دو شعر

یک

از صدای دختری که زنگ زده است

سن و سالش شاید

حس و علاقه‌اش را نمی توانی حدس بزنی

من فقط بلدم

از پشت عینک ته استکانی خودم

چهره‌خوانی  کنم

در این سیم‌ها

که بار سنگین سینه‌سرخ و کلاغ را تحمل می‌کنند

دروغ‌های بسیاری ردوبدل می‌شوند

که گاه‌گاهی قبول می‌افتند

اگر دوستم داری

گوشی را زمین بگذار

قلمت را بردار

و با قلبت بنویس

I  love  you

دو

من تصادفی عاشق شدم

اما نه پلیسی بود

نه کسی کروکی کشید

از اتوبوس واحد که پیاده شدم

او آمده بود

کارت شناسایی‌اش را به راننده نشان بدهد

من به عکس کارتش نگاه کردم

و عاشقش شدم

پس از چند روز

ازدواج کردیم

ولی سال‌ها طول کشید

تا من بفهمم

عکس روی کارت

متعلق به یکی از دوستانش

در وین بوده است

درباره Habib

متولد سال ۱۳۳۰ رشت استان گیلان- کسب لیسانس از دانشگاه ملی ایران- کوچ به ینگه دنیا سال ۱۳۶۵ و اقامت در کالیفرنیا-چاپ اولین کتاب شعر بنام (الف مثل باران) در سال ۱۳۸۴ در ایران توسط انتشارات شاعر امروز.
این نوشته در شعر دیگران ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

نظرتان را ابراز کنید