به روایت عکسهای آزاده اخلاقی
به روایت یک شاهد عینی ” صحنه مرگ تراژیک ایرانی
آزاده اخلاقی، ایدهپرداز و کارگردانِ این مجموعهی ۱۷ عکسی میگوید: «امروز آرمانگرایی سوژهی تمسخر خیلیها شده است، مردم کسانی را که اهداف بلند و دور از دسترس دارند دست میاندازند. برای من ولی کسانی که میجنگند و برای آرمانی جانشان را فدا میکنند بسیار محترمند. هدفم زنده کردن یاد کسانی بود که ستایش میکنم.»
«به روایت یک شاهد عینی» یکی از عظیمترین پروژههای عکاسیای است که در چند سال گذشته در ایران انجام شده است: پروژهی سهساله ای که شامل تحقیق فراوان هم بوده، ثبت هفده فریم است که اجرای بسیار خوب و دقیق و پُر از جزئیاتی هم دارند. در اجرای این عکسها گروه بزرگی به خانم اخلاقی یاری رساندهاند؛ از جمله ساسان توکلیفارسانی (عکاس و مجری جلوههای بصری) و ژیلا مهرجویی (طراح صحنه و لباس).
………………………………………………………………………
محمود طالقانی – ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ – تهران |
Mahmoud Taleghani – ۱۰ September 1979 – Tehran | Detail
آیتالله طالقانی دیشب پس از شرکت در مجلس خبرگان به محل اقامت خویش رفت و تا ده دقیقه قبل از ساعت ۲۴ دیشب با سفیر ایران در شوروی که اخیراً به ایران آمده است ملاقات و گفتوگو داشت. اما بعد از ساعت ۲۴ به تدریج حال ایشان دگرگون شد و لحظاتی بعد دکتر واعظی، پزشک معالج، در بالین ایشان حضور یافت. یکی از نزدیکان آیتالله طالقانی که در این لحظات در کنار مجاهد بزرگ قرار داشت به خبرنگار ما گفت شاید یک تعدادی نارسایی در تلفن و تهیهی آمبولانس درصد شانس نجات را کاهش داد. بر اساس گزارشهای رسیده تلاش برای نجات مجاهد بزرگ نتیجهای نداشت و سرانجام در ساعت یک و چهل و پنج دقیقهی بامداد ایشان زندگی سراسر مبارزه و تلاش خود را بدرود گفت. هنگام مرگ خانم آیتالله طالقانی و پسر بزرگ ایشان در مشهد بودند. […]
به محض اینکه پزشک معالج حضرت آیتالله در میان تأثر و اندوه خبر درگذشت مجاهد کبیر را به اطلاع نزدیکان آن مرحوم رساند، صحن اقامتگاه حضرت آیتالله از فریاد لاالهالاالله پر شد و لحظهای بعد خانهی حضرت آیتالله و اطراف آن مملو از جمعیت شد. از این ساعت به بعد به تدریج اعضای خانواده و فامیل حضرت آیتالله به خانهی ایشان آمدند. در خانه و در کوچههای اطراف خانه هیچکس نبود که بر این فاجعه نگرید. مردمی که دهانبهدهان این خبر دردناک را در اطراف منزل آیتالله شنیده بودند بر سر و صورت زدند و به شدت گریستند.
*«آخرین میعاد با پدر ملت»، روزنامهی اطلاعات، ۱۹ شهریور ۱۳۵۸، صص ۱–۳.
در ساعت ۴ و ۱۵ دقیقهی بعد از ظهر دیروز پیکر آیتالله طالقانی را به غسالخانه آودند با ورود جسد ازدحام بیش از اندازه شد تعدادی از شیشههای دربهای ورودی غسالخانه در زیر فشار مردم خرد شد. جسد را برای شستوشو بردند و در این زمان خانوادهی آیتالله طالقانی بر بالای سر جسد حاضر شدند و این اوج شیون درون غسالخانه بود. پیکر، غسل داده شد و آیتالله زنجانی بر آن نماز گذاشت اعضا هیات دولت و فرماندهان نظامی و یاران و اقوام آیتالله به نماز ایستادند. […] کنترل جمعیت واقعاً کار دشواری بود در مواردی پاسداران برای جلوگیری از ازدحام و فشار جمعیت اقدام به تیراندازی هوایی میکردند. از در اصلی پالایشگاه تهران صدها قالب یخ خارج و بین مردم تقسیم شد. […] تعداد زیادی از شرکتکنندگان در مراسم تدفین دچار بیهوشی و غش شدند، عدهای نیز زیر دست و پا مجروح شدند که توسط آمبولانسهای امداد طالقانی نجات یافتند. […] جمعیت سینه میزد. اشک میریخت، شعار می داد: «طالقانی پدرم، طالقانی پدرم، خاک ایران به سرم، به روح طالقانی، به روح جوشان خلق، همیشه جاوید باد، راه شهیدان خلق.»
*«یک میلیون نفر دیشب از جنازهی پدر پاسداری کردند»، روزنامهی اطلاعات، ۲۰ شهریور ۱۳۵۸، صص ۱–۲.
درباره Habib
متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.