گفتگو: با منصور خورشیدی
توسط: احمد بیرانوند
نقل از: روزنامهی آرمان
آرمان: منصور خورشیدی، متولد ۱۳۲۹، شاعر و منتقد اهل بهشهر است. «از فکرهای با تو» و «خطابههای کهنسال کودکی» از آثار منتشر شده اوست. همچنین این شاعر و منتقد شعر حجم مقالات بسیاری در داخل و خارج کشور منتشر شده. در این گفتوگو شعر حجم و برخی از ویژگیهای آن با منصور خورشیدی در میان گذاشته شده. او معتقد است: « شاعر حجم در تصور خود تصرف میکند تا امر غیر واقعی را برجسته نشان دهد و تصور خود را باتصویر به امر واقعی تبدیل کند…» متن گفتوگو در ادامه آمده است:
در آغاز بگویید فاصلهای را که شما در شعر حجم طی میکنید، چه فاصلهای است؟ شما چه چیزی را طی میکنید؟
فاصله در ذهن شکل میگیرد و در زبان جاری میشود. فاصله فضای ذهن و فاصله زبان با حرکت و سرعت در فشرده ترین نوع بیان طی شود. در این فاصله شاعر نگفته خود را به سمت ذهن مخاطب حرفهای هدایت میکند نه در حاشیه سپید کاغذ. این فاصله را خوانش مخاطب از شعر پُر میکند تا به نهایت و غایت شعر برسد. وقتی شاعر با تصویر خلق موقعیت میکند تا فاصلههای بین ذهن و زبان را بردارد؛ خواننده حرفهای نیز موقعیت جدیدی برای نگفتههای شاعردرخوانش شعر ایجاد میکند.
یعنی خلق یک موقعیت در موقعیت دیگر برای درک رابطهها وطی فاصلهها شاعر در این بُعد از کارکردهای زبانی تظاهری چند گانه از کلمه را وارد شعر میکند جهت دریافت سریعتر از تصویر و رسیدن به عمق شعر، زیرا شاعر مامور تکوین واژهها برای ورود به جهان شعر است.
رویایی خیلی روی تصویر تکیه میکند شواهد نشان میدهد شما هم درکارهایتان بر این باورید! مرز تصور و تصویر در شعر حجم چیست؟
شاعر حجم در تصور خود تصرف میکند تا امر غیر واقعی را برجسته نشان دهد و تصور خود را باتصویر به امر واقعی تبدیل کند. بزرگنمایی تخیل و تصور شاعرانه در کار شاعران بزرگ دیده میشود تا چیزهای غیر حضوری را رفتاری برای فعالیتهای ذهنی خود کنند.در تغییر و تصرف اشیای نادیده و ناشناخته که در تصور شاعرحضور دارد! شناختی برای شاعر در این تجربه فکری ایجاد میشود.
شاعردر انتقال آن به مخاطب شکل جدیدی از عبورتصویر در فضای حجم را بستر معرفت میسازد. حقیقت نهفتهای که در تصور شاعر حجم وجود دارد در زبان او بروز و ظهور پیدا میکند.گذر سریع از سطح پدیدههای موجود جهت رسیدن به عمیق ترین لایههای شعر حجاب از چهره امر غیر واقع بر میدارد. تا محصول ذهنی خود را از زاویههای بسته به قلمرو باز تری هدایت نماید. مرز و مانع میان تصور و تصویربرداشته میشود و به مرحله یکی شدن و ادغام شدن میرسد!
در نقدهای حجمی میبینیم میگویند یک قطعه شعر! قطعه یعنی چه؟ آیا یک ساختار با ارتباط عمودی صرف، میتواند یک قطعه باشد؟
قطعه – شعر در شعر معاصر پس از نیما قلمرو گستردهای دارد. به قول رویایی نمیتوانیم از هویت قطعه و جادوی آن غافل بمانیم و به وسیله زبان قطعه نسازییم. قطعه سهمی در زمان و سهمی در مکان دارد. کلمهها زبان شعر را میسازند. هماهنگی حروف، ریتم کلمه و فرم قرار گرفتن آنها را در یک ساختار منسجم، ذهن شاعر اداره میکند. هماهنگی کلمهها در محور افقی شعر و ارتباط طولی آن به صورت چند وجهی میتواند شکلی از شعر را برابر مخاطب قرار دهد که با چشم بتواند جایگاه واژهها را در استقراریک قطعه شعر دیدار کند. صورت عینی کلمه در شعر زمانی تحقق پیدا میکند که شاعر ساختمان درونی آن را بشناسد. تجلی کارکرد کلمه در شعر از شکل ظاهری، مصوتها و صامتها، رنگ و نور، جلوههای دستوری زبان تا کارکرد معنایی آن، در مجموعه مصور حرکت و در زبان شعر به وحدت میرسند. همه اجزا و ارکان طبیعت و انسان را در جهان شعر مستقر میکنند.
قطعه شعر یعنی همین که بتوانی وضعیتی را خلق کنی که حتی دارای مفاهیم چند وجهی باشد، نه از بیرون که از درون شعر بر خیزد. در طی عبور از طول و از عرض زمینه عبور از عمق را در محور افقی و طولی شعر هماهنگ نشان دهد. حضور کلمهها و سرعت تصاویر در یک قطعه شعر به سرعت تخیل مفهوم تازهای میدهد تا در ترکیبهای کلامی با استفاده از مجاز و استعاره حذف فاصله بین نگاه شاعر و پدیدههای پیرامون او صورت بگیرد. این رفتاری است که ذهن شاعر حجم گرا به قطعه – شعر میدهد.
