارترین شاعران پس از ترک ایران، و در عین حال شاعری که عمر بیشترین آثار منتشر شده از او به دهه چهل میرسد. او پس از مهاجرت به فرانسه همچنان به فعالیت های ادبی خود در زمینه شعر ادامه داد با اینهمه به دلایل شخصی هرگز به انتشار آثارش دست نزد. تنها دست نوشتهای در میان انبوه کاغذهای داخل آپارتمانش آن هم پس از مرگ او سرنوشت اشعار منتشر شده سالیان بسیار را روشن ساخت. او در دست نوشتهای تاکید کرده بود که انتشار آثارش را به یک خانم بسپارند.
شبنم آذر، شاعر جوان ساکن آلمان و از بستگان پرویز اسلامپور، سرنوشت آثار این شاعر گوشهنشین را به دست گرفت و تنها یازده ماه پس از درگذشت او توانست مجموعه نخست از این آثار منتشر نشده را برای انتشار، آماده کند. آنچه میخوانید گفت وگویی است با شبنم آذر در این زمینه:
………………..
با اینکه پرویز اسلامپور شاعری نسبتا پرکار به نظر میرسید، اما انتشار آثارش در سطح وسیع نبود. حتی هر کدام از مجموعههایش تنها یکبار منتشر شدند. و نیز بیشتر آنها در دهه ۴۰ منتشر شدند. آیا حضور و زندگی در خارج از ایران، مسیر فعالیتهای ادبی او را در زمینه شعر به سوی دیگر برده بود؟
پرویز اسلامپور در سن ۲۷ سالگی در ایران به شهرت رسید. تا آن زمان فعالیت مطبوعاتی داشت، سه مجموعه شعر منتشر کرده بود ، جریان شعر دیگر را در مقابله با شعر متعهد به همراهی چند شاعر بنیانگذارده بود وسپس به امضا کنندگان و مدافعان شعر حجم پیوسته بود. پرکار و شوریده سر و در همه زندگیاش تابو گریز بود. او پس از خروجاش از ایران و انتخاب زندگی در فرانسه به همین پرکاری ادامه داد، تعدادی از آثارش را به همراه همسر فرانسوی” ان وی ” و دوست سالیاناش” پی یر” به فرانسه ترجمه کرد و در فهرستنویسی آثار خودش در میان یادداشتهای شخصی آورده که از چند نویسنده نیز کتابهایی ترجمه کرده، ولی متاسفانه در میان آثار باقی مانده از او، این کتابها را نتوانستیم پیدا کنیم. بنابراین پر کاری او خصوصیتی بود که همچنان با او بود. اما علت منتشر نکردن آثارش یک تصمیم شخصی بود. در میان یادداشتها، نامهای از زندهیاد آقای زهرایی مدیر انتشارات کارنامه و آقای زرتشت اخوان ثالث مدیر انتشارات زمستان و ناشران دیگری هست که در طول این سالها خواستهاند آثار منتشر نشده ایشان را چاپ کنند، ولی تا جایی که از نوشتهها پیداست، اسلامپور موافق انتشار نبود.او حتی شعری در این باره دارد خطاب به ناشران. با این حال بارها تصمیم او درباره منتشر نکردن آثارش دچار تغییر میشد، چنانکه در سالهای پایانی عمرش، این تصمیم را داشت ولی انگیزهای نداشت که مجدانه پیگیری کند.
یکی دیگر از دلایلاش فضای جاری ادبیات ایران بود، او خودش را بسیار از این فضا دور مییافت و به آثاری که منتشر میشد چندان وقعی نمیگذاشت. یادداشتهایی دارد دربارهی دلشکستگیهای پنهانیاش از فضای جاری ادبیات و دوستان گذشتهاش. با این وجود برای نویسندگان و شاعران بسیاری از جمله منوچهر یکتایی، هوشنگ ایرانی، نصرت رحمانی ، غزاله علیزاده و به ویژه فریدون رهنما از جوانی تا پایان عمر بسیار احترام قائل بود.
اما درونیترین علت انزوا طلبی او، به گرایش تمام عیارش به عرفان باز میگشت. به عبارتی او عارفی امروزی بود که بر اصول خلوت گزینی عرفانی تا پایان عمر پایبند ماند.
