ماهی در باد

حسین آتش‌پرور- منصور خورشیدی
…..حسین آتش‌پرور……………منصور خورشیدی

نام کتاب: ماهی در باد

نویسنده: حسین آتش‌پرور

نشر گل آذین   ۱۳۸۹

نگاه: منصور خورشیدی

دوازده داستان در مجموعه‌ی ” ماهی در باد” با نام‌های :

۱ – مدال‌ها –واقعه‌ی بیست و هشت مرداد و قیام افسران خراسان

۲ – چشم زنگاری – احضار نویسنده و کتاب در کفن پیچیده

۳ – زیر درخت کاج – شهردار ” روشناوند ” و انبوه امضاها ی در هم

۴ – ماهی در باد – حسینا و لنگر انداختن درکوه اشتران

۵ – ساس – سگ‌کشی و فارغ‌التحصیل فلسفه

۶ – یک روز بهاری –گاوهای سلاخ‌خانه واهالی بلوار نادری

۷ – شبح، وقتی قرار است خیس باشد – مردی با اعضای گم شده

۸ – و خاک – دیسفان و تکرار خاطرات

۹ – روز با شکوه – کشتار و حضور قصاب‌ها

۱۰ – انجمن گل و بلبل – شاعران سنتی و شعر خوانی

۱۱ – هضم دیگری – برنامه‌های فرهنگی و بایگانی

و  سند سوم، گزارش افسران از واقعه‌ی گنبد کاووس

قهرمان و ضدقهرمان

آتش پرور، در این مجموعه زاویه‌ی دید خود را از عناصر داستانی با ارائه‌ی شخصیت‌ها و رفتار قهرمانان و ضدقهرمان، خلق حادثه و بحران ناشی از مسائل روزمره، گفتگوی میان افراد درشرایط زمانی و مکانی و حضور عوامل دیگر در صحنه، به درستی ترسیم کرده است.

آتش پرور، در داستان‌های خود با شخصیت‌های اندک ( واقعی یا تخیلی ) سیر طبیعی بحران ناشی از حوادث را زیر سیطره‌ی تفکر خود دارد. در انتخاب مکان‌ها دقت دارد تا در دایره‌ی بسته دور نزند.

مکان منتخب نویسنده بیشتر در محیط باز و از نظر زمانی محدود است. دریک شرایط مناسب از آن دو شبکه‌ای ایجاد می‌کند. که بتواند روابط افراد را در تعامل یا تقابل هنگام گفتگو در برخوردهای اجتماعی، کنترل کند.

    وقتی به مرور خاطرات افراد یا قهرمان داستان می‌رسد کنجکاوی بیشتری از خود نشان می‌دهد. تا نقطه‌ی ابهامی در کار او دیده نشود. چون زاویه‌ی دید خود را روی شخصیت‌ها به گونه‌ای تنظیم می‌کند که هیچ عمل یا حرکتی از دید او پوشیده نماند.

    علت وجودی افراد و قهرمان داستان‌های او به این دلیل است که عامل خلق حادثه‌اند و در شرایط مناسب بحران‌سازی می‌کنند. تا کسب هویت نمایند و با منش انسان‌های حقیقی برای دریافت حقوق فردی یا اجتماعی خود وارد صحنه می‌شوند. به همان گونه که در طرح اولیه رفتار و کردار آن‌ها به وسیله‌ی نویسنده ترسیم شده است.

    البته این شخصیت‌ها گاه با نام مستعار عمل‌کرد خود را بروز می‌دهند که جای بحث دیگری در داستان باز می‌کند . افرادی که نویسنده با تفکر آگاهانه آن‌ها را روانکاوی کرده و از دل جامعه بیرون کشیده است. تا با تجلی رفتارشان موجب تاثیر در روند داستان به سمت تعالی شوند.

