دوستان عزیز:
آقای علی میرفطروس که خودشان را نویسنده و تاریخ نگار میداند میکوشد با بد نام کردن مصدق و یارانش؛ بر جنایتها و خبانتهای خاندان پهلوی سر پوش بگذارد و بهمین سبب است که دشنام نامهای بنام “آسیبشناسی یک شکست” نوشته است که سلطنتطلبان آنرا حلوا حلوا میکنند.
من سالها با آقای میر فطروس دوست بودهام و تا آنجا که در توان من بود کوشیدم از نظر مالی یاریاش دهم اما امروز متاسفانه کار مشاطهگری ایشان به جایی رسیده است که مجبورم به یک اعتراف دردناک دست بزنم.
من و آقای میر فطروس در دانشگاه تبریز درس میخواندیم. ایشان بسبب انتشار نشریهای بنام “سهند” توسط ساواک دستگیر شدند و نخست به پادگان کرمان و پس از آن به زندان آن شهر منتقل شدند. در زندان کرمان ایشان با همشهری شهیدم حسن ضیا ظریفی یکی از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق آشنا شدند و چون ضیا ظریفی میدانست که دیر یا زود توسط ساواک سر به نیست خواهد شد مجموعهای از پژوهشها و تحقیقات تاریخی خود در باره “حلاج” را بعنوان امانت بدست آقای میر فطروس سپرد.
همانگونه که میدانید حسن ضیا ظریفی چندی بعد در زندان اوین بهمراه بیژن جزنی و تعداد دیگری از فداییان و مجاهدین خلق با طرح و نقشه ساواک گلوله باران شد و آقای میرفطروس هم با نوشتن توبه نامه آزاد شد، و گفته میشود در کشاکش انقلاب مجموعه یادداشتهای همشهری شهیدم حسن ضیا ظریفی را بنام نامی خود چاپ کرد.
من در سفری که در سال ۲۰۰۶ به پاریس داشتم این موضوع را شخصأ با آقای میرفطروس در میان گذاشتم و به ایشان گفتم که برخی از اهالی قلم و همچنین برخی از دوستانمان در سازمان چریکهای فدایی خلق از این ماجرا با خبرند و شما چه پاسخی به آنان دارید؟ آقای میرفطروس در پاسخ من قاطعانه فرمودند که: همه شان [**] میخورند!
آقای میرفطروس به آن درجه از فرومایگی در غلتیدهاند که نه تنها خاک در چشم مصدق میریزند بلکه رسمأ و علنأ از دولت امریکا و دولت اسراییل تقاضا و تمنا میکنند که ایران را بمباران کنند تا لابد ایشان بر خرابههای وطنمان کسوت وزارت بر تن کنند.
برای شناخت بیشتر آقای میر فطروس از شما میخواهم حتما کتاب “سودا گری با تاریخ” نوشته آقای محمد امینی را بخوانید.