اسلامپور پس از مهاجرت همچنان به صورت جدی و حرفهای به فعالیت در زمینهی شعر مشغول بود. چه تغییراتی در آثار او پس از مهاجرت پدید آمد؟
نگاه او از منظر یک عارف به جهان، هر چه پیشتر رفت در شعرهایش عیانتر شد. مهمترین خصوصیت در شعر که با او ماند کمگویی بود، اما گاه و بسیار به ندرت، از این خصوصی دست کشید. با این حال حتی در شعرهای بلندترهمانطور که خودش در یادداشتی خصوصی نوشته است، شعر او مصداق کامل این سطر است: “از میان هزاران کلمهای که میآید یکی را بر میدارم.” و بعد شرحی نوشته بر دلایل این کار واحساسی که نسبت به کلماتی دارد که آنها را قربانی آن یک کلمه میکند.
پرویز اسلامپور پیشنهادهای تازهای برای شعر فارسی دارد. شعرهای او ساختارشکن است و آشنایی زدایی میکند و ضد قواعد رایج عمل میکند. او هر چه در انزوای بیشتری رفت، نگاهش به اشیا و پدیدهها با نوآوریهای بیشتری در شعرش پدیدار شد؛ بر بدعتگذاریهای زبانی، نگاه منحصر به فرد او به کارکردهای واژه در شعر، بر حرکت شتابنده خیال و سیالیت ذهنش افزوده شد و هر چه در شعرها پیشتر میرویم این حرکت شتابنده تصاویر و سیالیت را بیشتر میبینم تا جایی که شعر باید چندین بار خوانده شود تا به منظور شاعر نزدیک شویم.
آیا اسلامپور در سایه شاعران دیگری همچون رویایی قرار گرفت؟ چرا این اتفاق افتاد؟
شاید اینطور به نظر برسد ولی مخاطبان حرفهای که شعر اسلامپور را میشناسد متوجه تفاوتهای شعر این دو بزرگوار هستند. به هر حال وفاداری او به شعر حجم تا سالهای زیادی ادامه داشت اما او همچنان خودش را شاعر “شعر دیگر” میدانست. زیر سایه رفتن او هم به شخصیت و روحیه اسلامپور برمیگردد. اصولا مقاومتی در برابر این داوریها نداشت. به خوبی به خاطر دارم که بهرام اردبیلی در کتاب مصاحبهای که از او منتشر شد، به اسلامپور نسبتهایی داد که هیچ با شخصیت او سازگار نبود، اسلامپور در جریان قرار گرفت و غمگین شد ولی کوچکترین واکنشی نشان نداد. در سالهای آخر عمر تنها یک بار خواسته بود که همه حرفهایش را بزند ولی باز از گذاشتن قرارهای مرتب برای ضبط صحبتهایش منصرف شد. او به مرور زمان، کمتر میل به دیده شدن پیدا کرد. در واقع معتقد بود که در خلوت است که میشود به ذات شعر نزدیک شد. بنابراین علاقهای به “مراد” بودن و داشتن “مرید” در شعر-چنان که امروز مرسوم است- نداشت، در طول این سالها به خصوص سالهای آخر، شاعرهای جوانتری که به پاریس سفر میکردند و از طریق دوستان اندک اسلامپور از او تقاضای دیدار داشتند، را هم بسیار به ندرت برای دیدار میپذیرفت.
موضوعی که به آن اشاره کردید شاید فقط محدود به اسلامپور هم نبود بلکه در فضای سالهای پایانی دهه چهل، اسلامپور و همراهان شعر دیگر، گروهی منزوی بودند که بسیار از شعر زمان خودشان جلوتر حرکت میکردند. آنها متاثر از شعر موج نو شعر دیگر را بنیان گذاشتند و پس از مدتی هم شعر حجم همانطور که اشاره کردید به نوعی آنها را زیر لوای خود معرفی کرد. بنابراین شعر دیگر هرگز آنطور که در شاناش بود دیده و خوانده نشد و پیشنهادهایش زیر سایه قرار میگرفت.
پرویز اسلامپور از نظر من مدرنترین شاعر فارسیست که پیشنهاد نیما را به خوبی درک کرده و به خصوص در حوزه زبان بسیار منحصر به فرد پیش رفت. او در همان زمان هم که مطرح شد مخالفان جدی داشت و مخاطبان اندک و خاص، زیرا شعر تعهد بود که در آن دوره به دلایل روشن تاریخی از سوی جامعه پذیرفته میشد. به هر تقدیر شعر او شعریست که تاکنون خود محدودههای شخصیت مستقلاش را به خوبی عیان کرده ودر آینده نیز خواهد کرد.
البته برای اینکه آثار یک شاعر یا نویسنده دیده وخوانده شوند الزاما رابطه “مراد و مریدی” نباید شکل بگیرد. به هر حال بسیاری از آنها که آثارشان دیده میشود این رابطه را ندارند. چه چیز دقیقا باعث شد شعر اسلامپور کمتر شناخته شود؟ البته به جز شخصیت او که اشاره کردید.