    نویسنده اعتبار حقیقی و حقوقی افراد و شخصیت‌ها را در روابط اجتماعی و برخوردهای کلامی می‌سنجد. و رفتار آن‌ها را هنگامه‌ی بروز خلاقیت‌ها مورد تحلیل قرار می‌دهد. یعنی روان‌شناسی شخصیت، اگر چه ریشه‌یابی شخصیت‌ها در داستان کار ساده‌ای نیست. اما محدوده‌ی عمل آن‌ها و قدرت تفکر نویسنده ذهن خواننده را برای درک رفتار و شناخت کردار آن‌ها آماده می‌کند.

      در داستان آتش پرور دو نوع شخصیت وجوددارد. یکی: پیچیده، درونگرا، آینده‌نگر و باتجربه . مثل “احمد شکیبا” شهردار ” روشناوند ” در داستان” زیر درخت کاج” ،  دومی: ساده، بی‌ریا، سالم در رابطه‌ی خانوادگی و حتی اجتماعی، که در دل کویر یا در حاشیه‌ی کویر زندگی می‌کند. نمونه چنین آدمی ” حسینا ” در داستان ” ماهی در باد “

رگه‌های مذهبی در تفکرهر دو گروه دیده می‌شود. در کل داستان تغییری در رفتار آن‌ها دیده نمی‌شود. و نویسنده نیز دلیلی برای تغییر رفتار نمی‌بیند. مگر راز و رمزهای درونی خود نویسنده به گونه‌ای باشد که روی رفتار شخصیت‌ها اثر بگذارد.

   به همین دلیل است که مخاطب به راحتی با عوامل داستان ار تباط برقرار می‌کند. چون آن ها را واقعی و مثل همه‌ی افراد جامعه باعمل کرد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می‌بیند. که زندگی روز مره خود را در تعامل با همین مردم سپری  می‌کنند.

 آتش پرور، در اولین سطر داستان ” مدال‌ها ” گره گشایی برای حل مشکلات را به سادگی شروع می‌کند.

” عالیه کلید را در قفل چرخاند و در را با شانه فشار داد، باز نشد. به چپ و راست خیابان نگاه کرد. در سر تا سر پیاده رو کسی نبود. شاخه‌های لُخت و نقره‌ای چنار در خاکستریِ سردِ خیابان کوه سنگی خیس می‌زد.”

  در این موقعیت دشوار نیاز به حضور یک فرد با تجربه برای حل مشکل ضرورت دارد. دری که مدت‌ها است همین مشکل را دارد. درِ حیاط وا نمی‌شه‌. سمسار پیر از مغازه بیرون آمد و خمیازه کشید: – یکی دو ساله که ما این‌جاییم و این در وا نشده. حتما پشتش آشغال گیر کرده!- و با تنه محکم به آن زد.در، با شدت به دیوار خورد.”

   و مشکلات دیگر از جمله ” غائله‌ی آذربایجان “، و مهم‌تر از همه می‌توان: به

” واقعه ی بیست و هشت مرداد ” و” قیام افسران خراسان” و ماموریت سرهنگ در ” مراوه تپه ” به بهانه‌ی سرکوب ” مشتی عناصر فرصت‌طلب .اوباش و ماجراجو. سرسپرده و متجاسر ِ بی سر و پا ” اشاره کرد. در نتیجه مزد چنین شخصیتی چه باید باشد؟   مدال  و مدال لیاقت در سینه‌ی افراد بی‌لیاقت.

    – مدال از میان آتش و خون بالا آمد.سرهنگ تا کمر خم شد و آن را گرفت.-

   در میان همه‌ی این وقایع ناخوش آیند. نویسنده برای باز کردن گرهِ کور این مشکلات با طرح یک زمینه‌ی ساده می‌خواهد که آرامش را به محیط باز گرداند.

” سرهنگ رادیو گرام –تپاز- را روی قالیجه‌ی ترکمنی در کنار حوض روشن کرده بود و صفحه‌ای از  – بنان – گذاشته بود.”

