شاعران این شماره: زبیده حسینی، حبیب شوکتی، لیلا کردبچه
_____________________
مارگزیده
صورت مسئله را پاک کن
وقتی برای گرههای کور / دندانی نمانده است
من هم / با مدادم مینشینم در مرکز غاری / که از دردهای اولیه ساکن است
مینشینم / هاشور میزنم به تنهایی شبی / که تا گفت و گوی خورشید ریسمان بافته بود
دایرهات را بردار / پای دیواری بایست که زندان را / چیزی شبیه ایستادن مرد / در راه راه ِرو به رو میخواست
اما تو
در ترس ِ این ریسمان نشستهای
در فکر آن شبها
و قتی که مار ِ اتفاق منم
حل میشوی و مشکی ِ مویم را
حل میشوی و شرم سپیدم را
در اینکه من حلال تنات با…
در اینکه من حلال شب ات یا …
نه
این سنگ پشتِ سنگ را هم
در خار چشمهای مسئلهای که میخزید در قانون
در تار ِ موی زنی که میتنید در لذت
گم میکنم
*
دایره ات را برمیداری / به درختی میآویزی / که تنهاش
به پایین ِ تنی / که از گلوی زمین مانده /گیر کرده است
مشق شب
برای شاعر شدن
یک دفترچهی کاهی کافیست
و یک مدادِ تراشیده
مدادتراش هم لازم نیست.
به حرفهای شاعرانه هم گوش نکن
نه پرنده سمبل آزادیست
نه ابروی کمان یار
کسی را آرش میکند
بابا هنوز نان ندارد.
به تقاضای شاعر تصویر او از اینجا حذف گردید. رسانه
یک شعر از لیلا کردبچه
بحرالمّیت
انگشتات را
هرجای نقشه خواستی بگذار
فرقی نمیکند
تنهایی من
عمیقترین جای جهان است
و اشارهی هیچ انگشتی
به عمق فاجعه پی نخواهئ برد