نه تنها این نوع رابطه، الزام نیست بلکه از نظر من این ارتباط یک پدیده غیرادبی است که در ادبیات ما بسیار رواج دارد، به همین دلیل بر این نوع رابطه که اسلامپور هرگز پی آن نبود، تاکید دارم. فرهنگ شکلگیری چنین رابطهای را هم میتوانید در تاریخ و نمونههای رایج آن را در جریانات شعری امروز تعقیب کنید.
اما یکی از دلایلی که شعر همه شاعران شعر دیگر، از جمله شعراسلامپور کمتر مورد توجه قرار گرفت این بود که درک شعر اسلامپور برای طیف وسیعی از خوانندگان شعر غامض است. دست یابی به محتوا و زبان شعر اسلامپور آسان نیست. از انتخاب واژهها تا فاصله گذاریها ،از سرهم نویسیها تا پیوسته نویسیها و نقطه گذاری ها ،همراه با وسواس فکری شاعراست. در بسیاری از شعرها اگر در فاصلهگذاری دست برده شود، معنی تغییر پیدا میکند و مخاطبِ آسان خواه و آسان گیر کمتر به ملاقات چنین شعری میرود.
دیگر شاعران “شعر دیگر” هم به شکلهای متفاوتی از این وسواس فکری برخوردار بودند اما آنهایی که حضور دائمی فیزیکی و حرفه ای (در فضای ادبی ایران) داشتند و جریانات شعر ایران را به شکل فعال تعقیب کردند و خودشان هم مینوشتند و منتشر میکردند و دست در ترجمه یا نوشتن مقاله داشتند، طبیعی ست که با نسلهای بعدی هم تا حدودی ارتباطشان حفظ شد وخوشبختانه صدایشان بیشتر شنیده شد.
شیوه زندگی اسلامپور به خوبی نشان میدهد که او از بسیاری از این تمایلات دست کشیده بود و دغدغهاش فقط نزذیک شدن به ذات شعر بود.
پس از درگذشت شاعر، شعرهایی از او در نشریات ادبی منتشر شده است. پیش از این و در طول دو دههی گذشته ما به ندرت شعری منتشرشده از او در نشریات می دیدیم. آیا این موضوع به همان عدم تمایل به نشر آثارش برمیگشت؟
بله با وجود درخواستهایی که از سوی نشریات میشد اما او تمایلی به این کار نداشت. در گفتگو با یکی از دوستان نزدیک اسلامپور او بر این موضوع تاکید داشت که اسلامپور به وضع موجود بسیار بیاعتماد بود. متاسفانه پس از مرگ شاعر، تعدادی از اشعار منتشر نشده او بدون اجازه خانواده شاعر در حال انتشار در نشریات ادبی است. اینها اشعار و نوشتههایی است که به طریقی در زمان حیات اسلامپور دست به دست شده و به دلیل عدم تمایل اسلامپور به انتشار آنها و طبعا نداشتن اجازه از شخص او، تا کنون منتشر نشده بود. طبیعی است که رفتار حرفهای مترادف است با کسب اجازه از خانوادهی ایشان برای انتشار این اشعار؛اینجا خیلی بیشتر از آنکه مسئله مالکیت مطرح باشد مسئله احترام به خواست زنده یاد اسلامپور مطرح است. به خصوص که تمامی آثار ایشان در حال گردآوری و سامان گرفتن است و با وسواسی که اسلامپور در انتشار اشعارش داشته، شاید این اشعاری که دارد به این شکل منتشر میشود از جمله کارهاییست که زنده یاد اسلامپور هرگز تمایل به نشر آنها نداشته و در مجموعههای منتخب شده توسط خود او، نبوده باشد. این رفتار غیرمنصفانه، ورود به شخصیترین حریم شاعری است که با زندگی انزوا طلبانهاش و دلشکستگیاش از فضای غیرحرفهای شعر، سالها دست به انتشار اشعارش نزده بود. من امیدوارم که نشردهندگان این آثار که بیشک انگیزهشان خیرخواهانه است و هدفی جز معرفی هر چه بیشتر اسلامپور و جلب نگاهها به سمت شعر او ندارند، برای خواست زنده یاد اسلامپور احترام قائل شوند و در ارائه آثار ایشان رفتاری ژورنالیستی نداشته باشند، بلکه منشی مسئولانه و حرفهای و در شان شاعر پیش بگیرند
چه انگیزهای شما را به گردآوری و انتشار آخرین مجموعه از کارهای او تشویق کرده است؟
پیش از هر چیز انگیزه شخصی توام با احساس مسئولیت. با شخصیت و شعر ایشان از سالهای بسیار دور آشنا هستم و ویژگیهای شعر اسلامپور را در هیچ یک از شاعرانی که کارهایشان را خوانده بودم نیافتم. میدانستم که او انسانی بود که شعرش در زمان خودش درک نشد و این موضوع برایم آزار دهنده بود..
