به روایت عکسهای آزاده اخلاقی
آزاده اخلاقی، ایدهپرداز و کارگردانِ این مجموعهی ۱۷ عکسی میگوید: «امروز آرمانگرایی سوژهی تمسخر خیلیها شده است، مردم کسانی را که اهداف بلند و دور از دسترس دارند دست میاندازند. برای من ولی کسانی که میجنگند و برای آرمانی جانشان را فدا میکنند بسیار محترمند. هدفم زنده کردن یاد کسانی بود که ستایش میکنم.»
«به روایت یک شاهد عینی» یکی از عظیمترین پروژههای عکاسیای است که در چند سال گذشته در ایران انجام شده است: پروژهی سهساله ای که شامل تحقیق فراوان هم بوده، ثبت هفده فریم است که اجرای بسیار خوب و دقیق و پُر از جزئیاتی هم دارند. در اجرای این عکسها گروه بزرگی به خانم اخلاقی یاری رساندهاند؛ از جمله ساسان توکلیفارسانی (عکاس و مجری جلوههای بصری) و ژیلا مهرجویی (طراح صحنه و لباس).
——————————————————————————————————
کلنل محمدتقیخان پسیان – ۱۵ مهر ۱۳۰۰ – مشهد
Colonel Mohammad Taghi Khan Pesyan – 7 October 1921 – Mashhad
روز ۱۲ میزان ۱۳۰۰ خبر شهید شدن کلنل به طور علنی در مشهد منتشر شد. […] اوضاع مشهد فوقالعاده خطرناک شده و اکثر مردم برآشفته بودند. طرفداران کلنل خون گریه میکردند و کار کمکم میرفت که به وخامت بیشتری گراید. موافقین سر و جسد کلنل را خواسته بودند. به قوچان نصیحت داده شد که جسد و سر کلنل را محترمانه تحویل بدهند و در غیر این صورت جنگ درگیر و برادرکشی تجدید میشود. توافق حاصل شد و آقاخان خوشکیش برای حمل جنازه عازم قوچان گردید. با چه سرعتی رفت و با چه شتابی برگشت باورکردنی نبود!
روز ۱۵ میزان در ارک مشهد غوغای عجیبی برپا شده بود. مدارس عموماً تعطیل گردید. تجار و کسبه نیز بازار را عموماً بسته بودند. عدهای از صاحب منصبان و افراد ژاندارم نیز با تجلیل و احترام شایان توجه برای تشییع جنازه حاضر شده بودند. در مغازهی آرسن، هرچه عطر بود خریداری کردند و بر روی جنازه پاشیدند. […] از سر کلنل قبل از الحاق به جسد عکسبرداری شد. عارف، شاعر ملی، از کثرت گریه چشمانش خونآلود و به سر و صورت خود مشت میزد. […] سر و جسد را با آب سنآباد که معروف است حضرت رضا را هم با همان آب غسل داده بودند شستوشو دادند. موهای سر را شانه زدند و معطر ساختند و باز عکس برداشتند.
عارف بینوا و ستمدیده، آن شاعر انقلابی که با آرزو و آمال فراوانی به این قیام گرویده بود، با چشمان خونبار هنگامی که میخواستند سر را به جسد ملحق و بر روی توپ بگذارند به اصرار کمیتهی ملی و چند نفر دیگر یک رباعی ساخت و بر روی پارچهی سفیدی به خط درشت نوشته شد و بالای توپ الصاق گردید.
در این موقع جنازه برای حرکت آماده میشد. […] جسد را بر روی توپ گذارده و روی آن را مملو از گل کردند؛ جمعیت مشایع فوقالعاده بود. من تاکنون یک چنان جمعیتی را در هیچ تشییعی ندیدهام. موزیک ژاندارمری در عزای این سرباز رشید و فرزند خلف ایران، در پیشاپیش جنازه با نوای محزون و جگرخراش مترنم بود.
*آذری، علی، قیام کلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان، تهران: بنگاه مطبوعاتی صفــیعلیشـاه، ۱۳۲۹، صص ۳۵۹–۳۶۲.