– باز، ای الهه ی ناز/ با دل ِ من بساز/ کین غم جانگداز/ برود از برم/ برود از برم-

فضای داستان علاوه بر تخیل نویسنده به گونه‌ای است که با واقعیت جامعه هم خوانی دارد. و متناسب با رفتار سرهنگ زمینه‌ی خلق حوادث فراهم می‌شود ونویسنده به جای پرداختن به حاشیه بیشتر به متن داستان توجه دارد.

نمونه‌ی بارز آن اشاره به دو واقعه‌ی مهم، در زندگی مردم ” واقعه‌ی آذربایجان”  و ” کودتای بیست و هشت مرداد” که بدون حاشیه عنوان شده است.

همین زبان و بیان ساده گاه به زبان استعاری ” ماهی در باد ” می‌رسد که با نثر محکم سور آبادی آغاز شده است.

” پس آن گاه بارانی از سنگ ریزه بر آن جا فرو بارید. چون صبح بدمید شهر ” سدوم ” به صورت بیابانی در آمده و خانه‌های قوم ویران شده بود.”

رابطه‌ی این نثر با آغازین سطر داستان ماهی در باد این گونه پیوند می‌خورد.

   ” شن روان موج خورد و تا ساق پای ” حسینا ” بالا آمد. گرد و خاک چرخ زد. موج بالا تر آمد. و”حسینا” به نفس نفس افتاد… گرد باد اورا به خود کشید. زیر پایش ذره ذره خالی شد. و تاریکی اورا بلعید.

باد با خود گفت:- آخرین موجود زنده‌ی شوراب هم هیچ شد. – “

    هر دو نثر، آهنگین با ریتم درونی و هماهنگ در شکل و محتوی، به هم پیوسته، زنجیره‌ی حوادث ناشی از طبیعت سخت و طاقت فرسای محیط را به اوج رسانده‌اند. تا سیر طبیعی بحران عمیق‌تر در ذهن مخاطب جا باز کند.

اگر چه در این داستان با نثر شاعرانه روبه روهستیم که پُر است از آرایه‌های ادبی، به نظر می‌رسد. ویژگی سبکی نوسنده محسوب می‌شود. چون این نوع نثر را من در نقد کتاب ” خیابان بهار آبی بود ” بار ها مورد تاکید قرار دادم.

  • پسته برای چه ؟ ” حسینا “

  • برای لب‌های خندان شاهزاده خانم

  • و هر دو لب در چشم‌ها خندیدند .

  • تمام قافله از پای دریچه‌ها انگشت به دهان مانده بودند .

  • صبح چشم باز کرد . خورشید خندید.

  • زمین و آسمان به هم رسیده بود و از آن جا آتش می بارید.

استعاره‌های کنایی ( تشخیص )، تشبیه و کنایه وجناس در اکثر داستان‌های آتش پرور دیده می‌شود.” ماهی در باد ” را داستان بر گزیده‌ی این مجموعه می‌توان به حساب آورد.

  • شب و آتش و آینه، رنگ و رقص آدم و شتر، حرکت تند رنگ هادرآینه های پیشانی هزار شتر –

آتش پرور پیوندی سخت میان اجزا و ارکان شکل دهنده‌ی داستان برقرار کرده است که نخ نامریی آن مانند همان ” شبحی ” است که در سیاهی شب سرشاخه‌ای را در آتش انداخت و ناپدید شد.

  • شبحی از نمک، گندم آرد می‌کرد. و خورشید با رنگ‌های سبز و بنفش و صورتی برآمد.-

  • این همه سراب بود نه آب ، هزاران درخت خشک پسته در باد تکان خوردند. سراب از زمین و زمان می‌بارید.

در معرفی شخصیت‌ها نویسنده زیرکانه عمل می‌کند. و هر کدام زیر پوشش آگاهانه‌ی عوامل دیگر قرار دارند.

