پاسخ جلیل بهار به نوشته‌ی خلق و خوی دکتر مصدق

جوابیه جلیل بهار بر مطلب “خلق و خوی دکتر مصدق” نوشته‌ی نصرت‌الله خازنی که در شماره‌ی پیش رسانه آمده بود.

این شخص یک دروغگوی متظاهری بیش نیست. پدر من زنده‌یاد شیخ احمد بهار رئیس کل دفتر نخست وزیر در زمان زنده باد دکتر محمد مصدق بوده و حتا اواخر مرداد سال ۱۳۳۱ در این سمت و با حفظ سمت منشی مخصوص نخست وزیر انجام وظیفه نموده و سپس جای خود را به مرحوم دکتر ملک اسمعیلی داده است که ایشان تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در آن سمت باقی بودند که کودتای ۲۸ مرداد شد و دولت ساقط گردید. بنابراین اینکه این فرد که از دوران نخست وزیری شادروان سپهبد حاجیعلی رزم آرا با سمت یکی از بازرسان نخست‌وزیری کارمی‌کرده یکی از کارمندان زیر دست پدر مرحوم بوده است و عددی نبوده که دکتر مصدق با او به صحبت بنشیند و از امورخصوصی دیگر اعضا و رؤسای بالا دست یک کارمند معمولی با او حرف بزند. صحیح است که شیخ احمد بهار ازدواج دومی در آن دوران کرده است و این امر نه به خود دکتر مصدق و نه به هیچکس دیگر مربوط نبوده است. کناره گیری پدرم از ریاست کل دفتر نخست وزیر و انتقالش در اواخر عمر به وزارت فرهنگ وقت بر پایه اختلاف نظر سیاسی و بخاطر تذکر بخشی از خبط و خطاهائی بوده که به نظر ایشان مرحوم دکتر مصدق در اداره امور کشور بوده است و چون مرحوم قوام السلطنه در چند روز نخست وزیریش تا واقعه ۳۰ تیرماه شیخ احمد بهار را بخوبی می‌شناخته و در پست ریاست دفتر نخست وزیرتثبیت نموده بود ضمن گفتگوئی که بعد از بازگشت مصدق با آن زنده یاد داشته است مصدق به پدرم گفته است : ” آقای بهار چطور است که شما هم با امام حسین و هم با یزید هردو همکاری دارید” پدرم در پاسخ به آقای دکتر مصدق فرموده است که نه جنابعالی امام حسین هستید و نه قوام السلطنه یزید می‌باشد سوابق عمر من نشان می‌دهد که من در سراسر عمر در خدمت وطن و منافع ملی ایران بوده و هستم و در مسیرهم با هر نخست‌ وزیر و یا رجال خدمتگذار مملکت همکاری داشته و اگر فرصت باشد بازهم خواهم داشت ” بعد از این مکالمه چون دکتر مصدق در آن دوران بخصوص به غلط یا به درستی سخت دچار سوءظن نسبت به همه اطرافیان وروحانیون مراجع وقت وحتی برخی از طرفداران خودش شده بود وشیخ احمد بهار را که علاوه بر تصدی شغل مهم ریاست دفتر نخست‌ وزیر یک عنصر سیاسی بسیار خوشنام وعملاً نیز از ۱۳۲۰ تا پایان عمر رابط بین دولت و روحانیت نیز بوده است به دنبال مناقشه غیر ضروری با سید ابوالقاسم کاشانی زیر فشار قرار داده و وی را به وازارت فرهنگ منتقل ساخته است و این تصمیم مصدق هیچ ربطی به تجدید فراش پدرم نداشته است. حیف که در این لحظات زنده یاد نصرت اله امینی وکیل امور شخصی و خصوصی مصدق بودند در قید حیات نیستند که در این باره اطلاعات دست اول داشتند شهادت و گواهی خودشان را اعلام بفرمایند و یاد آور شوند که دکتر مصدق احترام خاص خودرا به شیخ احمد بهار (که از سال ۱۹۱۹ از پیش‌آهنگان مبارزه با دولت انگلیس و استیفای حقوق ایران از نفت بوده است همچنان حفظ می‌کرده و در ۱۳۳۶ که شیخ احمد فوت نمود از آقای امینی خواستند که مراتب تسلیت‌شان را به خانواده شیخ احمد بهار ابلاغ فرمایند. بنابراین مهملات نوشته شده بوسیله خازنی که به منظور خودنمائی خودرا عقل منفصل مصدق معرفی نموده بکلی دروغ است و او هرگز در دفتر نخست وزیر سمتی بجز بازرس نخست وزیری نداشته است و در سلسله مرتب اداری چندین مرتبه در سطحی پائین‌تر از ریاست کل دفتر نخست وزیر که پدرم شاغل در آن سمت و هم سمت منشی مخصوص نخست وزیر را داشته قرار داشته و پس از درگذشت مطلعین به دروغ پردازی اقدام نموده است و ابتدا هم در مجله ایران فردا طی مقاله‌ای بدون هیچگونه اطلاع موثق توهم خودراواقعیت پنداشته ومنتشر کرده بود که من در همان موقع با ارائه فتوکپی حکم با امضای خود آقای دکتر مصدق و فرمان شاه در مورد انتصاب شیخ احمد بهار که با استدعای جناب دکتر محمد مصدق صادر شده است به مجله ایران فردا از مرحوم عزت‌اله سحابی مدیرمسئول مجله گله کردم و آقای سحابی طی پیغامی عذرخواهی نمودند و عمرشان کفاف نداد که کتباً در مجله‌شان هم بنویسند. وجود این قبیل افراد دروغگو نظیر خازنی در اطراف مصدق کم نبوده و در گمراه شدن و هتک حیثیت آن ابر مرد تاریخ ایران بی تأثیر نبوده‌اند و به خلاف خود مصدق که شخصیت معظم ضد استعمار ایرانی و جهانی بوده‌اند این فضولات در خدمت استعمار بودند و پس از فقدان او به سمپاشی‌های ناشی از سبک مغزی خودشان پرداخته‌اند تا توجه جامعه را جلب کنند و برای خودشان وزن و موقعیتی بتراشند. متأسفانه این بیماری همچنان در ایران شایع است و دوام دارد و به وسعت شیوع آنهم افزوده شده است.          با صمیمیت و رعایت امانت مطلق….

جلیل بهاردوم ماه اوت ۲۰۱۲ -فلوریدا-آمریکا

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در یادداشت‌های پراکنده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید