«به روایت یک شاهد عینی» مجموعهی عکسی است از صحنههای بازسازیشده مربوط به مرگهای تراژیک تاریخ معاصر ایران. از اعدام جهانگیرخان صوراسرافیل و واقعهی ۱۶ آذر گرفته تا صحنهی تصادف فروغ فرخزاد و مرگ علی شریعتی. آزاده اخلاقی،
آزاده اخلاقی، ایدهپرداز و کارگردانِ این مجموعهی ۱۷ عکسی میگوید: «امروز آرمانگرایی سوژهی تمسخر خیلیها شده است، مردم کسانی را که اهداف بلند و دور از دسترس دارند دست میاندازند. برای من ولی کسانی که میجنگند و برای آرمانی جانشان را فدا میکنند بسیار محترمند. هدفم زنده کردن یاد کسانی بود که ستایش میکنم.»
«به روایت یک شاهد عینی» یکی از عظیمترین پروژههای عکاسیای است که در چند سال گذشته در ایران انجام شده است: پروژهی سهساله ای که شامل تحقیق فراوان هم بوده، ثبت هفده فریم است که اجرای بسیار خوب و دقیق و پُر از جزئیاتی هم دارند. در اجرای این عکسها گروه بزرگی به خانم اخلاقی یاری رساندهاند؛ از جمله ساسان توکلیفارسانی (عکاس و مجری جلوههای بصری) و ژیلا مهرجویی (طراح صحنه و لباس).
سهراب شهید ثالث – ۱۰ تیر ۱۳۷۷ – شیکاگو |
Sohrab Shahid Sales – ۱ July 1998 – Chicago | Detail
[حمید نفیسی]: او به من گفت: «پس از” گلهای سرخ برای آفریقا” مدت شش سال نتوانستم یک فیلم هم بسازم. سه فیلمنامهی عالی داشتم که آدمهای مطلع فکر میکردند میتوان فیلمهای موفقی بر اساس آنها ساخت. متأسفانه آنها یک به یک از طرف تهیهکنندگانی که فیلمهایی با پایان خوش میخواستند، یعنی آن نوع فیلمی که من قبلاً هرگز نساختهام، رد شدند. وقتی سه فیلمنامه رد شد، من هم شروع کردم به نوشیدن از کلهی سحر تا پنج بعد از ظهر. ساعت پنج برای خودم غذایی درست میکردم و میخوردم و بعد تلفنهای بیشمار به دوستانی در نقاط مختلف دنیا میزدم. همهی آنها مرا به خاطر نوشیدن سرزنش میکردند. پس از قطع کردن تلفن به یک حالت تخدیر و منگی میافتادم تا صبح روز بعد… سه سال تمام کارم همین بود. بدون فیلم ساختن، کاملاً تحلیل رفته و در هم شکسته بودم. هیچ چیزی در دنیا برایم اهمیت نداشت.» او گفت: «در اینجا احساس انس و الفت نمیکنم، چون خردهحسابهایی با آمریکا دارم که قابل تسویه نیست. برای من فکر کردن به هیروشیما، ویتنام و همهی آن دردسرهایی که سیاستهای خارجی آمریکا – نه مردمانش که بسیاری از آنها آدمهای بزرگی هستند – برای ایران و کشورهای دیگر درست کرده و حتی امروز هم ادامه دارد، کافیست. به این دلیل نمیتوانم حسابم را با آمریکا ببندم، چه رسد به اینکه آن را وطن به حساب آورم. وقتی از خیابانها به آپارتمانم برمیگردم، خوشحال میشوم که توی خانه باشم، چون آن بیرون را زیاد دوست ندارم.» […]
[مهدی پاکشیر]: روز پنجشنبه چهارم تیر سهراب شهید ثالث را دیدم. فیلمنامهی تایپشدهاش را میخواست ضمیمهی نامهای کند و برای تهیهکنندگان بفرستد. نامهای را که آماده کرده بودم نپسندید. گفتم: «دوباره دستکاری میکنم و یکشنبه برایت میآورم.» […] یکشنبه ساعت سه بعد از ظهر دسته گلی گرفتم و کیکی با نوشتهی «تولدت مبارک» و چند خردهریز دیگر به خانهاش رفتم. طبق معمول شروع به شکایت کرد که امروز روز تولدش است و عزت نیست و هنوز نیامده. تلفن هم از چند روز پیش قطع است و تا پولش برسد وصل میشود. […] چهارشنبه دهم تیر تلفن زنگ زد. عزت بود. شکایت میکرد که رفته خانهی سهراب و کسی جواب نداده. نگران بود. پرسیدم: «مگر قبلاً با سهراب قرار نگذاشتی؟» گفت: «چرا.» گفتم: «ناراحت نباش. سهراب بعضی وقتها از این کارها میکند. فردا حتماً به سراغش میروم.» گوشی را گذاشتم، نگران شدم. سهراب معمولاً زیاد از خانه دور نمیشود. چه اتفاقی افتاده؟ کسی او را به مهمانی برده؟ ساعت نه و چهل و پنج دقیقهی شب خودم را به خانهی سهراب رساندم. زنگ زدم. جوابی نیامد. رفتم پشت در و شروع کردم به کوبیدن بر در. همسایهی مجاور بیرون آمد و به پلیس اطلاع داد. سرایدار و پلیس با هم رسیدند و سؤالپیچم کردند. در را که باز کردند، سهراب همان جلوی در دراز کشیده و به خواب عمیقی رفته بود. سرم به دوران افتاد. پلیس شمارهی پرونده را به دستم داد که به خانوادهاش خبر بدهم. کاش میشد لحظهای دست او را فشرد. ساعت از یک هم گذشته بود و کسی در خیابان نبود.
*دهباشی، علی، یادنامهی سهراب شهید ثالث، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۸، صص۱۷۵-۱۷۶. شابک: ۹۶۴-۳۲۱-۰۱۲- x
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
__لل______________________..._________________.....................................................................................دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید.ntjv ikv_..._________________..**************
*دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتwordبه نشانیی
habib@rasaaneh.comبرایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
.............«الف مثل باران» را ازرسانه بخواهید...............
....دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_____________________________________________________________________________________________
کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.