سرهنگ با مدال‌ها، بهروز و بلوار سخاوت، شکیبا و شهرداری روشناوند، حسینا و کوه اشتران، سیاهی و فارغ‌التحصیل فلسفه، سلاخ و کشتارگاه، شبح و مجسمه‌ی سنگی، طاعون و قحطی و زلزله، میثاق زاده و کشتارگاه، شاعران و انجمن گل و بلبل، دکتر مینایی و ریشه‌کنی مالاریا،

معرفی چنین شخصیت‌هایی در داستان به گونه‌ای است که در باور مخاطب می‌نشیند. چون نویسنده با توصیف دقیق و همه جانبه از رفتار و کردار آن‌ها زمینه تحول و دگرگونی را در خلق فضا آماده کرده است.

خلق هرشخصیتی در داستان نیاز به زمان و مکان خاص دارد. در داستان ” یک روز بهاری ” به درک این موقعیت بهتر می‌رسیم.

  ” ساعت هشت و نیم صبح روز سه شنبه، اهالی بلوار نادری دیدند.که گاوی زخمی از کشتار گاه پا به فرار گذاشت. خیابان بوی باران بهاری و علف تازه می‌داد. گاو، مسیر را به موازات بنفشه‌های حاشیه‌ی بلوار، نا منظم جستو خیز کرد و از روی خط عابر پیاده رد شد و تپاله انداخت. “

آتش پرور، در داستان شبح، ذهن مخاطب را روی شخصیت داستان متمرکز می‌کند. جریان سیال ذهن از مزار شریف و اسکندریه تا استانبول، به دنبال دست‌هایی راه می‌افتد که نمی‌داند آن‌ها را در کجا و از چه زمانی گم کرده است.

  • هیچ یادش نبود که دست‌هایش از چه زمانی نبودند. یا در کدام شهر از کتف جدا شده بودند، –

  • هر وقت به دست ها فکر می کرد ، یک تکه از آن خواب آشفته را از ” مزار شریف ” یا ” اسکندریه ” یا ” استانبول ” بر می داشت و دوباره آن را برای خوابی دیگر سر ِ جای خود می نهاد .-

حالا به مجسمه‌ی سنگی خیره می‌شود. و آرزوی آن را دارد که ای کاش آن دست‌ها از آن من بودند. در حالی که آن دست‌ها ” به ستون چوبی وسط میدان میخ شده بود. “

این نمونه‌ی بسیار درخشان می‌تواند اغراق از نوع هنرمندانه باشد. نویسنده در توصیف شکل ظاهر قهرمانان خود اغراق نمی‌کند. اغراقی اگر باشد بسیار هنرمندانه و زیرکانه در تفکر راوی جا به جا می‌شود.

آتش پرور بر اساس همین خصلت‌های ویژه شخصیت‌سازی می‌کند و دست به آفرینش می‌زند تا مخلوق او به صورت عینی اعمال و رفتار خود را اجرا کنند. که مورد پسند طبقه‌ای از نوع خوددر جامعه باشند.

برخی جنبه های نمادین و تمثیلی از همه ی گرایش های اجتماعی که تعلقات آن ها نماینده کل تفکر یک جامعه باشد در این مجموعه دیده می شود که نمونه ی بارز آن  داستان ” انجمن گل و بلبل”است .قدرت نگاه و تجربه ی نویسنده در طول سال های متمادی به او آموخته است تابه همه ی جزئیات امور در زبان و بیان و حتی لحن و لهجه اشراف کامل داشته باشد .

  تا ویژگی و صفات اشخاص مختلف را در یک تفکر هم خوان مورد بر رسی قرار دهد. چون یک طبقه قدرت آن را دارد که سخنگوی طبقات هم طیف خود در جامعه باشد. و نیاز های آن ها را برآورده کند.

نویسنده همهی رفتارها و اعمال اجتماعی را در وجود یک نفر خلاصه نمی‌کند. دریک داستان مسائل سیاسی جامعه را در زبان و بیان شخصیتی ارائه می‌کند تا واقعیت‌های موجود به همان‌گونه که هست جلوه‌های خود را نشان دهد.

