یادداشت‎های شخصی (نگاهی به چاپ‌های دیوان حافظ )

یکم اکتبر 2013

در تشییع جنازه‌ی احمد شاملو از محمود دولت آبادی خواسته بودند که شعری از شاعر نامدار درگذشته بخواند. نمی‌دانم شعری که خوانده شد انتخاب خود دولت آبادی بود که به نظر بعید می‌نماید و یا انتخاب دیگری . به هر حال یکی از شعرهای منثور شاملو انتخاب شده  بود که در دو جا از کلمه‎ی شادروان ( = شادوروان ، به معنی خیمه ) استفاده شده بود. وقتی در جای اول دولت آبادی کلمه را شادروان خواند ( = روانشاد ) من فکر کردم شاید اشتباه کرده است که در آن ازدحام محتمل بود، اگر چه نشنیدم که صدا از کسی در آید و تنها دوستی در نزدیکی نگاه معنی داری به من کرد. اما وقتی برای بار دوم هم آن کلمه را غلط خواند تازه فهمیدم او برای شاعری که اساسأ به روح اعتقادی نداشته است شادی ی روان آرزو کرده است.
قضیه‎ی نسخه‌های خطی حافظ هم از همین گونه است. بگذارید مثالی بزنم. حافظ در بیت زیر می‌گوید:
مرغ ( روحم ) که همی زد ز سر سدره سفیر
عاقبت دانه‎ی خال تو فکندش در دام
این ضبطی‌ست که علامه محمد قزوینی، دکتر پرویز ناتل خانلری، سایه، رشید عیوضی و خرمشاهی و تمام کسانی که به خصوص نسخه‌ی مورخ ٨٢٧ معروف به خلخالی اساس کارشان بوده آورده‌اند. دکتر سلیم نیساری که دیوان حافظ را بر اساس ٥١ نسخه‌ی قرن نهم و با اتکای کتاب ذیقیمت خود ” دفتر دگر سانی‎ها در غزل‌های حافظ ” منتشر کرده بیت حافظ را چنین آورده است:
مرغ ( عرشم ) که همی زد ز سر سدره سفیر ….
حالا که می‎دانیم تقریبا سی نسخه‌ی قرن نهم این بیت را درغزل مربوطه آورده‌اند ببینیم اختلاف این کلمه به حساب کمیت به چه صورت است:
٨ نسخه که قدیم‎ترین‌اش تاریخ ٨٤٧ دارد ( عرشم ) انتخابی‌ی دکتر سلیم نیساری را دارند.
٧ نسخه که شامل قدیم‎ترین متن کامل دیوان یعنی ایاصوفیه ٨١٣ است (عزمم ) آورده‌اند .
٥ نسخه که نسخه‌ی خلخالی ٨٢٧  قدیمی‎ترین آن‌هاست همان ( روحم ) قزوینی و بقیه را آورده‌اند.
٢ نسخه ( عیشم )، دو نسخه (عرشی )، ٢ نسخه ( عمرم ) و یک نسخه هم به کل تمام مصراع را غلط ثبت کرده است. البته همه‌ی این‌ها که از حافظ نیست. در حقیقت فقط یکی از این‌ها درست است که جلوی چشم همه بوده به غیر علامه قزوینی که نسخه‌ای قدیم‌تر از نسخه‌ی خلخالی در سال ١٣٢٠ نداشته است و بقیه‎ی نسخه‎ها بعد از عمر آن مرد بزرگ پیدا شدند. و این کلمه‌ی درست فقط  ( عزمم ) است که به آن خواهیم رسید. آن نسخه‌ها که ( عرشم ) آورده‌اند به احتمال قریب به یقین کلمه عزم را مثل محمود دولت آبادی غلط خوانده یا غلط حدس زده‎اند که دامنه‌ی آن به ( عیش ) و ( عمر ) و ( عیشی کشیده شده که همگی با حرف ( ع ) شروع می‌شود.
اما ( مرغ روحم ) کلمه‌ای‌ست جعلی که مثل معمول کاتب ناشناس نسخه‌ی معروف به خلخالی از خود ساخته است. این نسخه که کلی به به و چه چه پشت سر گذرانده است یکی از منابع اصلی‌ی جعلیات دیوان حافظ است. این کاتب ظاهرا شاعر نیم بندی هم بوده است که مثل همه‌ی میان‎مایه‎ها هر چه به فهم او نمی‌رسید نادرست می‌پنداشت و با جعل خود مثلا به حافظ محبت و شعر او را بهتر می‌کرد که به یکی از آن‌ها در دنباله اشاره خواهم کرد.
اما عجیب است که این همه حافظ‌‎‎‎شناسان استاد و شاعر و قرآن‎شناس توجه نکرده‌اند که این بیت ناظر است به آیه ی ١١٥ از سوره‎ی طه که می‌گوید : ولقد عهدنا الی ادم من قبل فنسی ولم نجدله عزما / و ما از پیش با آدم پیمان بسته بودیم که از یاد برد و در او عزمی نیافتیم.
پس کلمه‌ی عزم واژه‌ای ست قرآنی که حافظ فراوان از این نوع واژه‌ها به کار می‌برده است. او حتی گاهی کلمه‌ای قرآنی را با همان معنا به فارسی ترجمه می‌کرد. می گوید:
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه‌ی کار به نام من دیوانه زدند  
این دیوانه دقیقا همان جهول است در .. انه کان ظلوما جهولا / آن بار (امانت ) را بر کوه و دریا و زمین عرضه کردیم همگی شانه خالی کردند و تنها انسان قبول کرد از سر جباری و جنون / احزاب ، ٧٢ و یا وقتی می‌گوید:
گفتم ای بخت بخسبیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو
این کلمه‌ی سابقه به معنی‌ی متداول نیست بلکه از سبق گرفته شده به معنی‌ی پیشی گرفتن و اشاره دارد به یک حدیث که رحمت خداوند بر غضب‌اش پیشی می‌گیرد و به قول نجم دایه در مرصادالعباد ” و اگر نه از اثر این رحمت بودی یک شربت آب به هیچ کافری ندادی، آنچ فرمود سبقت رحمتی غضبی ” مرصاد /  ٢٣٨

