یادداشت اول :
در اصطلاح تصوف فقر آن است که تو را مالی نباشد و اگر هم باشد برای تو نباشد. این فقر بد نیست و میتوان گفت آوارگی،آن گونه که عزیز نسفی آزموده بود برای رسیدن به چنین مفهومی بود که شاید از یک سنت عرفانی شرق برمیآید . بایزید بسطامی در مسیر مکه جایی در بیابان سفرهی کوچک خود را گسترد که طعامی بخورد. مورچگان بسیار بر نان او وول میخوردند. سفره را برچید و به بسطام بازگشت. از او پرسیدند که مگر ترا قصد حج نبود؟ گفت: بود، اما حج من آن شد که این مورچگان را به خانهی خود بازگردانم. میخواست که آنان در به در نشوند و این با آوارگی ی خود خواسته فرق میکند. حافظ در شیراز آوارهی خوش بود و میگفت: خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی، اما در سفر یزد در به در بود که میگفت:
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
ابن عربی در فتوحات مکیه نقل میکند که وقتی جنازهی ابن رشد حکیم مشاییی اندلسی را میبردند او ایستاده بود و تماشا میکرد. جسد آن مرید ابن سینا را در خورجینی بر پشت یک الاغ نهاده بودند و بر خرجین دیگر در مقام عدیل کتابهای او را، کلام نامیرای یک مرد مرده را که به زودی عظم رمیمی میشد در دل خاک. ناصر خسرو وقتی از سفر دور و دراز خود به بلخ بازگشت، در آستانهی شهر دو سه بیتی شعر گفت که آخرینش این بود:
ما سفر بر گذشتنی گذرانیم / تا سفر ناگذشتنی به در آید
*
یادداشت دوم :
راستش این روزها درگیر اسبابکشی هستم. خدا میداند تا حالا چند بار در طول زندگی این کتابها را این طرف آن طرف بردهام، اولینبار آنها را به ژاپن بردم که خیال داشتم در آن جا بمانم که نشد. اما خوب یادم است که چند روزی قبل از پرواز دوست نازنینی قرار بود برای ارسال جداگانهی آنها به کمکام بیاید. تا غروب صبر کردم که نیامد. کاری که هرگز از او ندیده بودم. فردای آن روز صبح به دیدن من آمد و گفت روز قبل اتفاقی افتاده بود که ادامهی این یادداشت است به روایت من.
آنها به همراه جمعی از جمله شاعر سرشناسی قرار بود به ملاقات شاعر نامداری بروند که به دلایل غیرسیاسی زندانی شده بود. همگی در مبداء حرکت در ساعت موعود جمع شده بودند ولی خبری از شاعر سرشناس نبود. منتظر مانده بودند چون خود آن شاعر قرار بود پیش آهنگ جمع باشد. پس از تأخیری جانکاه سرانجام سر و کلهی ایشان عرقریزان و شرمسار پیدا شده بود با این عذر که در میان راه نزول الهام شعری او را از ادامهی راه باز داشته بود تا قبل از این که شعر مربوطه از دست نرفته و متصاعد نشده است آن را ثبت کند. دوست من میگفت ما همه خون خود را میخوردیم و او ما را همچنان کنار خیابان ایستانده بود که شعر را بخواند. چه میشد کرد؟ آن روزها – و امیدوارم نه این روزها – نزد گروهی از شاعران الهام چنان که بیهقی در تاجالمصادر معنی کرده است حکم قیامالذکر یا به گفتهی مرسوم نعوظ را دارد که چون وقتش به سر آید مثل فواره سرنگون شود و میخواهند تا تنور داغ است بچسبانند. یادم است چندی بعد وقتی از ژاپن برگشته بودم همان دوست آن شعر را که در مجلهای چاپ شده بود برای من آورد که موجب تفریح مبسوطی شد. میدانید، اگر جنس نان خوب باشد بیات آن هم خوردنیست، اما نان بد از توی تنور هم ناقص و کجوکوله بیرون میآید.
—————————–
مهر ٩٢
- [wikiwordpress]
جستجو
دفتر هنر وبژهی «نشریات فکاهی ایران» را میتوانید با فشار روی نشانیی زیر بخوانید و داشته باشید:
daftar-honar.com
__لل_____________________ _..._________________ ..................................................................................... دفتر هنر شمارههای گذشته را میتوانید از طریق رسانه ابتیاع کنید. ntjv ikv _..._________________ .. ***************دوستان گرامی
از شما که علاقهمندید با درج کارهای ادبی و هنریتان و نیز اخبار و اطلاعات تازه در رسانه شرکت کنید آنها را با فرمتword به نشانیی
habib@rasaaneh.com برایمان ارسال کنید تا در صورت امکان در اینجا منتشر کنیم.
____________________________
....
...... .....
.. «الف مثل باران» را از رسانه بخواهید. .............. .. ..دو گفتار کتاب جدید محسن صبا چاپ انتشاراتیی آوانوشت منتشر شد. ......_______________________________________________ ______________________________________________کتابهای رسیده
.با تشکر از دوستانی که کتابهای خود را برای رسانه ارسال داشتهاند.
این کتاب را میتوانید در نشانیی زیر بخوانید.
http://asre-nou.net/php/view.
php?objnr=31357 پیوندها
دستهها
- دیدار 17931
-