از سنگ شمس بگویید؛ از سنگی که خورشید را در گیومه میگذارد! شما در میان هفتاد سنگ قبر رویایی چه میکنید؟
رویایی یک بار در بیست سال قبل در نامهای به من نوشته بود: منصور عزیز؛ هفتاد سال دیگر اگر مُردی این شعر را روی سنگ قبرت بنویس !: «حیات قاب تاریکی بود/ و مرگ دیواری از سنگهای هوایی/ عبور از این/ آسان تر از سقوط در آن بود».وقتی هفتاد سنگ قبر بیرون آمد دیدم این شعر با اندک تغییری به نام سنگ زهرا است تعجبی در من بر انگیخته نشد. در نویسش حیرت عظیم حجم در نقد کتاب هفتاد سنگ قبر هم اشارهای به آن نداشتم و گذشت. تا روزی که یکی از دوستان زیراکس یک صفحه از این کتاب را به من داد و شعر سنگ خورشید از مجموعه شعر هفتاد سنگ قبر: «شرح خود را پیدا کن/ اگر میجویی/ باید که بنشینی / ای دیگر ای خجل/ در تَرکِ اسم در شکستن نام از نام». یادداشتی که رویایی در حاشیه کتاب نوشته است. در شکستن نام منصور خورشیدی بود که خورشید را در گیومه – گذاشتم که سایهای از شمس باشد. «خواب جنازه در تشییع، و یک ترازوی کوچک بر بالای سنگ تراشکاری شده است. و در پائین، بر صیقل سنگ چهره زائرمی شکند. بر شکست چهره خورشید که آنکه میماند همیشه منفعل از مرگ دیگری است. آنچه میماند».اینک در جواب به پرسش شما که در میان سنگ قبرها چه میکنم باید از شاعر همه زمانها، عصرها و نسلها یدا… رویایی بپرسید.
بگذارید به جای شعر حجم از شاعران حجم بپرسم. چه میشود که یک شاعر به نگاه حجمی دست پیدا میکند؟ آن اتفاق کجای ذهن و زبان است که رخ میدهد؟
طرز بیان درجستوجوی شاعران حجم در تراز زبانی است. نیاز رابطههای معنوی انسان با جهان هستی موجب میشود که زبان معیار واقعی در خلق ارتباط تلقی شود. و شاعران حجم با تجربه و مهارتی که در ارائه یک قطعه شعر از خود به جای میگذارند درزنجیره گفتار برای ایجاد ارتباط عمیق تر انسان با انسان و انسان با جهان هستی زمینهای را فراهم میکنند تا عناصر مفهومی از دل واژهها، تکواژها و تکیهها، در محور افقی و طولی شعر در یک ساخت زبانی با نگاه وسیع تربُرد کلامی را برابر مخاطبان شعر قرار دهند.
این آنِ دیگر و شعر دیگر است که در ذهن و زبان شاعران حجم رخ میدهد. و شعر در ساخت و فرم، در روابط و همجواری کلمات و ریتم درونی مصراع و فرم نگاه در زبان استقرار پیدا میکند. تا پنجرهای باز شود برای درک پدیدههای پیدا و پنهان در شعر، شاعران حجم تصویری در دل تصویر برای تجمع تصویرها و موقعیتی در دل موقعیت برای پرش ذهنی و زبانی خلق میکنند.نوع نگاه در این حوزه متفاوت است با نگاهی که روی سطح اشیا و چیزها توقف میکند.
چرا این همه ابراز سخت فهمی در مورد حجم دیده میشود؟ حجم به چه چیزی دعوت میکند که گویا شاعران سنتی از آن هراسانند؟
جایی خوانده بودم که بد خوانی شعر مدرن را لال میکند. اضافه کنم که بد فهمی از شعر مدرن خیلی بدتر از بدخوانی است. شعر حجم به همان اندازه که سخت نیست، آسان هم نیست. کاربرد ترکیب سهل و ممتنع هم امر درستی نیست. ترسیم گستره بی مرز در نوع نگاه برای خوب خواندن و توسع زاویه دید برای بهتر دیدن موجب تعالی تفکر میشود. تا خوانش شعر برای مخاطب آسان تر شود. اگر چه معیار داوری در برابر مجموعه شعرهایی که برابر مخاطب قرار میگیردمتفاوت است. اما پرداختن به درون متن که روان شاعر در آن مستتر است، برتر از ملاکهای ظاهری شعرمحسوب میشود . به قول رویایی: زبان وسیله رسیدن به ضلع سوم حرف است. پدیدهای که به گسترش ذهن شاعر در آفرینش و خوانش شعر کمک میکند. و به خواننده نیز الهام میدهد تا بهتر وارد متن شود. و بهتر بخواند. چون خوانش درست هم هنر زبانی است. گویا، افتادن از سطح موجب ترس شاعران سنتی از شعر مدرن است!
قدرت درک شاعران سنتی را همین تصویرهای بصری و شعر در سطح و سادهنویسی محدود میکند. چون مانع ورود آنها به عمق شعر میشود. شما نگران نباشید اگر برخی به دلیل عدم شناخت خود تیر در تاریکی رها میکنند. مطمئن باشید به جایی برخورد نمیکند.