 *******


من این یادداشت را به تقاضای خواننده‎ی عزیزی نوشته‌ام که از من نشانی‌ی یک دیوان حافظ نسبتا درست که خواهم گفت و یک تحلیل به درد بخور از دیوان را که وجود خارجی ندارد پرسیده است؛ و چون به این دومی لااقل فعلا نخواهم پرداخت تنها این را بگویم که تنها کتابی که در سال‌های طولانی زندگی‌ی من با حافظ دارای جزئیات خوبی بود آن کتاب نه چندان مفصل استاد عبدالحسین زرین کوب بود با عنوان از کوچه‎ی رندان که سیری‌ست در زندگی و اندیشه‌ی حافظ. بقیه‌ی آن مجلدات مطول سودی بسنوی و کسانی که بعدها راه او را رفتند چیزی از شعر حافظ یاد کسی نمی‌دهد ولی شاید راه وقت‌گیر جستجو در باره‌ی مطالبی را که خیلی هم به شعر حافظ مربوط نیست کوتاه کند. اگر چه گاهی هم گمراه کننده است. بگذارید مثالی بزنم. حافظ در مقطع غزلی می‌گوید:
گریه‌ی حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندرین طوفان نماید هفت دریا شبنمی
به جای کلمه‌ی طوفان در نسخه‌ی خلخالی دریا آمده است بهاءالدین خرمشاهی در توضیح این بیت می‌نویسد به نظر می‌رسد یکی از دریاها حشو است؛ چه پیداست که هفت دریا در این دریا نمی‌گنجد.”
این‌که دریا حشو است یا نه مهم نیست، و این‌که حتی اضافه می‌کند شاید طوفان مناسب‌تر باشد هم مهم نیست. مهم این است که او معنی بیت را ندانسته و فکر کرده منظور از کلمه‌ی دریا گریه‌ی حافظ بوده است که می‌گوید پیداست که هفت دریا در این دریا نمی‌گنجد در حالی که آن کلمه چه طوفان باشد و چه دریا اشاره دارد به استغنای عشق “. سوای این‌که این استغنا اشاره‌ای عرفانی دارد حافظ می‌گوید کاندرین که اشاره به استغنا دارد و گذشته از بی‌معنی بودن اگر اشاره‌اش به گریه‌ی حافظ بود می گفت کاندران “. مثل بیت زیر :
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
*
در باره‌ی جعلیات نسخه‌ی معروف سید عبدالرحیم خلخالی که  گاه یک عبارت و تمام یک مصراع و حتی یک بیت کامل را شامل می‌شود در این‌جا امکان بر شمردنش نیست. دکتر خانلری در چاپ معروف خود حتی قید این نسخه‌ی خطی را که چاپ عکسی هم شده زده و به جای آن از چاپ علامه محمد قزوینی استفاده کرده و می‌نویسد: اگرچه گاهی نیز ( قزوینی ) غفلت کرده و غلط فاحشی را به پیروی از نسخه‌ی اساس در متن آورده است
این نسخه و به خصوص چاپ عکسی سهل‌الوصول آن یکی از منابع اصلی‌ی امری‌ست که امروز کتابسازیاش می‌نامند. با این وصف اگر کسی علاقه‌مند به دیدن نمونه‌هایی از دستبردهای این کاتب  در شعر حافظ هستند می‌توانند به یادنامه‌ی بلند من از بیژن الهی که گویا همین هفته‌ها در ایران منتشر خواهد شد مراجعه کنند ( این شماره با تاخیر / دفتر ٧ / نشر آوانوشت )
بد نیست که برای حسن ختم نظر مثبت یکی از استادان شاعر را درباره‌ی این نسخه نقل کنم .
دکتر شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر آن جا که در باره‌ی بیت زیر:
احوال گنج قارون کایام داد بر باد
در گوش گل فرو خوان تا زر نهان ندارد
و از نمونه‌های صور خیال و شیوه‌ی بیان یاد می‌کند، می‌نویسد حافظ خود مصراع را به این صورت در آورده است:
با غنچه باز گویید تا زر نهان ندارد
و در حاشیه اضافه می‌کند: ” اگر ضبط نسخه‌ی ل ( خلخالی /٨٢٧ ) را هم بخواهیم به حساب آوریم، جنبه‌ی تصویری‌ی شعر حد اقل سه مرحله‌ی تحول به خود دیده است: در گوش دل فرو خوان (ل ) / در گوش گل فرخوان / با غنچه باز گویید. ولی با آشنایی که با نسخه ل داریم دل را تصحیف گل می‌دانیم، زیرا این نسخه یکی از بهترین نسخه‌های شناخته شده‌ی دیوان حافظ است.” موسیقی شعر / ١٣٧٠/ ص ٤٢٦.
این بیت در غزل مربوطه در ٢٣ نسخه‌ی قرن نهم چنین آمده است:
با غنچه باز گویید تا زر نهان ندارد
در چهار نسخه آمده:
در گوش گل فرو خوان تا زر نهان ندارد
و تنها نسخه‌ی ل در گوش دل ضبط کرده
این بیت آشکارا صورت دیگری‌ست از بیت زیر:

چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی
با یک تفاوت بزرگ، جای گل با غنچه تغییر کرده به مناسبت پنهان بودن زر. چرا که گل زر خود را پنهان نکرده و آن پرچم و نافه‌ها ی زرد که شعرا به زر تشبیه کرده‌اند هویداست، و در غنچه است که نهان است. می‌بینیم که در اصالت خود گل نیز شک است، چه رسد به تصحیف گل دانستن دل کاتبی که ظاهرا شاعری اهل دل بوده که یک بار دیگر از هول این دل گل را دی کرده ، و جای دیگر در یکی از کیمیایی‌ترین و رمزی‌ترین غزل‌های خواجه بی آنکه بداند آن بت چینی از نوع آدم و در حقیقت معشوقه نیست خود بیت را حذف و آبکی‌ترین بیت ممکن را جانشین آن کرده:
بت چینی عدوی دین و دلهاست
خداوندا دل و دینم نگه دار
حافظ چنین بیتی را گفته است؟ آن هم در موضعی که پیش از آن گفته بود:
خرد هر چند نقد کاینات است
چه سنجد پیش عشق کیمیا کار؟
*
به آن خواننده‌ی عزیز دو چاپ حافظ را پیشنهاد می‌کنم:
دیوان حافظ / تصحیح علامه محمد قزوینی / نشر اساطیر به عنوان کاری که به اعتبار زمانش مربوط به تاریخ است. هنوز در حواشی‌ی آن مطالبی‌ست که تغییر نکرده و از شم مرد بزرگی بر آمده که فقط شاید بتوان دهخدا و فروزانفر را با او مقایسه کرد. شاید این تصحیح امروز کم غلط نداشته باشد ولی باید آن را داشت و به یاد آورد که نسخه‌ی اساسش آن روز قدیمی‌ترین بود و امروز پانزده نسخه‌ی دیگر پیدا شده که بسیاری از آن‌ها هر چند که بی‌غلط نیستند بر آن ارجحیت دارند. این دیوان به این درد هم می‎خورد که گاهی یک دوستدار حافظ آن را با چاپ‌های دیگر مقایسه کند تا بداند صواب‌دیدهای آن مرد بوده که به آن نسخه اعتبار داده است .
و آن یکی چاپ نشانی‌اش این است:
دیوان حافظ / بر اساس ٥١ نسخه‌ی قرن نهم / تدوین دکتر سلیم نیساری / انتشارات سخن
این مرد زندگی‌اش را در گردآوری‌ی نسخ قرن نهم حافظ، گذاشت کاری که تنها از یک عاشق حافظ ساخته است. این که او چه چیز را انتخاب کرده مورد گفتگو نیست چون خواننده تمام اختلاف نسخ درست نسخه‌ها را در این دیوان، و هر چه غلط، خط خوردگی، ساییدگی، افتادگی، تغییر خط و چیزهای دیگر این نسخه‌ها را در آن دو جلد عزیزدفتر دگرسانی‌ها در غزل‌های حافظ جمع کرده که اهل تحقیق را از دسترسی به خود آن‌ها بی‌نیاز کرده است . او امروز ٩٣ ساله است. نمی‌دانم ولی امیدوارم  سلامت و خوش باشد.
———————————–
مهر ٩٢

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در یادداشت‌های شخصی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

2 Responses to یادداشت‎های شخصی (نگاهی به چاپ‌های دیوان حافظ )

نظرتان را ابراز کنید