در داستان دیگر امور فرهنگی را به فرد دیگر که ویژگی‌های برتری دارد محول می‌کند وامور زندگی و کار را به کسانی که تحمل زندگی دشوار در کویر را تجربه کرده‌اند می‌سپارد چون بر دوش کشیدن رنج زندگی در کویر توان‌مندی می‌خواهد و صبر در برابر خشکسالی جرات می‌خواهد و این در توان هر طبقه‌ای نیست. فقط مردم کویری هستند که در برابر سختی‌ها مقاومت می‌کنند. در نتیجه زندگی آن‌ها با معیارهای طبیعی هم خوانی ندارد.

ماه‌ها در انتظار باران به آسمان نگاه می‌کنند. زمین از تشنگی دهان باز می‌کند. زیرا هیچ پوشش گیاهی در این منطقه دیده نمی‌شود. خواسته‌های چنین مردمی هرگز محقق نمیشود.

 ” زمین و آسمان به هم رسیده بود و از آن جا آتش می‌بارید. خاک، سوخته بود. – حسینا- لب‌ها را با آب دهان خیس کرد. دهانش شور شد. زبانش از حلق بیرون زد… هیچ بادی نمی‌وزید… ذرات خاک آرام آرام در کنار – کوه اشتران–درتابوت سیاه ریخت. “

  داستان نویسان کویری حادثه خلق نمی‌کنند. چون در محیط حادثه قرار دارند. فضا نمی‌سازند. زیرا در فضای غیر طبیعی زندگی می‌کنند. نیازمند زبان ادیبانه نیستند. چون با همان زبان محاوره و گفتاری راحت تر مقصود خود را بیان می‌کنند.

آتش پرور یکی از آن نویسندگانی است که تسلط کامل به زبان فارسی و زبان منطقه دارد. با ظرافت تمام از کنایات و تکیه کلام های منطقه بهره می‌برد و بیشتر با همان لهجه‌ی زبان خراسانی مقصود خود را بیان می‌کند. در نثر او جمله‌های کنایی، ترانه‌های محلی و ضرب المثل‌های عامیانه به همان بیانی که در میان مردم متداول است، دیده می‌شود. در کار برد افعال و ساختار کلمات و تکیه کلام‌های منطقه‌ای به گونه‌ای که با فضای داستان هم‎خوانی داشته باشد. دقت بسیار دارد. استفاده از این بیان در حقیقت ارج نهادن به آداب و رسوم اقوامی است که سال‌ها، سختی ناشی از مشکلات کویر را تحمل کرده‌اند. و هنوز هم در برابر ناملایمات خم به ابرو نمی‌آورند.

نمونه‌هایی از مجموعه داستان ” ماهی در باد “

  • سرهنگ نعره زد: ” کارت به جایی رسیده که در کاب ِ من تُف می‌کنی!”

  • چرخ گوشت ابتدا ایستاد. بعد با صدای خشک زوزه مانندی که انگار استخوان خورد میکرد، به کار افتاد و نالید.

  • بهار مست هنوز شکمش بالا و پائین می‌رود. کیف کش استاد دانش از جا نیم خیز می‌شود.

  • مردی که تخمه‌ی آفتابگردان می‌شکست گفت: ناس میخوای کاکا.”

  • حسینا ، به قله‌ی کوه رفت و رودرروی نقش سنگی زن دو سازه را رو به هوا ساز کرد.-

  • سلاخ به جمعیتی که آن‌ها را دوره کرده بود گفت: “برین پی ِ کارتون “

  • آقایان اساتید و شعرا، کیفور و سر حال یکی یکی وارد می‌شوند.

  • آقای میثاق زاده ادامه داد: ” ما، بیش‌تر از آن که به ورزشگاه نیاز داشته باشیم به کشتارگاه نیاز داریم.”

      این دیالوگ‌ها و تک گفتارها فقط در میان نویسندگان کویری سابقه دارد. آن‌هم به دلیل توجهی است که به امور فرهنگی و اجتماعی منطقه از خود نشان می‌دهند.تجربه‌ی عمر رفته که روی سطرهای سپید می‌آیند تا نسل در راه آن‌ها را به حافظه بسپارد .

بهار ۱۳۸۹ خورشیدی

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در نقد داستان ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید