رسانه: کملطفیی محمدرضا لطفی به موسیقیی سنتی ایران
گپی با استاد میلاد کیائی
موسیقی هنر ارزشمندی است و صحنه اجرای کنسرت نیز محل فریاد به جای آواز نیست ولی متاسفانه این هنر بعضا محفلی برای خودنمایی تحت عنوان قلندری شده است.
به گزارش خبرنگار مهر، میلاد کیایی نوازنده سنتور و مدرس هنر موسیقی ضمن بیان این مطلب در انتقاد به کم و کیف اجرای اخیر گروه همنوازان شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی با حضور در محل خبرگزاری مهر، گفت: من آهنگساز و مدرس موسیقی با ۵۵ سال سابقه فعالیت در این عرصه هستم و معتقدم به عنوان عضو کوچکی از جامعه موسیقی در جایگاهی قرار دارم که میتوانم به عنوان یک کارشناس درخصوص مسائل مختلف موسیقایی سخن گویم و اگر انتقادی مطرح میشود منظور نفی یک کار هنری نیست بلکه هدف بررسی نقاط قوت و ضعف در جهت بهتر برگزار شدن برنامههای هنری است تا شاگردان و استادان موسیقی و دیگر علاقمندان به این هنر ارزشمند بدانند که چه باید کرد و چه نباید کرد بنابراین اگر نقد و ایرادی به مجموع جریانهای موجود در عرصه موسیقی میشود قصد توهین و بیاحترامی نیست بلکه باید برخی از واقعیت را بیان کرد و نمیتوان چشم بر روی آنها بست.
این مدرس موسیقی افزود : کنسرت گروه موسیقی همنوازان شیدا را میتوان در دو بخش بررسی کرد چراکه بخش نخست این کنسرت با اجرای تکنوازی تار و آواز محمدرضا لطفی و همراهی تنبک آغاز شد و بخش دوم به اجرای گروه نوازی شیدا اختصاص داشت؛ در بخش نخست زمانی که این نوازنده تار به روی صحنه آمد؛ حدود ده دقیقه کوک کردن سازش به طول انجامید این در حالی است که هر اهل فنی میداند که ساز را باید به احترام وقت مخاطب قبل از روی صحنه آمدن کوک کرد چراکه سرعت در این عصر حرف اول را میزند و حال اینکه لطفی پس از کوک ساز متاسفانه قطعاتی را خارج(فالش) اجرا کرد و تا پایان کنسرت هم نتوانست با مخاطب ارتباط برقرار کند و از همین جهت معتقدم که موسیقی که محمدرضا لطفی ارائه داد به معنای واقعی نوعی موسیقی تخدیری وملال آور بود .
این نوازنده سنتور در ادامه توضیح کیفیت بخش نخست اجرای کنسرت گروه موسیقی شیدا گفت : بیش از ۵۰ دقیقه از بخش نخست این کنسرت را که حدود یک ساعت و پنج دقیقه طول کشید شاهد تکنوازی تار لطفی بودیم و او در این قسمت با صدایی که برای خوانندگی مناسب نیست آواز خواند؛ آوازی که شایسته موسیقی دستگاهی ایران نیست و حال این سئوال مطرح است که لطفی با چه هدف و انگیزهای به خودش اجازه میدهد که آواز بخواند؛ آوازی که بیشتر به فریاد کشیدن شبیه بود و البته به گفته خودش قلندری میکرد درحالی که جایگاه این قلندریها متعلق به صحنه موسیقی نیست بلکه جای این نوع خودنماییها در خانقاه و یا گود زورخانه است در نهایت انجام حرکتهای درویش مسلکانه که به نام عرضه هنر موسیقی مطرح میگردد نوعی توهین و تحمیق تماشاگر محسوب میشود.
میلاد کیایی در ادامه صحبتهای خود با اشاره به مجموع قطعاتی که در بخش دوم این کنسرت به روی صحنه رفت گفت: مجموع صحبتهای من و انتقادها تنها مربوط به بخش نخست این کنسرت است چراکه معتقدم که در بخش دوم این کنسرت نوازندگان جوان زحمت کشیده بودند و به جرات میگویم که پس از مدتها یک آواز خوب شنیدم به نظرمن آقای فریدونپور صدای خوبی دارد و تا اندازهای سبک آواز ایشان متاثر از سبک آواز زنده یاد محمودی خوانساری است؛ اما نکته قابل توجه در اجرای کنسرت همنوازان شیدا در بخش دوم عدم میزانسن و مکان نادرست خواننده و نوازنده در صحنه بود یعنی خواننده از نقطه دید تماشاگر دور بود و مخاطب مجبور بود چهره ایشان را از صفحه بزرگ ال سی دی موجود در سالن ببیند و بعد هم تعداد زیاد نوازندگان در ترکیب سازبندی گروه از عرف گروههای موسیقی ایرانی خارج بود و همین مسئله صحنه را بی جهت شلوغ کرده بود و در نهایت هم به اعتقاد من فقط سه یا چهار نوازنده سه تار، نی ، تنبک در میان جمع ۲۵ نفره خوب ساز میزدند و بقیه نوازندگان به نوعی صحنه پر کن بودند.
این نوازنده سنتور در پاسخ به این سئوال که سابقه آشنایی شما با محمدرضا لطفی به چه دورانی برمیگردد گفت : بیش از ۵۰ سال است که محمدرضا لطفی را می شناسم ، این آشنایی به سال ۱۳۴۰ برمیگردد در آن دوران ما محصل هنرستان عالی موسیقی بودیم و مسابقههایی از سوی وزارت فرهنگ و هنر و وزارت آموزش و پرورش برای تشویق دانش آموزان و علاقمندان به این هنر در سطح کشوری برگزار میشد و در این مسابقهها نفرات برتر در رشتههای مختلف نوازندگی را در اردوی رامسر میبردند و هریک از نوازندگان هنر خود را در معرض قضاوت میگذاشت خوب یادم هستم که در آن زمان من از تهران در رشته سنتور آمده بودم و محمد موسوی با ساز نی از اهواز ، مجتبی میرزاده با ساز ویولن از کرمانشاه، کامکارها از سنندج ومحمدرضا لطفی هم با ساز تار از گرگان آمده بودند.
نویسنده کتاب راز آشکارا در ادامه افزود : محمدرضا لطفی در آن دوران چهره خوبی از خود در عرصه نوازندگی تار ارائه داد و در برههای از زمان هم به نوعی در جریانهای موسیقایی پیش رو بود و به همراه دیگر هنرمندان آثار ارزشمندی را از خود به جا گذاشت و به نوعی در جریانهای انقلاب هم فعال بود، به خوبی به یاد دارم که در اوایل انقلاب سازش را دست گرفت و در سفارت آمریکا به نشان اعتراض ساز زد و به اصطلاح موضع ضد آمریکایی خود را نشان داد و به نوعی ابراز عقیده کرد که البته هر نوع ابراز عقیدهای محترم است ؛ اما در ادامه چنین موضعگیری درست در اوج روزهای جنگ و بمباران هموطنان متوجه شدیم که لطفی در آمریکا دیده شده است و سالها بعد از جنگ هم خود من به دفعات او را در نیویورک دیدم.
کیایی در ادامه صحبتهای خود متذکر شد: یکی از اشکالاتی که در دیدگاه و جهانبینی لطفی وجود دارد این است که او دچار سیاستزدگی شده است و هرلحظه هم دیدگاه خود را تغییر میدهد و به یک رنگ درمیآید تا جائیکه وقتی پس از سالها اقامت در آمریکا به ایران آمد بار دیگر تغییر موضع داد و متاسفانه هنر خود را آغشته به سیاست و مسائل غیر هنری کرد البته آنچه مسلم است داشتن مواضع سیاسی حق هر انسانی است چرا که دیدگاه و جهانبینی او را تعریف میکند اما سیاسی کردن هنر امری نا پسند است و به گواه تاریخ شاهد هستیم که هنرمندی که هنر خود را به سیاست آمیخته کرده است به نتیجه خوبی نخواهد رسید چراکه ادامه این روند در دراز مدت باعث میشود که هنرمند و هنرش در طول تاریخ فراموش شود؛ این درحالی است که هنرمندانی چون استاد صبا هیچگاه هنر خود را با سیاست آمیخته نکرد .
این مدرس ساز سنتور در ادامه افزود : یادم هست هشت سال بیشتر نداشتم که به اتفاق زنده یاد برادرم ایرج کیایی که او نیز از هنرمندان خوب موسیقی بود به مکتب استاد صبا میرفتیم و مشق موسیقی میکردیم و شاهد بودم که در موقعیتهای مختلف به دور از هرگونه موضعگیری سیاسی فعالیت میکرد و یا حتی کلنل علی نقی وزیری و روح الله خالقی هیچگاه هنر خود را با سیاست آمیخته نکردند؛ یکی دیگر از ایرادهایی که می توان به لطفی وارد کرد این است که در هیچ زمانی از دورههای تاریخ مکتوب و یا شفاهی دیده نشده است که یک هنرمند با پای برهنه به روی صحنه آید ، زمین را ببوسد و یا شاگردان خود را به دست بوسی فرا خواند ولی متاسفانه هرآنچه گفته شد در مرام و مکتب لطفی وجود دارد و از سوی دیگر شاگردانی که در مکتب این نوازنده بار آمدهاند از تفکر لطفی بی بهره نمانده و اغلب آنها موزیسینهایی تک بعدی و متعصب بار آمدهاند.
کیایی که در حال حاضر مشغول نوشتن کتاب یکصدسال موسیقی ایران است در پایان صحبتهای خود شیوه تبلیغاتی این کنسرت را به دور از اخلاق هنر دانست و گفت : تبلیغات گستردهای از طریق بیلبوردهای شهری بر در و دیوار شهر آویخته بودند که البته این تبلیغات برای هنر موسیقی امری نیکو است اما آنچه در تبلیغات گروه همنوازان شیدا جای تاسف داشت این بود که اسم و عکس محمدرضا لطفی بزرگتر از دیگر هنرمندان گروه دیده میشد و متاسفانه اسامی نوازندهها خیلی ریز در گوشهای از تبلیغات نوشته شده بود که اینچنین برخوردهایی در عرصه هنر به دور از اخلاق است و نوعی خودکامگی محسوب میشود.
5 Responses to صحنه موسیقی جای قلندری نیست