زمانی که پس از مرگ اسلامپور به دیدارش رفتم و با پیکر بی جان، آپارتمان محقر و انبوه کاغذهایش مواجه شدم، برای انجام این پروژه به یقین رسیدم. روزی که با دخترش لیلی در حال جمع آوری آپارتمانش و ساماندهی کاغذهای پراکنده بودیم در میان کاغذهایش، دست نوشتهای بود با این مضمون که “پس از مرگم نوشتههایم را به یک خانم بسپارید” و لیلی خندید وگفت:” پدرم همیشه نگاه بسیار احترام آمیزی به خانمها داشت، فکر میکنم این نوشته برای تو باشد”.
به هرحال این اقدام در ادامه پیگیرها از بیش از ده سال پیش است که سعی میکردم به روشهای مختلف با واسطه و بی واسطه به خاطر او بیاورم که بسیارانی مشتاق حضورش و دانستن احوال شعری اوهستند ،اما هرگز فکر نمیکردم که این اتفاق پس از مرگ او رخ بدهد.
کنار همه اینها با پرویز اسلامپور نسبت خانوادگی دارم .ایشان عموی مادرم هستند و سوالهای من ازسالهای دور درباره اسلامپور با پاسخهای مادرم که پرویز را بسیار دوست داشت روبرو میشد. مادرم همیشه از شخصیت مهربان و چهره زیبای عموی جوانش میگفت و اینکه در درسهای دبیرستان به مادرم کمک میکرد و اینکه پرویز همیشه بسیار خوش لباس و خوش برخورد بود. زندهیاد پدرم شعر او را نمیپسندید، از طرفدارن شعر متعهد بود و خودش هم چنین مینوشت. پدر با لبخند خاطرهای از اسلامپور تعریف میکرد با این مضمون که روزی پرویز با یک پرنده کوچک خشک شده روی انگشتش در حالی که دستش را بالا گرفته بود شعرخوانده بود. این تصویر از پرویز از نوجوانی برای همیشه در ذهن من ثبت شد.
احساس مسئولیت درباره شعر هم انگیزه دیگری است که مرا به این کار وا میدارد. میتوانم بگویم که شعر پرویز اسلامپور به واقع شعری “دیگر” است. بدون شک بر شعر امروز و فردای ایران اثر میگذارد. هوش مخاطب شعر امروز، اسلامپور را بهتر درک خواهد کرد. شعرهای او محصول انزوای انسانی روحی و قلب و اندیشهایست که به دلیل مواجه نبودن با جامعه، بازتابهایی از آن را در خود ندارد و بر همین اصل و اساس روشن است که از درک و دریافتها و شهودی ناب سرچشمه میگیرد و میتواند معرفی کننده طریقی دیگر در شعر باشد.
تصمیم دارید چه مجموعه هایی از او را منتشر کنید و این کار کی به سرانجام می رسد؟
در بین تمامی آثار باقی مانده تصمیم ما این شد که به خواست خود او عمل کنیم و به ترتیب تاریخی، شعرهای منتشر نشده را در کتابهایی مجزا آماده کنیم.اما کار پس از بررسی آثار و یادداشتهای شاعر پیچیدهتر شد. زیرا گاه در یادداشتی نوشته بود که دفتری با سالها تفاوت نوشت به دفتری دیگر اضافه شود. پس پایه را در انتخاب اشعار گذاشتم بر نخستین مجموعه منتشر نشده و باقی کار را بر اساس یادداشتها پیش بردم..
این دفترها با وجود ویرایشهای متعدد، دستیبابی به نسخهی اصلی و نهایی را ممکن میکرد و به همین دلیل خوشبختانه پس از یازده ماه از درگذشت پرویز اسلامپور توانستم نخستین کتاب را به نام “طبقات جنون” کامل کنم و در گفتگو با آقای رئیس دانا مدیر محترم انتشارات نگاه، به ایشان بسپارم
دفترهای دیگر نیز بررسیهای بیشتری نیاز دارد که پس از انجام یافتن ، منتشر خواهد شد.